پرسش تفصیلی
من از بعضیها شنیدهام؛ هرکس با زنی نامحرم شوخی کند برای هر کلمهای که
به او گفته است هزار سال در قیامت حبس میشود. سؤال من این است که این حدیث
در چه کتابی نوشته شده و از چه کسی است و آیا این روایت سند صحیح دارد و
کاملاً حقیقی است؟
پاسخ اجمالی
روایتی که در پرسش ذکر شده را میتوان از روایاتی دانست که در صدد پیشگیری
از روابط ناسالم در اجتماع به ضمیمه تأثیر عقوبتهای اخروی در جلوگیری از
آن؛ است. این روایت مفصل و طولانی را که بیشتر مفاد آن در مورد مسائل
اجتماعی و روابط بین افراد است، شیخ صدوق(ره) در کتاب «ثواب الاعمال و عقاب
الاعمال» آورده، که با توجه به بررسیهای سندی، از نظر سندی دارای رتبه
قابل قبولی نیست، ولی از آنجایی که درباره یکی از اصول اخلاقی مورد تأیید
شرع و اسلام سخن گفته است و توسط بزرگان روایی شیعه مانند شیخ صدوق مورد
قبول قرار گرفته، میتوان، مضمون آنرا با شرایطی پذیرفت.
پاسخ تفصیلی
یکی از مهمترین مسائل اجتماعی هر جامعه، نحوه ارتباط بین زن و مرد است.
در هر اجتماع؛ با توجه به زمینههای اعتقادی و فرهنگی که در آن وجود دارد،
به نوعی این روابط تعریف شده است. در یک تقسیمبندی در همین زمینه که در
اسلام وجود دارد، مردان و زنان؛ به محرم و نامحرم تقسیم شدهاند که برای هر
کدام و نوع رابطهای که میتوان با هر کدام ایجاد کرد؛ ضابطه و قانونی
متفاوت وجود دارد.
علت تشریع و التزام به چنین قوانینی، ایجاد رابطههای سالم و بدون هرگونه
شهوترانی در جامعه است که متضمن سلامت روحی و فکری افراد جامعه و حفظ حرمت
زن و مرد و ثبات زندگی در چارچوبهای تعریف شده و مورد قبول اسلام است.
گاهی به علت تبعاتی که یک رابطه ناسالم برای فرد و اجتماع میتواند داشته
باشد، قوانین سختگیرانهای برای چنین روابطی تشریع شده است، البته تشریع
چنین قوانینی، به معنای قوانین دنیوی نیست، بلکه چه بسا با توجه به اعتقادی
که مسلمانان و موحدان، درباره دنیای پس از مرگ دارند، وعده به عقوبتهای
اخروی؛ نقش بسیار پیشگیرانهتری را در ارتکاب این موارد خلاف قانونِ شرع
دارد.
روایتی که در سؤال ذکر شده است را نیز میتوان از همین دسته از روایات
دانست که در صدد پیشگیری از روابط ناسالم در اجتماع به ضمیمه تأثیر
عقوبتهای اخروی در جلوگیری از آن؛ است.
این روایت مفصل و طولانی را که بیشتر مفاد آن در مورد مسائل اجتماعی و
روابط بین افراد است، مرحوم شیخ صدوق در کتاب «ثواب الاعمال و عقاب
الاعمال» آورده، که پیامبر اسلام(ص) فرموده است: «...و هرکس، با زنى نامحرم
شوخى و مزاح کند، به هر کلمهاى که با او گفتوگو کرده؛ هزار سال در آتش
دوزخ او را زندانى کنند، و آن زن اگر خود را با رضایت در اختیار وى قرار
دهد و مرد او را در آغوش کشد یا ببوسد یا با او نزدیکى کند؛ یا اینکه شوخى
کند تا آنکه مرد از او کام گیرد بر آن زن همان گناه و کیفر باشد که بر
مرد است، و چنانچه زن راضى نباشد و مرد به زور از او به نحوى کام گیرد،
گناه هر دو بر مرد است و دو عقوبت خواهد دید».
بررسی سند حدیث
شیخ صدوق این روایت را از طریق ذیل نقل کرده است:
«حَدَّثَنی محمد بن موسى بن المُتَوَکِّل قال حَدَّثَنی محمد بن جعفر قال
حَدَّثَنی موسى بن عِمْران قال حَدَّثَنی عَمِّیَ الحُسَین بن زَیْدٍ عَنْ
حَمَّاد بن عَمْرو الصِّینیِّ عن أَبی الحسن الخُراسانیِّ عن مُیَسِّرِ بن
عَبْدِ اللَّهِ عن أَبی عَبد اللَّه عن أَبی عائِشَةَ السَّعْدیِّ عن یزید
بن عُمَر بن عَبْدِ الْعَزِیز عن أَبی سَلَمَةَ بن عَبْدِ الرَّحْمَن عن
أَبِی هُرَیْرَةَ و عبد اللَّه بن عَبَّاس قَالا: خطبنا رسول الله(ص) قبل
وفاته...».[1]
محمد بن موسی بن المتوکل: وی از اساتید شیخ صدوق است و بنابر تصریح علامه حلی، انسان ثقه و مورد اعتمادی است.[2]
محمد بن جعفر اسدی کوفی: نجاشی بعد از آنکه وی را توثیق کرده و مورد
اطمینان میداند، میگوید: «اما وی از راویان ضعیف (هم)، روایت نقل کرده
است».[3]
موسی بن عمران نخعی: مطلبی درباره توثیق یا عدم توثیق وی یافت نشد، جز
آنکه؛ روایات متعددی از او در کتابهای حدیثی مانند: «کامل الزیارات» و
«من لا یحضره الفقیه» و «التهذیب» وجود دارد.[4]
حسین بن زید: صحیح آن است که حسین بن یزید باشد نه حسین بن زید؛ زیرا عموی
موسی بن عمران، حسین بن یزید است نه حسین بن زید. حسین بن یزید همان نوفلی
مشهور است که نجاشی او را تأیید و اتهام غلوّ به او را نمیپذیرد[5] و از
وی روایات فراوانی در کتابهای حدیثی وجود دارد.
حماد بن عمرو صینی: صحیح آن؛ حماد بن عمرو نصیبی است. نام حماد بن عمرو
نصیبی در روایات ما وجود دارد که از امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) نقل روایت
داشته است، ولی تعدیل یا جرحی برایش وارد نشده است.[6]
ابوالحسن خراسانی: اطلاعی از چنین شخصی نداریم. البته در برخی از روایات
از امام رضا(ع) به ابو الحسن خراسانی یاد شده است که قطعاً در اینجا؛
منظور امام رضا(ع) نیست.
میسره بن عبدالله: شخصی به نام میسره بن عبدالله در بین راویان شیعی؛
شناخته شده نیست. و از این شخص تا ابوهریره و ابن عباس که این دو تن از
اصحاب رسول خدا(ص) بودهاند، دیگر راویان نیز در بین راویان امامیه مجهول و
ناشناختهاند. بنابراین روایت را از نظر سند نمیتوان دارای رتبه قابل
قبولی دانست.
بررسی محتوای حدیث
حدیث مذکور، مفصل و دارای ابعاد گستردهای است که بیان همه آنها از عهده
این مختصر خارج است. بنابراین درباره قسمتی که پرسیده شده، بررسیهایی
خواهیم داشت.
معمولاً درباره احادیثی که درباره یکی از اصول اخلاقی مورد تأیید اسلام
سخن گفته، دقتهای سندی انجام نمیشود، شاید علت آن؛ مورد قبول بودن اصلی
است که حدیث مورد نظر در صدد تبیین، توضیح یا تعمیم و بیان جزئیات آن است.
در حدیث مورد نظر؛ صحبت از عقوبت اخروی برای عملی است که اصل آن در اسلام
مورد قبول واقع شده است و آن هم، برخورداری زنان و مردان جامعه از یک
ارتباط سالم و بدون شهوترانی در سطح اجتماع است. قرآن کریم در تذکری به
همسران پیامبر(ص) چنین میفرماید: «ای همسران پیامبر! شما مانند دیگر زنان
نیستید؛ اگر تقوا پیشه کنید، پس در کلام خود با [مردان نامحرم] به گونهاى
هوسانگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته
بگویید!».[7]
پس اصل ارتباط کلامی سالم؛ بین زن و مرد نامحرم؛ مورد تأکید اسلام و قرآن
است؛ و اسلام خواسته تا بین زن و مرد نامحرم آنچه موجب شهوترانی و سقوط در
گناهان بزرگتر است؛ از بین برود. اما برخی روایات به کمیّت و کیفیّت عذاب
میپردازد.
در این روایت؛ عقوبت شوخی با نامحرم را بسیار بزرگ خوانده و عقوبت آنرا
هزار سال زندانی شدن در آتش دوزخ دانسته است! که دلالت بر بزرگی این گناه
دارد.
نقل این روایت؛ توسط افرادی مانند شیخ صدوق به نوعی ناظر به قبول محتوای
آن از طرف این بزرگان است، اما باید به این نکته هم توجه داشت که در صورت
پذیرش این حدیث نیز، عذاب اعلام شده در مورد هر نوع شوخی و مزاح نخواهد
بود، بلکه انصراف به مواردی دارد که چنین مزاحی به نوعی تحریک کننده شهوت
جنسی باشد.
[1]. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 280، قم، دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406ق.
[2]. علامه حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الأقوال، محقق و مصحح: بحرالعلوم، محمدصادق، ص 149، نجف اشرف، دار الذخائر، چاپ دوم، 1411ق.
[3]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 373، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش.
[4]. موسوی خویی، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 60، قم، مرکز نشر آثار شیعه، 1410ق.
[5]. رجال نجاشی، ص 38.
[6]. معجم رجال الحدیث، ج 6، ص 224.
[7]. احزاب، 32.