به گزارش پایگاه 598، در این پژوهش به تفسیر و تحلیل آیات انسانشناسی قرآن برای استنباط آموزههایی پرداخته شده که میتواند جایگزین مناسبی برای انحرافهای شناختی افسردهساز شود. این آموزهها فرد را به جایگاه واقعی و ارزشمند خود در جهان آفرینش آگاه نموده تا به افکار منفی ناشی از خودکمبینی دچار نگردد. همچنین با معرفی ویژگیهای نوعی و فردی انسان، به او شناخت دامنه تاثیر اختیارات خود در رخدادها را میآموزد تا بر اساس آن از پندارههای شخصیسازی رخدادها بپرهیزد. افزون بر این آگاهی و باور به این آموزهها، انتظارات فرد را با توانمندیهای خود و دیگران هماهنگ ساخته، او را از انگاره بایدها و نبایدها میرهاند. رویکرد شناخت درمانی افسردگی در تفسیر آیات انسانشناسی، رهاورد ویژه این پژوهش در حوزه تفسیر و قرآن محور بودن آموزهها در درمان این اختلال شخصیتی، رهیافتی نو در حوزه علم روانشناسی بالینی و مشاوره است.
واژگان کلیدی
آیات انسانشناسی، آموزههای شناختی قرآن، انسانشناسی، افسردگی، شناخت درمانی.
طرح مسئله
افسردگی (1) بهمعنای دلتنگی و پژمردگی (عمید، 1363: 174) و در اصطلاح به حالت مرضی ـ عاطفی گفته میشود که با احساس نومیدی، بیکفایتی، گناه و ترس همراه است. (شعارینژاد، 1375: 103) براساس نظر انجمن روانپزشکی آمریکا در صورتی میتوان گفت فردی مبتلا به افسردگی است که حداقل پنج مورد از این نشانهها، دستکم برای مدت دو هفته، در او دیده شود: خلق و خوی گرفته؛ فقدان لذت؛ تغییر کلی در اشتها؛ آشفتگی خواب؛ احساس رخوت و سستی؛ از دست دادن نیرو و توان یا احساس خستگی؛ احساس بیارزش بودن و تمایل به احساس گناه؛ از دست دادن توانایی تمرکز حواس؛ داشتن تفکراتی در مورد مرگ و خودکشی. (پاول، 1386: 48)
پژوهشها حاکی از آن است که ارتباط شگفتانگیزی بین افسردگی و تصویر شخصی فرد از خودش وجود دارد. (بک،1973 :3) به تعبیر دیگر فرد افسرده، دارای افکاری منفی نسبت به خویشتن است (کراز، 1381: 72) افکار منفی ریشه در ناآگاهی یا آگاهیهای نادرست دارد. همین امر سبب انحراف در پردازش اطلاعات میشود. (لی هی، 1385: 218) به همین دلیل صاحبنظران، شناختدرمانی را از میان سایر روشهای روان درمانی، دارای بیشترین اثرگذاری در درمان افسردگی میدانند. (ریچارد (2) و دیگران، 2003: 15) در متون اسلامی نیز یقین به عنوان بالاترین درجه شناخت واقعی (راغب اصفهانی، 1412: 892) اعم از خداشناسی، خودشناسی و پیرامونشناسی، برطرفکننده اندوه بلندمدت معرفی شده است. (مجلسی، 1404: 74 / 212) از اینرو در پژوهش حاضر تلاش شده تا با تفسیر و تحلیل آیات انسانشناسی، آموزههایی دریافت شود که خودآگاهی فرد را مطابق با واقعیت کرده، او را از افکار منفی رها نموده، در پردازش اطلاعات یاری رساند.
اگرچه شناختدرمانی در درمان افسردگی سابقهای پنجاه ساله دارد، (بلک برن و دیگران، 1374: 41) اما تنها در دو دهه اخیر، نقش آموزههای دینی در شناختدرمانی افسردگی، توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است. (فقیهی و دیگران، 1380: 96) البته این پژوهشها عموماً حدیثمحور بوده، کمتر از آموزههای قرآنی بهره جستهاند. از این دسته میتوان به پژوهش «کاربرد شناخت ـ رفتار درمانگری در درمان افسردگی با تأکید بر دیدگاه اسلامی» (فقیهی و خدایاریفرد، 1380) اشاره کرد. در این پژوهش تنها یک مورد از آیات قرآن استفاده شده است. (3) (همان: 104) همین امر خلأ وجود پژوهشهای قرآنمحور در شناختدرمانی افسردگی را آشکار میکند. بهرهمندی از آموزههای شناختی قرآن، با توجه به ویژگی شفادهندگی آن ضرورتی دو چندان مییابد. آیه زیر این ویژگی را چنین بیان فرموده است:
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَه لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً. (اسراء / 82)
و ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل میکنیم، و[لی] ستمگران را جز زیان نمیافزاید.
در بسیاری از تفاسیر، یکی از موارد شفادهندگی قرآن، شفای بیماریهای روانی (طوسی، بیتا: 6 / 513؛ طبرسی، : 6 / 673 ؛ ... ) اعم از بیماریهای پدید آمده از کفر و نفاق و بیماریهای برخاسته از کژکاریهای روانی و اخلاقی عنوان میشود. (رازی، 21:1420 / 390؛ طباطبایی، 1417: 13 / 183؛ شاذلی، 1412: 4 / 2248) بنابراین شایسته است در راستای این ویژگی و شایستگی قرآن کریم به عنوان منبعی معتبر، همچنین نیاز آشکار جهان کنونی به درمان اختلالات شخصیتی، (4) به درمانهای مبتنی بر استنباطهای قانونمند از آیات قرآن روی آورد.
رویکرد شناختدرمانی افسردگی در تفسیر آیات انسانشناسی، رهاورد ویژه این پژوهش است. قرآنمحور بودن آموزهها به عنوان رهیافت دیگر، سبب میشود اعتبارمندی آنها را بهعنوان مفاهیمی واقعی نزد مراجع قرآن باور بیشتر کند. این آموزهها در قالب گزارههایی متناسب با خطاهای شناختی رایج در افسردگی تدوین شدهاند.
انسانشناسی قرآنی، گستره وسیعی دارد که موضوعات گوناگونی از آن برمیتابد. آنچه که از این گستره در شناختدرمانی افسردگی، درخور بهرهوری بوده، شناخت جایگاه ویژه انسان در نظام آفرینش و شناخت ویژگیهای فردی و نوعی انسان است که در ادامه مورد بررسی قرار میگیرد:
شناخت جایگاه ویژه انسان در نظام آفرینش
احساس بیارزش بودن یکی از نشانههای آشکار افسردگی است. (پاول، 1386: 48) این احساس فرد را به خطای برچسپ زدن (5) دچار میکند. به این معنا که فرد به خود نامها و لقبهای ناشایستی نسبت میدهد. (لی هی، 1385: 57) توجه دادن فرد به جایگاه ارزشمندش بهعنوان یک انسان در نظام آفرینش، جایگزین مناسبی برای این انگاره بوده، تصویر ذهنی فرد (6) از خود را بهگونهای واقعگرایانه مثبت میکند. همچنین انگاره منفینگری (7) (همان) را از مراجع گرفته، او را به واقعیتهایی که از نظرش دور مانده یادآور میشود.
در آیات کریمه، به بیانهای گوناگونی به این جایگاه اشاره شده است. آن آیات تحت گزارههایی با رویکرد شناختدرمانی، بررسی میشوند:
الف) روح الهی انسان چنان ارزشمند است که شایسته سجده فرشتگان شد
خداوند در دو جایگاه، انسان را از روح خود معرفی کرده است:
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن روحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجدِینَ. (حجر / 29)
پس آنگاه که او را به خلقت کامل بیاراستم، از روح خود در او دمیدم. پس بر او به سجده در افتید.
آیات پیشین که در بیان نظام هستی است، به قرینه صیغه متکلم مع الغیر افعال، ظهور در دخالت واسطهها در آفرینش پدیدهها دارند. (طباطبایی، 1417: 12 / 153) اما در بیان آفرینش روح آدمی به ناگاه شیوه گفتگو تغییر یافته و صورت متکلم وحده به خود میگیرد. همچنین خداوند به فرشتگانش خبر آفرینش انسان را میدهد. (8) به این معنا که فرشتگان در کار آفرینش آدم، سهیم نبودند. (همان) با تکیه بر این دو قرینه، آیه مورد بحث، ظهور در آفرینش بدون واسطه نخستین انسان دارد. این آفرینش آنچنان در پیشگاه الهی ارزشمند بوده که خبر آن را قبل از آفرینشش به فرشتگان رسانده است. خداوند چنین اعلامی را برای هیچ یک از مخلوقات خود بهکار نمیبرد.
اضافه روح انسان به خداوند از باب کرامت و شرافت دادن (همان: 155؛ حسینی شاه عبدالعظیمی، 1363: 11 / 212) گویای منشأ الهی و نه خاکی روح انسان است. (قرائتی: 1383: 10 / 126) پس تمام صفات الهی بهطور نسبی در وجود آدمی تعبیه شده است. این وصف در مورد روح انسان، برای هیچ یک از آفریدههای الهی حتی فرشتگان بهکار نرفته است.
گزاره «فَقَعُواْ لَهُ سَاجدِینَ» یکی دیگر از نمودهای ارزش انسان است. سجده در ادبیات قرآن، تنها برای حالت سر بر خاک نهادن نمیآید؛ زیرا در این کتاب مقدس، سجده را برای خورشید، ماه، ستارگان، کوهها، درختان و جنبندگان نیز بهکار میبرد. (9) سجده در اصل، بهمعنای رام شدن است. بنابراین سجده فرشتگان بر آدم(علیه السلام) به این معناست که آنها رام و مسخر وجود آدم باشند. (راغب اصفهانی، 1412: 396) فرمان خداوند به سجده فرشتگان در پیشگاه حضرت آدم(علیه السلام)، بعد از دمیده شدن روح الهی در کالبد خاکی نیز ظهور در این معنا دارد که روح الهی آدمی، او را شایسته سجده فرشتگان مینماید.
بنا بر پیام این آموزهها، خودکمبینی شایسته انسانی نیست که خالقش در بزرگداشت او به فرشتگانش امرکرده که بر او سجده کنند؛ زیرا در وجود انسان قدرتی منحصر به نوع نهاده که میتواند حتی فرشتگان را به تسخیر خود درآورد. یادآوری پیدرپی این آموزه به فرد، او را یادآور ظرفیتها و توانمندیهای بالقوه روح الهیاش کرده، در او احساس کارآمدی پدید خواهد آورد.
ب) انسان بهعنوان جلوهگاه تمام قدرت خداوند، شایسته خودکمبینی نیست
خداوند متعال بعد از گردنکشی ابلیس از سجده آدم(علیه السلام) در نهیب بر شیطان میفرماید:
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بیَدَیّ أَسْتَکْبرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ. (ص / 75)
فرمود: «ای ابلیس، چه چیز تو را مانع شد که برای چیزی که به دو دست خویش خلق کردم سجده آوری؟ آیا تکبّر نمودی یا از [جمله] برتری جویانی؟
گزاره مورد نظر در این آیه، جمله «مَا خَلَقْتُ بیَدَی» است. برخی از مفسران، مراد از «بِیَدَی» را قدرت میدانند. (حویزی، 1412: 4 / 472) روایاتی نیز حاکی از این گفتار است. چنانکه در نور الثقلین به نقل از عیون اخبار الرضا(علیه السلام) آمده است که امام رضا(علیه السلام)، «خَلَقْتُ بِیَدَیَّ» را به قدرت و قوت تفسیر کرده است. (عاملی، 1413: 4 / 515؛ طبرسی، 1372: 8 / 75 به نقل از: ابیمسلم) آنچه که این نظر را به چالش میکشاند اینکه قدرت خداوند در آفرینش همه آفریدههایش به تصویر کشیده شده، اما این گزاره و مقام آن، ظهور در معنایی دارد که آفرینش آدم(علیه السلام) را ویژه میکند. مفسرانی نیز ذکر «یدین» را بهمنزله صله و اضافهای برای نسبت دادن آفرینش به حضرتش بیان کرده، آن را مانند «و یبقی وجه ربک» که بهمعنای «یبقی ربک» بوده، تبیین نمودهاند. (ثعلبی نیشابوری، 1422: 8 / 216 به نقل از: ابنمجاهد) اما دیگر مخلوقات نیز منتسب به خداوند هستند. اگر این عبارت، تنها بیانگر این معنا باشد، آفرینش آدم(علیه السلام) هیچ برتری بر آفرینش ابلیس ندارد. (اندلسی، 1422: 4 / 515) بنابراین گزاره «خَلَقْتُ بِیَدَیَّ» معنایی فراتر را میرساند. وجه سوم تفسیری درباره واژه «بِیَدَیَّ»، بیان نهایت مهارت، علم و قدرت خداوند در آفرینش انسان است تا او را به رخ ابلیس کشاند. (طباطبایی، 1417: 17 / 225) چنین اصطلاحی برای ارزشمند نشان دادن آفریده برای آفریننده در عرف عام نیز رایج است، مانند سازنده یا هنرمندی که همه سازههایش را با دو دست خود پدید میآورد، اما برای وصف بهترین سازهاش میگوید: «من این را با همین دو دست خود ساختهام».
بنابراین عبارت «خَلَقْتُ بِیَدَیَّ» کنایه از اهتمام ویژه خداوند بر خلقت انسان (مکارم شیرازی، 1374: 19 / 338) و نشان از شرافت ویژه انسان در نزد خداوند دارد. (معرفت، 1423: 85)
اگر فرد خودکمبین بداند خداوند چگونه آفرینش خود را به رخ ابلیس کشانده، چگونه در آفرینشش، تمام مهارت، علم و قدرتش را بهکار برده، خود را شایسته کم دیدن نخواهد یافت، هرچند که دیگران هم با نگاهی حقارتآمیز به او بنگرند، او در نزد خداوندش جلوهگاه تمام علم و قدرت پایانناپذیر اوست.
ج) انسان عزتمندی که بر تمام هستی برتری دارد، سزاوار خودکمبینی نیست
خداوند در سوره اسراء انسانها را چنین توصیف میفرماید:
وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً. (اسراء / 70)
و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم، و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکبها] برنشاندیم، و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم، و آنها را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری آشکار دادیم.
دوجمله «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ» و «فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً» مورد بحث است.
کرامت در اصل بهمعنای عزت و بلندمرتبگی است که در نفس شیء وجود دارد، بدون اینکه برتری آن نسبت به دیگری در نظر گرفته شود. (مصطفوی، 1360: 12 / 116) فضیلت، بهمعنای افزونی بر آنچه که مقرر و معمول است. (همان: 9 / 106) براساس این واژهشناسی در تطبیق معنایی کرامت و فضیلت استنباط میشود که این دو واژه، مکمل یکدیگرند. بر مبنای «کَرَّمْنا»، خداوند نعمتی را در وجود انسان نهادینه کرده که او را فی نفسه عزتمند و توانگر نموده و «فَضَّلْنا»، گویای برتری آدمی بهدلیل وجود این فزونی نسبت به سایر آفریدههاست. تفاسیر در بیان مصداق عزتمندی ذاتی و خدادادی که موجب برتریاش گشته، وجوه متفاوتی مانند: قدرت، عقل، زبان، راست قامتی، وجود انگشتان، تسلط بر حیوانات و تسخیر آنها، شناخت خداوند، وجود پیامبر در میانشان را بیان کردهاند. (طبرسی، 1372: 6 / 662) اما بهترین وجه تفسیری، ویژگی است که انسان را شایسته انسانیت مینماید. این ویژگی برخاسته از روح الهی دمیده شده در کالبد محدود و خاکی انسان است. اما به قرینه گزاره «وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ»، توانمندیهای انسان در تسخیر سایر آفریدهها، بهعنوان یکی از مصادیق کرامت و برتری او بر سایر پدیدهها نمایانتر است.
نکته دیگر تفسیری در این آیه که همبسته با موضوع بوده و درخور روشنگری است اینکه چرا در گزاره «فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً»، برتری آدمی بر بسیاری از مخلوقات و نه همه آنهاست. آیا مخلوقاتی هستند که از انسانها برترند؟! برخی مطابق با ظاهر این بیان الهی، فرشتگان را برتر دانستهاند. (طباطبایی، 1417: 13 / 156) اما در آیات مربوط به سجده فرشتگان بر آدم(علیه السلام) گفته شد که آنها به صورت بالقوه در تسخیر انسان هستند و بنابراین برتری ندارند. برخی نیز بر این باورند که فرشتگان مقرب و یا چندین درجه پایینتر، از انسانی که استعدادهای خود را بالفعل نکرده برترند. اما انسانهایی که انسانیت خود را به فعلیت درآوردهاند، مانند پیامبران برتر از تمام پدیدههای هستیاند. (گنابادی، 1408: 2 / 448) قرینه درستی این گفتار، این است که فرشتگان بعد از یادگیری اسماء بهوسیله حضرت آدم(علیه السلام) و ناآگاهی آنها نسبت به آن اسماء، امر به سجده میشوند. به این معنا که تا استعدادهای انسان به صورت بالفعل درنیاید، شایسته تسخیر فرشتگان نیست. اما نکتهای که این احتمال را به چالش میکشاند این است که اگر استعدادهای بشر، فعلیت نیابد، یا در مسیر منحرفی شکوفا شود، نهتنها بر ملائکه، که بر سایر آفریدهها نیز برتری ندارند. بنابراین دلیل برتری بنیآدم بر سایر پدیدهها، استعدادهای بالقوه و ظرفیت انسانی منحصر به نوعش است. در این صورت همه بنیآدم بر ملائکه برتری بالقوه دارند.
برخی از مفسران، «کثیر» را از باب استخدام برای «جمیع» گرفتهاند. (حسینی شاه عبدالعظیمی، 1363: 7 / 417؛ (10) فیض کاشانی، 1415: 3 / 205؛ (11) مکارم شیرازی، 1374: 12 / 199) این احتمال به مراد آیه نزدیکتر است؛ زیرا در گفتگوهای عرب نیز این استخدام رایج است، چنانکه گفته میشود جاه و مقام پهناور خود را به او بخشیدم. درحالیکه منظور این است که همه جاه و مقام خود را بخشیدم. (طبرسی، 1372: 6 / 662)
با این روشنگری تفسیری، از آیه دریافت میشود که خداوند در وجود انسان، عزتمندی ذاتی و توانمندی بالقوه را به ودیعه نهاده تا بهواسطه آن، توان تسخیر تمام پدیدهها و برتری بر آنها را داشته باشد. پس سزاوار نیست این گنجینه گرانقدر وجودی را نادیده گیرد. رفتارهای ناپسند و حقارتآمیز دیگران و شکستهای پیاپی در مقابل این گنجینه گرانقدر الهی بسیار ناچیز است. تنها کافی است این گنجینه را باور کرد تا به پشتوانگی آن، همه حقارتها و شکستها را جبران نموده، زندگی را در کنترل خود درآورد.
شناخت ویژگیهای فردی و نوعی انسان
رهاورد انسانشناسی فردی و نوعی، نگاهی واقعگرایانه به نقش و دامنه اختیارات انسانی و ارتباطش با تقدیرات الهی، توجه به توانمندیهای فردی و نوعی آدمی و تعدیل سطح انتظارات از خود و اطرافیان بوده که پیامد آن پرهیز از احساس گناه بهگونهای نامطلوب، بالا رفتن آستانه شکیبایی در رویارویی با کلام و رفتار نامناسب دیگران است. در گزارههای زیر به این موارد پرداخته میشود:
الف) برخی از رخدادهای پیرامونی، خارج از گستره اختیار آدمی و در پرتو قوانین حکیمانه الهی پدید میآید
گاهی فرد افسرده، با شخصیسازی رخدادها، (12) همه حوادث را به خود نسبت میدهد و سهم پیرامون خود را در بروز مشکلات نادیده میگیرد. (لی هی، 1385: 58)
برخی از آیات، اراده انسانی را به خواست مطلق الهی محصور نموده است. مانند:
وَ مَا تَشَاءُونَ إِلاّ أَن یَشَاءَ اللَّهُ ... . (انسان / 30)
و تا خدا نخواهد، [شما] نخواهید خواست ... .
جبریه با استناد به این آیات، قائل به جبر الهی در افعال بشری شدهاند. (رازی، 1420: 30 / 762)
آیات دیگری، ظهور در اختیار انسانی دارد. مانند:
فَمَنْ شَاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیکْفُرْ ... . (کهف / 29)
پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند ... .
معتزله با استناد به این آیات معتقد است که تنها اختیار بشر در انتخاب مسیر ملاک است. (زمخشری، 1407: 2 / 719) به تعبیر دیگر افعال بشر تنها با قدرت و توان آنها صورت میگیرد. (الایجی، 1997: 3 / 208)
اشاعره نیز با بیان نظریه کسب بر این باورند که فعل آدمی آفریده خداوند و دستاورد خود انسان است. (عون، 1976: 280) به تعبیر دیگر خداوند در خلق و آفرینش مستقل بوده، اما دستاوردهای اختیاری آدمی وابسته به آفرینش خلق و متأثر از دستاوردهای دیگران است. (الجوزیه، بیتا: 209)
مفسران و صاحبنظران امامیه (طباطبایی، 1417: 20 / 14؛ امام خمینی، 1362: 70؛ مطهری، 1380: 84) با بهرهگیری از تفسیر قرآن به قرآن، تلفیق آموزههای الهی و با الهام از کلام ائمه(علیهم السلام)، قائل به نظریه «امر بینالأمرین» شده، بر این باورند که قدرت بر فعل از سوی خداست. اما بهکار بستن و اعمال آن قدرت از ناحیه بنده است. (امام خمینی، 1362: 70) انسان تحت قضای الهی، اجباراً مختار است؛ یعنی نمیتواند مختار نباشد. (مطهری، 1380: 123) براساس این نظریه اختیار آدمی، تنها یکی از قوانین حکیمانه الهی در نظام آفرینش است. متغیرهای ارثی و پیرامونی بسیاری هستند که در تعیین مسیر پیچیده نظام آفرینش نقشآفرینی میکنند. بر همین اساس گاهی برای آدمی حوادثی رخ میدهد که ارتباطی با گزینههای انسان ندارد. بنابراین احساس مسئولیت کردن در برابر تمام رخدادهای زندگی، برخلاف قوانین الهی حاکم بر نظام آفرینش است. اما از سوی دیگر هم شایسته نیست اختیاری نبودن برخی رخدادها به تصادفی بودن آنها نسبت داد. بلکه همه امور در سیری منسجم و نظام یافته برای رسیدن به هدفی خاص صورت میگیرند. به تعبیر دیگر آنها به ظاهر تصادفی هستند، اما در واقع نمایشی از تدبیر کارگردان بزرگ خلقت است. (خلجی موحد، 1379: 63) اگر قانون حاکم بر آنها کشف شود، تصور تصادفی بودنشان نیز حذف خواهد شد.
شناخت و پذیرش آموزههای یادشده سبب میشود، از یک سو انسان اراده بیمانند خود را در انتخاب یا تغییر مسیر زندگیاش از یاد نبرد. از سوی دیگر اراده خود را تحت اراده حق تعالی و قوانین حکیمانه الهی بر نظام آفرینش بداند. توجه به نقش معنادار قوانینی در دایره قضای حکیمانه الهی و خارج از اختیار آدمی، فرد را از انگاره شخصیسازی رخدادها میرهاند. او را به این باور میرساند که رخدادهای ناگوار غیر گزینش شده زندگیاش، کاملا هدفمند و تحت سیطره حکیمانه قضای الهی صورت میگیرد. پس از بروز آنها نیز احساس بداقبالی نمیکند.
ب) بایدها در گستره توانمندیها معنا میگیرد
یکی از خطاهای شناختی افسردهساز، انگاره بایدها (13) است. (لاجوردی، 1384: 75) فرد خود را مقید به بایدهایی میکند که خارج از اختیارات و توانش است. گاهی نیز دیگران این انتظارات و بایدهای فراتر از ظرفیت را پدید میآورند. انتظارات برآورده نشده سبب بروز احساس گناه بهگونهای نامطلوب و احساس حقارت شده، فرد را دچار نا امیدی و افسردگی میکند.
آیات متعددی در قرآن کریم، این انگاره را نفی کرده و آن را خلاف سنت الهی میداند. از اهم این آیات، آیه تکلیف است. با این بیان که خداوند بندگانش را به کاری بیش از توانشان نمیگمارد:
لا یُکلّف اللَّهُ نَفْسًا إلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ عَلَیهَا مَا اکْتَسَبَ. (بقره / 286)
این کلام دربردارنده سنت جاری خداوند بین بندگان و نیز سنت و قانون عقلا است. (طباطبایی، 1417: 2 / 444) از فحوای کلام و مفهوم موافق آن نیز میتوان استنباط کرد که مطابق با این سنت الهی و قانون عقلایی، انسانها نیز نباید از خودشان بیش از توان خود انتظار داشته باشند.
از لوازم واژههای کسب و اکتساب در این آیه، آگاهانه و مختارانه بودن افکار و رفتار است. بنابراین هماهنگی سطح انتظارات با توانمندیها در گستره افکار و رفتار ارادی معنا میشود. (همان: 443) شناخت و پذیرش این آموزههای قرآنی سبب میشود فرد بایدهای مسیر زندگیاش را در توانمندیهای آگاهانه و مختارانه خود مشخص نماید.
ج) رفتارهای برآمده از شخصیتهای ناهمسان و پیچیده، سزاوار داوری و مقایسه نیست
خودکمبینی به عنوان یکی از نشانههای افسردگی، فرد را به سمت مقایسه خود با دیگران میکشاند. (فقیهی و دیگران، 1386: 84) تحریفات شناختی از یکسو و ناکامیهای گذشته از سوی دیگر سبب میشود که فرد خود را ناتوان و یا کمتوانتر از دیگران ببیند.
آیه زیر در این راستا رهگشا بوده، آموزه آن میتواند جایگزین شناختی مناسبی برای انگاره یاد شده باشد:
قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شَاکلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بمَنْ هُوَ أَهْدَی سَبیلاً. (اسراء / 84)
بگو: «هر کس بر حسب ساختار [روانی و بدنی] خود عمل میکند، و پروردگار شما به هر که راه یافتهتر باشد داناتر است.
«شاکله» در اصل از ماده «شکل» بهمعنای در بند کردن حیوان است. (راغب اصفهانی، 1412: 246) از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده (14) که نیتها، آیینها و مذاهبی که اعمال انسان را در بند میکنند، شاکله انسان را پدید میآورند. (ابنمنظور، 1414: 11 / 357) بنابراین تمام گرایشات و خلق و خوی ثابت انسان، شاکله اوست. (همان) بنا به تعریف فوق، شاکله فقط به طبیعت انسان محدود نشده، طریقه، راه و روش زندگی و هر آنچه که عمل را در بند سازد نیز گفته میشود. (مکارم شیرازی، 1374: 12 / 247)
بر پایه نص آیه، هر انسانی برابر با شاکلهاش رفتار میکند. مفهوم شاکله نیز، گستره وسیعی از عوامل متنوع و متعدد پیچیده را در بر گرفته که پدید آورنده شرایط ناهمسانی برای افراد است. پس لزوماً رفتارهای برآمده از شاکلههای ناهمسان نیز منحصر به فرد بوده، درخور داوری و مقایسه نیستند.
د) میزان چشمداشت از دیگران، هماهنگ با شخصیت آنهاست
فشارهای اجتماعی به عنوان یکی از مهمترین عوامل افسردهساز بهشمار میرود. (لاجوردی، 1384: 49) فشارهای بلندمدت اجتماعی، (15) بیش از دیگر رخدادهای پرفشار، افسردهساز میشود. گاهی افراد در درازمدت از کودکی تا بزرگسالی درمحیطهای ناامن یا متلاشی خانوادگی و اجتماعی، تحت فشارهای افسردهسازی قرار میگیرند که بهبودیشان دشوارتر است. (همان: 51) یکی از این فشارها و تنیدگیها، رفتارهای نامناسب اطرافیان است. افرادی بیشتر از این رفتارها آسیب میپذیرند که خود درگیر خطاهای شناختی هستند. یکی از انحرافات شناختی تقویتکننده رفتارهای آسیبزای دیگران، بایدهایی است که فرد برای دیگران انتظار دارد. به تعبیر دیگر فرد نهتنها خود را در بند بایدها و نبایدهایی میکند که از توانش خارج است، نسبت به دیگران هم، چنین انگارهای دارد. برآورده نشدن این انگاره از سوی اطرافیان، حس بدبینی و کینهتوزی نسبت به آنها را پدید آورده، شرایط را از آنچه بوده ناخوشایندتر میکند.
از فحوای کلام و مفهوم موافق آیه تکلیف نهتنها دریافت میشود که نباید از خود چشمداشتی بیش از توان داشت، بلکه در مورد دیگران نیز این آموزه پابرجاست. آیه شاکله نیز در راستای آیات تسلابخش خاطر عزیز پیامبر(صلی الله علیه و آله)، تعریضی بر این مطلب است که مشرکان، مطابق با شاکله خود عمل کرده و انتظاری غیر از این رفتار ناپسند از آنها نیست.
پذیرش این آموزهها به فرد کمک میکند چشمداشتش را از دیگران با شخصیت آنها هماهنگ کند. بنابراین رفتارهای نامناسب دیگران را نمودی از شخصیت نامناسب آنها تعریف خواهد کرد. در چنین صورتی نهتنها آستانه شکیبایی خود را در برابر رفتارهای نامناسب بالا برده، چهبسا با دیده ترحم نیز به مخاطب خود نگاه کرده، در صدد کمک به او برآید.
نتیجه
در پژوهش حاضر با تحلیل آیات انسانشناسانه، آموزههای شناختی استنباط شده است که جایگزینهای مناسبی برای افکار منفی افسردهساز میباشند. این آموزهها در دو محور «جایگاه انسان در نظام آفرینش» و «ویژگیهای فردی و نوعی آدمی» طرح میشوند.
توان بالقوه آدمی بر تسخیر فرشتگان، نمود تمام قدرت خداوند در آفرینش انسان، برتری ذاتی و خدادادی انسان بر تمام آفریدههای الهی، آموزههایی قرآنیاند که به جایگاه ارزشمند آدمی در جهان آفرینش اشاره داشته، جایگزینهای شناختی مناسبی برای افکار منفی خودکمبینساز میباشند.
توجه به دیدگاه قرآن در رابطه با گستره اختیار آدمی در پرتو قوانین حکیمانه الهی، فرد را به ویژگیهای نوعی خود آشنا کرده، خطاهای شناختی «شخصیسازی» و «تصادفیانگاری رخدادها» و «برچسپ بداقبالی به خود» را میزداید. از یافتههای آیات تکلیف و شاکله، توجه به ویژگیهای فردی و معناگیری بایدها در گستره توانمندیهای فردی است. رهاورد این آموزه رهایی از خطای «بایدها» در مورد خود و دیگران است. رهیافت دیگر آیات تکلیف و شاکله، پرهیز از داوری در مورد رفتار دیگران و مقایسه خود با دیگران و تعدیل سطح انتظار از دیگران به میزان شخصیت آنهاست.
درخور توجه است که رویکرد بالینی و مشاورهای به تفسیر آیات و رویکرد قرآنی به شناخت درمانی افسردگی از گامهای نو در حوزههای تفسیر قرآن و مشاوره بهشمار میرود. بسیار شایسته است در این راستا پژوهشگران قرآنی با بهرهمندی از آیات شفابخش، خدمات ارزندهای را به علم روانشناسی بالینی و مشاوره عرضه کرده تا مفاهیم ژرف قرآن برای بهتر زیستن عموم مردم کاربرد یابد.
پی نوشت:
1. Depression.
2. Richard.
3. از گزاره قرآنی «وَ نَفَخَ فِیهِ مِن روحِه»، آموزه «انسان به عنوان برجستهترین مخلوق» را استنباط کرده، از آن برای پرورش عزت نفس مراجع استفاده نمودهاند.
4. کارشناسان سازمان بهداشت جهانی برآورد کردهاند که حدود شش درصد از کل جمعیت جهان معادل سیصد میلیون نفر، از فشارهای روانی رنج میبرند. آغاز هشتاد درصد از بیماریهای جسمی، همراه با فشار روانی میباشد. بهگونهایکه امروزه فشار روانی بهعنوان بیماری تمدن جدید فراگیر شده است. (استورا، 1377: 20)
5. Labling.
6. تصویر ذهنی یا خود پنداره به معنای تصویری است که فرد از خویشتن دارد. (مالتز، 1385: 22)
7. Ngative filter.
8. وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائکَه إِنی خالقٌ بَشَرًا مِن صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مسْنُونٍ. (حجر / 28)
9. أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ کَثیرٌ مِنَ النَّاسِ وَ کَثیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ یُهنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یَشاءُ. (حج / 18)؛ وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ. (الرحمن / 6)
10. بهعنوان یک وجه تفسیری آورده است.
11. به نقل از کتاب امالی صدوق از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که مراد، فضل آدم بر سایر خلق است.
12. Personalizing.
13. Prescription.
14. قال الأَخفش ... فسأَلت أَبی عن شَکْل النبی(صلی الله علیه و آله)؛ ای عن مَذْهَبه و قَصْده، و قیل: عما یُشَاکِلُ أَفعالَ.
15. Social chronic stress.
منابع و مآخذ
الف) کتابها
قرآن کریم.
ابنعطیه اندلسی، عبدالحق بن غالب، 1422 ق، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت، دار الکتب العلمیه.
ابنمنظور، محمد بن مکرم، 1414 ق، لسان العرب، بیروت، دار صادر.
احمدی، سید احمد، 1368، مقدمهای بر مشاوره و روان درمانی، اصفهان، دانشگاه اصفهان.
استورا، 1377، تنیدگی یا استرس، ترجمه پریرخ دادستان، تهران، رشد.
افقه، سوسن، 1387، آرون تمکین بک پیشگام شناخت درمانی، تهران، دانژه.
امام خمینی، سید روحالله، 1362، طلب و اراده، ترجمه و شرح سید احمد فهری، تهران، انتشارت علمی و فرهنگی.
إیجی، عضدالدین عبدالرحمن بن احمد، 1997 م، المواقف، بیروت، دار الجیل.
بلک برن، ماری ایوی و دیوید سون، کیت ام، 1374، شناخت درمانی افسردگی و اضطراب، ترجمه حسن توزنده جانی، مشهد، آستان قدس رضوی.
پاول، گیلبرت، 1386، غلبه بر افسردگی، ترجمه سیاوش جمالفر، تهران، رشد.
ثعلبی نیشابوری، احمد بن ابراهیم، 1422 ق، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
الجوزیه، شمسالدین محمد بن ابی بکر بن قیم، بیتا، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمه و التعلیل، بیروت، دار الکتب العلمیه، چ سوم.
حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، 1363، تفسیر اثنا عشری، تهران، میقات.
حویزی، عبد علی بن جمعه، 1415 ق، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان.
خلجی موحد، امانالله، 1379، رواندرمانی با کلام آسمانی، همدان، شهر اندیشه.
رازی، فخرالدین محمد بن عمر ، 1420 ق، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1412 ق، المفردات فی غریب القرآن، دمشق، دار العلم.
زمخشری، جارالله محمود، 1407 ق، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، بیروت، دار الکتاب العربی.
سید قطب ، 1412 ق، فی ظلال القرآن، قاهره، دار الشروق.
شعارینژاد، علیاکبر، 1375، فرهنگ علوم رفتاری، تهران، امیرکبیر، چ دوم.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران، ناصرخسرو.
طوسی، محمد بن حسن، بیتا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
عاملی، علی بن حسین، 1413 ق، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، قم، دار القرآن الکریم.
عمید، حسن، 1363، فرهنگ فارسی، تهران، سپهر.
عون، فیصل، 1976 م، علم الکلام و مدارسه، قاهره، دار الثقافه.
فیض کاشانی، ملامحسن، 1415 ق، تفسیر الصافی، تهران، صدر، چ دوم.
قرائتی، محسن، 1383، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1365، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چ چهارم.
کراز، ژ، 1381، بیماریهای روانی، منصور، م؛ دادستان، پ، تهران، رشد، چ سوم.
گنابادی، سلطان محمد، 1408 ق، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، بیروت، مؤسسه الأعلمی.
لاجوردی، سید محمد، 1384، افسردگی، تهران، گوهر منظوم.
لی هی، رابرت، 1385، تکنیکهای شناخت درمانی، ترجمه حسن حمیدپور و زهرا اندوز، تهران، ارجمند، چ سوم.
مالتز، ماکسول، 1385، روانشناسی تصویر ذهنی، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران، شباهنگ، چ دوم.
مجلسی، محمدباقر، 1404 ق، بحار الأنوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار(علیهم السلام)، بیروت، مؤسسه الوفاء.
مصطفوی، حسن، 1360، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ـ مطهری، مرتضی، 1370، انسان در قرآن، قم، صدرا، چ چهارم.
ـــــــــــــــ ، 1380، انسان و سرنوشت، تهران، صدرا، چ بیست و یکم.
معرفت، محمدهادی، 1423 ق، شبهات و ردود حول القرآن الکریم، قم، التمهید.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، 1374، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه.
Beck, Aron,1973, The diagnosis and management of depression, Copyright C, Philadelphia, University of Pensylvania press.
Richard G; Garland Anne, 2003, Cognitive therapy for chronic and persistent Depression, England, West Sussex.
ب) مقالهها
فقیهی، علی نقی و محمد خدایاری فرد، «کاربرد شناخت ـ رفتار درمانگری در درمان افسردگی با تأکید بر دیدگاه اسلامی»، پژوهشنامه قرآن و حدیث، سال اول، ش 2، ص 112 ـ 89 ، تهران، انجمن علوم قرآن و حدیث.
فقیهی، علینقی، باقر غباری بناب و یدالله قاسمیپور، 1386، «مقایسه الگوی چند وجهی اسلامی با مدل شناختی بک در درمان افسردگی»، مطالعات اسلام و روانشناسی، سال اول، ش1، ص 86 ـ 69، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
محمدجواد نجفی: استادیار دانشگاه قم.
محمدکاظم رحمان ستایش: استادیار دانشگاه قم.
فاطمه موسوی: مدرس گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز و دانشجوی دکتری دانشگاه قم. (نویسنده مسئول).
فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 16