بولتن نیوز: محسن بهاروند سفیر سابق ایران در آرژانتین،
در مقاله جالبی که ارائه داده، موضوع شهادت های دروغین ابولقاسم مصباحی
معروف به شاهد سی را مورد توجه قرار داده که دادگاه های بین المللی در مورد
رسیدگی به اتهامات مختلف مرتبط با ایران را به ابتذال کشیده وبه طور مستمر
علیه ایران و منافع وطن خود به دروغ گویی مشغول است:
ماه گذشته در آمريكا شرافت قضائي به باد رفت و عدالت قضائي در آن كشور رسما مرد. يك قاضي امريكائي ايران را به جرم همكاري با القاعده در انفجار برجهاي دوقلو در 11 سپتامبر 2001 محكوم نمود و راي داد كه جمهوري اسلامي ايران ميلياردها دلار به بازماندگان اين انفجار بپردازد.
دادگاه آمريكائي ايران را به جرم همكاري با القاعده كه دشمن شماره يك ايران بود و با پشتيباني مالي عربستان و امارات متحده عربي و حمايت تسليحاتي و اطلاعاتي آمريكا ابتدا عليه شوروي و سپس عليه متحدان ايران در شمال افغانستان مي جنگيد و كشتن مسلمانان شيعه يا همان ايرانيان را جزئي از اعمال مذهبي خود مي دانست، محكوم نمود. طبق اين ادعا اين همكاري بايد در زمان رياست جمهوري آقاي سيد محمد خاتمي افتاده باشد. رئيس جمهوري كه بيشترين تلاش را براي تنش زدائي با غرب انجام داد و در آن زمان دولت آمريكا رسما از ابراز همدردي ايرانيان با قربانيان واقعه 11 سپتامبر تشكر نمود. با راي اين دادگاه اندك نوري كه در دل بعضي از همكاران دانشگاهي در مورد احتمال منصفانه بودن دادگاههاي آمريكائي و مستقل بودن قضات در آن كشور وجود داشت نيز خاموش شد.
اما آنگونه كه در اخبار ديده مي شود افرادي بنام ابولقاسم مصباحي و رضا ذاكري كوچكسرائي (عضو سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و رئيس كميته امنيت و اطلاعات شوراي مقاومت ملي ايران NCR در اين دادگاه مدعي شده اند كه از قبل اطلاع داشته اند كه ايران در حال برنامه ريزي براي انجام اين عمليات بوده است جالب است كه كوچكسرائي عضو سازمان تروريستي مجاهدين است. اين سازمان توسط دولت آمريكا در سال 1997 به موجب " قانون مهاجرت و تابعيت" بعنوان يك سازمان تروريستي درج كرد. دولت ايالات متحده آمريكا متعاقباً در سال 1999 و 2001 مجدداً و اين بار براساس بند 1- ب دستور اجرائي شماره 13224 سازمان مزبور را يك سازمان تروريستي اعلام كرد. در تاريخ 15 آگوست 2003 وزارت امور خارجه ايالات متحده آمريكا،" شوراي ملي مقاومت ايران" را به عنوان يك سازمان تروريستي اعلام كرد و آن را به عنوان وجه ديگري از " سازمان مجاهدين خلق" در فهرست اسامي سازمان هاي تروريستي قرار گرفته و اين موضوع در رأي شماره 1480-01 مورخ 9 جولاي 2004 صادره توسط دادگاه استيناف فدرال ناحيه كلمبيا تاييد شده است.
جالبتر اين است كه رضا ذاكري كه بعنوان عضو سازمان منافقين و شركت در ترور بيش از 15000 هزار ايراني حدود 20 سال است كه تحت تعقيب دولت ايران است ظاهرا ادعا نموده است كه در سال 2001 عضو نيروهاي اطلاعاتي ايران بوده و مسئوليت تامين امنيت ملاقاتي را بعهده داشته است كه كه در يك پايگاه هوائي نزديك تهران بين مقامات ايراني و و نيروهاي القاعده صورت گرفته است. اگر اسم اين دو نفر را در اينتر نت جستجو كنيم متوجه خواهيم شد كه سالهاست كه در پرونده هاي مختلف اين افراد چنين شهادتهايي مي دهند و هربار هم وانمود مي كنند كه تازه از سازمان اطلاعات ايران جدا شده اند.
اين رفتار از اعضاي سازمان تروريستي مجاهدين طبيعي است ولي ابولقاسم مصباحي يا همان شاهد C معروف را مي توان كمي متفاوت تر نگريست. او كسي است كه شهادت دروغ را تبديل به يك شغل بين المللي پردرآمد نموده است اين ابتكار در نوع خود كم نظير است و به حق مي توان او را كوئيزلينگ ايران ناميد.
ويدكان كوئيزلينگ vidkun quisling يك تبعه نروژي بود كه در جنگ جهاني دوم همكاريهاي بسياري با آلمان نازي انجام داد تا آنها بتوانند كشورش را به اشغال دربياورند. اميد واهي او اين بود كه پس از تسلط نازيها به كشورش بتواند در نروز اشغال شده به نان و نوائي برسد.
روزنامه تايمز در 9 آوريل 1940 مقاله اي با عنوان "همه جا كوئيزلينگ"نوشت. كلمه كوئيزلينگ پس از آن توسط مطبوعات و سياستمداراني چون چرچيل بكار گرفته شد. از آن پس اين كلمه وارد فرهنگ لغت انگليسي شده و معناي مستقلي بر خود گرفت. اكنون كوئيزلينگ در زبان انگليسي به معناي خائن به ميهن است. فعل اين كلمه نيز ساخته شده است كوئيزل كردن يعني خيانت كردن به كشور. اكنون پس از گذشت 72 سال از مقاله تايمز آقاي ويدكان كوئيزلينگ يك همتاي ايراني پيدا كرده است. دليل اين ادعا زماني روشن تر مي شود كه بدانيم هيچكس در طول تاريخ به اندازه ابولقاسم مصباحي در دادگاههاي مختلف عليه كشور خودش شهادت دروغ نداده است. در هر گوشه از دنيا پرونده اي عليه ايران و ايراني مطرح شود ابولقاسم مصباحي با ادعاي اينكه از نيروهاي امنيتي ايران بوده و از آنها جدا شده است عليه كشور خود شهادت مي دهد.
ابوالقاسم مصباحی است. که در سال 1996 از طريق مرز پاكستان از ایران بخاطر مشكلات مالي شركتش فرار کرد. از آن زمان او به اتهام جعل و كلاهبرداري توسط پليس بين الملل تحت تعقي است. وي در پاريس با ابولحسن بني صدر آشنا شد. بني صدر او را به نيروهاي امنيتي آلمان معرفي نمود. مصباحي خود را بعنوان نيروي جدا شده از دولت ايران معرفي كند و باعث شد دادگاه آلمان در 21 مارس 1997 مقامات ايراني به دست داشتن در عمليات تروريستي معروف به رستوران ميكونوس متهم نمايد.
از طرفي يك مركز يهودي معروف به آميا در بوينوس آيرس پايتخت آرژانتين در 18 جولاي 1994 منفجر شده بود. مصباحي كه اكنون به عنوان شاهد سي C معرفيت زيادي در بين سازمانهاي اطلاعاتي دشمنان ايران بدست آورده بود با كمك سازمان سيا و موساد به سيده سازمان اطلاعات آرژانتين متصل شد. او پس از جلسات محرمانه با مامورين سازمان اطلاعات آرژانتين در سال 1998 . 2002 و 2003 در مكزيك. آلمان و فرانسه با قاضي معروف آرژانتيني بنام خوزه گالئانو كه به جرم فساد و اخذ شهادت دروغ و پرونده سازي عليه ديگران از لباس قضاوت خلع گرديد. ملاقات نمود و ادعا كرد كه ايران در انفجار آميا دست داشته است. باز هم گفتار او باعث شد كه مقامات ايراني به دست داشتن در انفجار آميا متهم شوند.
پس از اينكه كارلوس منم رئيس جمهور عرب تبار و فاسد آرژانتين از رياست جمهوري آن كشور كنار رفت مصباحي در ملاقاتهاي خود با قاضي آرژانتيني ادعا نمود كه طبق اطلاع او دولت ايران 10 ميليون دلار به حساب منم رئيس جمهور آرژانتين در يك بانك سوئيسي واريز نموده است تا ايران را در انفجار مركز آميا مخفي نمايد. اين در حالي است كه بزرگترين عامل اتهام به ايران در داخل آرژانتين همين رئيس جمهور بود كه بصورت روزمره البته طبق گفته هاي مصباحي ايران را متهم مي نمود.
شهادت جديد مصباحي دردسر جديدي در روابط بين المللي ايران ايجاد نمود. اين موضوع منجر به تشكيل يك پرونده در دادگاههاي سوئيس منجر شد. نهايتا در سال 2003 قاضی كريستين ژونود سوييسي سخنان وی را رد نمود و وی را فردی غیرقابل اعتماد معرفی کرد. مصباحی یک اسم نيز براي خود اختراع کرد و گفت با نام رضا عبداللهی از بانک مورد نظر پول دریافت نموده است. ولی مقامات بانکی سوئیس در مقابل دادگاه اعلام نمودند که نه چنین فردی را دیده و نه چنین نامی را شنیده اند و نه هیچگاه با بانک ملی ایران رابطه و مبادله ای داشته اند. اين داستانها بسيار مفصل است همينقدر بدانيم كه همواره دروغ بودن گفته هاي او اثبات مي شود ولي او خود به يك ماشين شهادت كذب تبديل شده است.
مصباحي تا كنون انفجار هواپيما برفراز لاكربي، كشتن رئيس كارخانه اتومبيل سازي رنو، انفجار هواپيما در پاناما، درگيريهاي مردم فلسطين و رژيم اشغالگر، انفجار مقابل سفارت اسرائيل در لندن و... نهايتا انفجار 11 سپتامبر در نيويورك را به ايران نسبت داده است و البته درآمدي هم در اين راستا كسب نموده است.
ما ايرانيها بايد مانند روزنامه تايمز بگوئيم "مصباحي همه جا" شايد مناسب باشد ما هم مانند انگليسيها نام او را در زبان فارسي مترداف با خيانت به ميهن و شهادت دروغ براي تخريب وجهه كشور بدانيم. از آنجا كه امثال وي كم نيستند و او هم بنام شاهد سي C معروف است پيشنهاد مي شود از اين پس كلمه سي كه همان حرف C در انگليسي است به فرهنگ لغت و ادبيات سياسي افزوده شود. لذا مي توان سي را بعنوان يك صفت براي كسي بكار برد كه به كشور خود خيانت مي كند و سعي مي كند با شهادتهاي دروغ و وقيحانه وجهه كشور خود را تخريب نمايد تا شايد از اين طرق بتواند در يك كشور خارجي زندگي كرده و مخارج خود را هم از اين راه تامين نمايد.
از اين كلمه نيز مي توان فعل ساخت در نتيجه فعل سي كردن نيز مي تواند به اين ادبيات اضافه گردد. اينكار باعث مي شود تا نام اين افراد براي هميشه در جهنم تاريخ زنده بماند تا نتوانند خود را براي نسلهاي آينده بعنوان مبارز و آزاديخواه جلوه نمايند.