کد خبر: ۳۳۳۱۱۲
زمان انتشار: ۱۲:۵۰     ۲۷ مرداد ۱۳۹۴
بررسی تحولات کشورهای آمریکای لاتین در ماه‌های اخیر نشانگر ناآرامی‌هایی است که در دهه ۱۹۷۰ به سرکردگی کیسینجر وزیر خارجه وقت آمریکا، آمریکای لاتین را به آشوب کشاند.
به گزارش پایگاه 598، مردم برزیل در حالی با عنوان اعتراض به ضعف مدیریتی رئیس‌جمهور این کشور به خیابان‌ها آمده و خواستار برکناری وی شدند که بررسی تحولات کشورهای آمریکای لاتین در ماه‌های اخیر نشانگر ناآرامی‌هایی است که در دهه 1970 به سرکردگی کیسینجر وزیر خارجه وقت آمریکا، آمریکای لاتین را به آشوب کشاند.


هزاران معترض برزیلی که «دیلما روسف» رئیس‌جمهور برزیل را دلیل اصلی بحران‌های اقتصادی اخیر در کشورشان می‌دانند در بسیاری از شهرهای برزیل ضمن اعتراض به ضعف مدیریتی وی به خیابان‌ها آمدند و خواستار برکناری «روسف» از پست ریاست جمهوری شدند. بیش از 6 هزار نفر از مردم در راستای اعتراض به فسادهای مالی موجود در دولت «روسف» و بحران اقتصادی و سیاسی فعلی در کشور، در خیابان‌های اکثر شهرهای برزیل حضور یافتند.


گزارش‌هایی که رسانه‌های غربی منتشر کرده‌اند، حاکی از آن است که 71 درصد از مردم برزیل معتقدند که «روسف» در دومین دور ریاست جمهوری خود عملکرد خوبی نداشته است.از ابتدای سال‌جاری میلادی «روسف» به دلیل بروز بحران‌های مالی اخیر و همچنین فسادهای مالی در بین مقامات ارشد برزیلی و همدستی با شرکت نفتی پتروبراس به دادگاه احضار شد تا مورد استیضاح قرار بگیرد؛ مردم معتقدند که ضعف مدیریتی «روسف» موجب بروز این قبیل مشکلات در کشور شده است.


این تظاهرات در چندین شهر برزیل از جمله «برازیلیا»، «ریو دو ژانیرو»، «بلو هوریزانته»، «پورتو آلگره»، «بلن»، «ماسیو»، «سالوادور» و «ویتوریا» برگزار شد.«دیلما روسف» روز 7 اگوست (16 مردادماه) اعلام کرد که هیچ‌کس نمی‌تواند مشروعیتی که مردم کشور با انتخاب وی از طریق آرای عمومی به عنوان رئیس‌جمهور برای دو دوره متوالی به این شخص داده‌اند را از وی سلب کند.


در ماه مارس 2014 (اسفند 92) بی‌نظمی‌های موجود در شرکت «پتروبراس» به لطف یکی از عملیات‌های پلیس فدرال آشکار شد و چند نفر از افراد مجرم نیز دستگیر شدند. بدین منظور 13 سناتور، 22 نماینده، 2 فرماندار، خزانه‌دار حزب کارگران و همچنین چندین نفر از مقامات سابق بخش اجرایی دولت به منظور شناسایی عاملان پرونده فساد شرکت «پتروبراس» مورد بازجویی قرار گرفتند.


اعتراض‌های خیابانی در حالی برزیل و برخی دیگر از کشورها آمریکای لاتین را در بر گرفته که وزیر کشور سابق بولیوی هشدار داد که راست‌گرایان آمریکا به دنبال انجام کودتای نرم در آمریکای لاتین هستند.
هوگو مولدیز وزیر کشور سابق بولیوی در مصاحبه با تلویزیون این کشور ضمن اشاره به تلاش راست‌گرایان آمریکا برای انجام کودتای نرم در آمریکای لاتین اظهار داشت که راهبرد امپریالیسم در این زمینه‌ایجاد آشوب و بی‌نظمی در کشورهای ترقی‌خواه منطقه است. وی تصریح کرد که کودتای نرم با انجام اقدامات خشونت‌آمیز حاصل نمی‌شود و برای انجام این کودتا باید اعتراضات مردمی در مورد مسائلی همچون محیط‌زیست و فساد را تحریک کرد و نظم داخلی کشور را به هم ریخت.


«مولدیز» در ادامه سخنان خود اقدامات بی‌ثبات‌کننده صورت گرفته در برزیل، اکوادور، ال‌سالوادور و در صدر همه ونزوئلا را به عنوان مثال بیان کرد. وی خاطرنشان کرد که این اقدامات بی‌ثبات‌کننده تنها با هدف بی‌ثمر کردن تلاش‌های دولت‌های چپ‌گرای آمریکای لاتین در راستای توسعه کشورهایشان صورت می‌گیرد.

مروری بر آنچه در آمریکای لاتین می‌گذرد


آمریکای لاتین با برخورداری از منابع انرژی و ثروت‌های زیرزمینی همواره کانون توجه قدرت‌های جهانی بوده است. زمانی اسپانیایی‌ها و پرتغالی‌ها و دورانی فرانسه و انگلیس و پس از آن آمریکا و شوروی سابق ابزارهای متعددی را به کار گرفتند تا بتوانند بر این منطقه تسلط یابند.


در طول یک دهه اخیر کشورهای آمریکای لاتین با بهره‌گیری از ایجاد قدرت‌های نوظهور در جهان نظیر چین و روسیه، و نیز الگوگیری از نهضت‌های ضدامپریالیستی نظیر جبهه مقاومت غرب آسیا و روابط با بزرگان این جبهه نظیر جمهوری اسلامی‌ایران در مسیر استقلال و آزادی گام برداشتند. رویکردهایی که حمایت‌های مردمی‌را نیز به همراه داشت که نمود آن را در نتایج انتخابات و شکل‌گیری دولت‌های ضدآمریکایی می‌توان مشاهده کرد.


پیشگام این حرکت بزرگ را می‌توان هوگو چاوز رئیس‌جمهور فقید ونزوئلا دانست که تلاش‌های ضدامپریالیستی‌اش زمینه‌ساز قوت گرفتن این اندیشه در میان دولت‌ها و ملت‌ها شد که نتیجه آن به قدرت رسیدن افرادی همچون مورالس در بولیوی، فرناندز در آرژانتین، داسیلوا و سپس روسف در برزیل، اورتگا در نیکاراگوئه گردید.


حرکت انقلابی آمریکای لاتین محدود به عرصه درونی این کشورها نگردید بلکه آنها با ایجاد اتحادیه‌هایی مانند مرکوسو و آلبا، اجماعی منطقه‌ای را برای رسیدن به توسعه و مقابله با دخالت‌های امپریالیستی ایجاد کردند. توسعه روابط با کشورهایی که گرایشات ضدآمریکایی دارند نظیر جمهوری اسلامی‌ایران از اولویت‌های این کشورها بوده است. نکته قابل توجه آنکه کشورهای مذکور در عرصه جهانی از جمله در سازمان ملل متحد به موضع‌گیری علیه امپریالیسم آمریکایی پرداختند در حالی که حلقه تکمیلی‌ این روند حمایت از ملت فلسطین در برابر رژیم صهیونیستی بوده به گونه‌ای که آمریکای لاتین به پشتوانه ملت فلسطین مبدل گردید.


مجموع این تحولات چنان بوده که کنگره آمریکا رسما اعلام می‌کند که از چالش‌های اصلی آمریکا حذف جایگاهش در آمریکای لاتین است و صهیونیست‌ها نیز بارها آمریکای لاتین را چالش دانسته‌اند که باید با آن مقابله گردد.


با بررسی آنچه در آمریکای لاتین می‌گذرد می‌توان گفت که اقدامات جدی آمریکا علیه این منطقه از سال 2009 و کودتا در هندوراس آغاز گردید که حلقه بعدی آن مداخله در انتخابات مکزیک برای جلوگیری از کسب قدرت توسط حامیان اتحاد آمریکای لاتین بود.


در سال 2012 نیز کودتای آمریکایی در پاراگوئه شکل گرفت. از آن زمان به بعد کشورهای آمریکای لاتین شاهد اوج‌گیری دخالت‌های آمریکا بوده‌اند که تحرکات نظامی‌ و امنیتی آمریکایی‌ها در اکوادور که به اخراج آنان منجر شد، ایجاد جریان‌های اپوزیسیون در کشورهایی مانند ونزوئلا به ویژه پس از درگذشت هوگو چاوز ایجاد اختلافات مرزی میان کشورها نظیر درگیری بولیوی با شیلی و نیز درگیر ساختن کشورها در مناقشات فرامنطقه‌ای نظیر تحرکات جدید انگلیس در جزایر اشغالی مالویناس که چالش‌هایی برای آرژانتین ایجاد کرد ابعادی از این طراحی‌ها است.


آرژانتین در حالی 25 اکتبر شاهد انتخابات ریاست جمهوری برای تعیین جانشین فرناندز است که دنیل سیولی فرماندار بوینس آیرس که از حامیان دولت کنونی است در کنار موریسیوماکری شهردار این منطقه از سایر رقبا پیش هستند.


براساس گزارش‌های منتشره از جمله روزنامه تیموآرژانتینو، جریان‌های راست افراطی با حمایت آمریکا در حال ایجاد فضای ناآرام اجتماعی هستند تا ضمن تخریب چهره فرناندز نزد مردم، تقویت حامیان غرب را رقم زنند. در چارچوب دخالت آمریکا در منطقه «خوزه موخیک» معاون رئیس‌جمهور اروگوئه درباره تهدیدات و تحرکات آمریکا هشدار داده است. در ونزوئلا نیز در حالی انتخابات پارلمانی در 6 دسامبر 2015 برگزار می‌شود که جریان اپوزیسیون که روابط نزدیکی با آمریکا دارد و تحرکات گسترده‌ای را آغاز کرده که برپایی تظاهرات و تجمعات اعتراض خیابانی در قالب رفاه اجتماعی و رفع فقر محور آن می‌باشد. در اکوادور نیز در ماه‌های اخیر اعتراض‌هایی در قالب تظاهرات معیشتی و اقتصادی برگزار می‌شود که فضایی تنش‌آلود را در این کشور ایجاد کرده است.

کیسینجر و رویاهایش در آمریکای لاتین


مجموع این تحولات یادآور تحولات آمریکای لاتین در دهه 1970 است که هنری کیسینجر وزیر امور خارجه وقت آمریکا تئوری‌ بحران‌سازی اجتماعی و بهره‌گیری از طبقه کارگر را برای احیای جایگاه آمریکا دراین منطقه اجرا کرد که سرنگونی آلنده رهبر بزرگ ضدامپریالیسم در شیلی و به قدرت رساندن پینوشه دیکتاتور، اوج این حرکت بود. وی مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور - دسامبر 1968 تا ژانویه 1977 و رئیس شورای امنیت ملی - 1969 تا 1975 و در نهایت وزیر امورخارجه - 1973 تا 1977 بوده است. وی در 27 مه 1923 در خانواده‌ای یهودی‌الاصل در کشور آلمان، شهر فورت به دنیا آمد. او در سال 1938 به همراه خانواده از آلمان تحت کنترل نازی‌ها به آمریکا گریخت، در نیویورک ساکن شد و در 1943 تابعیت این کشور را کسب کرد.


کیسینجر در دوره ریچارد نیکسون به عنوان وزیر امور خارجه آمریکا مشغول به کار شد و پس از پایان دوره نیکسون به خاطر رسوایی واترگیت در همان سمت با جرالد فورد به همکاری ادامه داد. او در سال 1973 میلادی به خاطر تلاش‌هایش برای پایان بخشیدن به جنگ ویتنام جایزه صلح نوبل گرفت. از وی به عنوان یکی از استراتژیست‌های ارشد آمریکا نام می‌برند.


از مهمترین فعالیت‌های موفقیت‌آمیز کیسینجر می‌توان به این موارد اشاره کرد: مذاکرات مربوط به محدودسازی سلاح‌های استراتژیک میان آمریکا و شوروی که منجر به پیمان سالت شد (1969 تا 1972)، برقراری رابطه میان آمریکا و چین با اجرای سیاست معروف به دیپلماسی پینگ‌پنگ در 1972، نقش مؤثر در خاتمه بحران ویتنام که جایزه صلح نوبل مشترکی را برای او و له دوک تو طرف مذاکره ویتنامی او به ارمغان آورد.
روزنامه انگلیسی "دیلی تلگراف" اسنادی را منتشر کرد که نشان می‌دهد وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در ترور مقامات ارشد آمریکایی در کشورهای آمریکای لاتین طی دهه1970 دست داشته است. برنامه ترور مقامات ارشد آمریکا در اکثر کشورهای جنوب منطقه آمریکای لاتین شامل یک مجموعه عملیات جاسوسی و ترور موسوم به عملیات "Operation Condor" می‌شد که رسما در سال1975 در برخی دیکتاتوری‌های راست‌گرای بخش جنوبی منطقه آمریکای لاتین از جمله کشور شیلی اجرا می‌شد. در هر حال نقش مخرب کیسینجر در این خصوص بلاانکار است. کیسینجر در راستای سرکوب تمایلات ضدآمریکایی مردم آمریکای لاتین و سرتاسر جهان طرح‌های مختلفی را به کاخ سفید ارائه نموده است.کیسینجر در این خصوص رابطه تنگاتنگی با هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه دارد.


به موجب سند منتشره، کیسینجر به مقامات وقت وزارت خارجه آمریکا قویاً دستور می‏دهد که از انتشار و ارسال هرگونه هشداری به مقامات رژیمهای دیکتاتوری شیلی، اوروگوئه و آرژانتین برای مخالفت از ترور مخالفان خودداری کنند و در واقع به آنها فرصت دهند تا با دست بازتری به حذف فیزیکی و قتل فعالان سیاسی مخالف رژیم‌های دیکتاتوری بپردازند همین گزارش تاکید می‏کند که برای مثال، درست چند روز پس از این دستور اکید هنری کیسینجر، عوامل جوخه‏های مرگ در رژیم ژنرال "آگوستینو پینوشه" دیکتاتور نظامی‌شیلی، با بمب‌گذاری در خودروی یکی از مخالفین سیاسی رژیم کودتا، وی را به قتل می‏رسانند. این سند به شهریور 1355 مربوط می‏شود که در آن تاریخ، کیسینجر سمت وزیر خارجه وقت آمریکا را در اختیار داشت.


با نگاهی به تاریخ کشورهای آمریکای لاتین، به این جمع‏بندی تکان‌دهنده می‏رسیم که "جوخه‏های مرگ" و "جوخه‏‌های ترور" در کشورهای شیلی، اوروگوئه و آرژانتین، تحت آموزش و هدایت سازمان جاسوسی "سیا" به شناسایی و شکار فعالان سیاسی مخالف رژیم‌های دیکتاتوری نظامی‌در آمریکای لاتین سرگرم بوده‏اند و مشخصاً با انواع روش‌هایی که قتل سیاسی را یک تصادف، حادثه اتفاقی و یا مرگ طبیعی نشان دهد، به حذف فیزیکی مخالفین می‏پرداخته‏اند. در این کشورها هزاران مورد از خانواده‌هائی وجود دارد که عزیزانشان را به صورت اتفاقی، بدون آنکه هیچگونه اطلاعی از سرنوشت آنها در اختیار باشد، از دست داده‏اند و در واقع،"سر به نیست" می‏شده‏اند.


صرفاً در برخی موارد خاص، پس از سقوط رژیم‌های دیکتاتوری در این سه کشور، اطلاعات محدودی به صورت مبهم، از سرنوشت بعضی از قربانیان جوخه‏های ترور و جوخه‏های مرگ، منتشر شده است. از جمله در شیلی و آرژانتین، برخی اسناد و مدارک در مورد فعالان سیاسی سابق منتشر شده و بعضاً از آنها سلب اتهام شده و "اعاده حیثیت" گردیده است.


در این قبیل موارد، سرویس‌های اطلاعاتی به صرف یک اتهام و با در اختیار داشتن یک نام، یک نشانی و یا یک رابطه که به صورت تصادفی کشف و ردیابی شده، "عامل سوژه" مورد رهگیری و تعقیب قرار داده و وی را توسط جوخه‏های مرگ به قتل رسانیده و پیکرش در جایی معدوم گردیده است که احیاناً بصورت یک تصادف جاده‏ای تلقی شود.


انتشار این قبیل اسناد، نشانگر آن است که رژیم‌های دیکتاتوری در آمریکا تنها در شئون حکومتی از خود "مسلوب الاختیار" بوده‏اند بلکه حتی در مورد نحوه برخورد با مخالفین سیاسی نیز از واشنگتن دستور می‏گرفته‏اند و در این مورد خاص، کیسینجر وزیر خارجه وقت مانع از انتشار دستورالعمل جدید آمریکا شده و ترجیح داده است که رژیم‌های دیکتاتوری کماکان به دستورالعمل‏های قبلی عمل کنند و با دست باز به قلع و قمع مخالفین خود بپردازند. البته اسناد منتشره علت امتناع کیسینجر از ابلاغ تصمیم جدید شورای امنیت ملی آمریکا را بیان نمی‏کند، با این همه روشن است که این قبیل موارد، همواره در چارچوب تأمین منافع آمریکا و تأمین امنیت ملی این کشور توجیه شده و می‏شود.


البته کودتاهای کنونی کیسینجر صرفا معطوف به آمریکای لاتین نمی‌باشد بلکه در غرب آسیا نیز شاهد آن هستیم که بحران‌های کنونی منطقه و طراحی آمریکا برای حذف نظام‌های مخالف آمریکا با بهره‌گیری از داعش برای نابودسازی کل منطقه طرحی است که کیسینجر یک بار در گذشته انجام داده و اکنون در حال تکرار آن نسخه‌ها به اشکال جدید است.


نکته قابل توجه آنکه آمریکا برای پنهان‌سازی تکرار این سیاست و نیز ایجاد الگویی ظاهری برای مردم آمریکای لاتین گرایش به کوبا را در پیش گرفته است. آمریکا چنان وانمود می‌سازد که به دنبال احیای روابط با کشور انقلابی کوبا است در حالی که در لوای آن به بحران‌سازی در کل آمریکای لاتین می‌پردازد. آمریکا در مرحله نخست سعی دارد تا به ملتهای منطقه چنان وانمود سازد که آمریکا دیگر علیه آمریکای لاتین نیست و در نهایت کشورها با رویکرد به آمریکا می‌توانند منافع بیشتری کسب نمایند.


آمریکا در حالی به دنبال الگوسازی از کوبا برای منطقه است که از فضای چالشی و اجتماعی ایجاد شده در منطقه در نهایت علیه کوبا نیز استفاده خواهد کرد. آمریکا در پرونده نهایی خود حذف تمام مخالفان خود را در سر دارد و رویکرد آن به کوبا نیز صرفا ژست سیاسی اوباما برای ماندگاری نامش در تاریخ و نیز گشودن دروازه‌ای به کوبا برای اجرای سناریوی جنگ نرم در قالب تقویت شبکه‌های اجتماعی و تحریک مردم علیه نظام کوبا برای دوران پس از فیدل‌کاسترو رهبر انقلابی کوبا است.


آمریکا مانند کودتاهای رنگی سال 2005 و 2006 در اوکراین و گرجستان از طریق بحران سیاسی و اجتماعی و برگزاری انتخابات ظاهری سعی در دگرگونی در ساختار آمریکای لاتین و سلطه بر این منطقه دارد در حالی که در ظاهر از دموکراسی و حقوق بشر سخن می‌گوید.

منبع: سیاست روز

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها