سرویس فرهنگی نقد رسانه پایگاه 598/ در مصاحبه زیر که با دکتر محمد رجبی دوانی، شاگرد برجسته مرحوم فردید، رئیس سابق بنیاد سینمای فارابی و نیز کتابخانه ملی صورت گرفته، ایشان در مقایسه سینما و تلویزیون، در کمال تعجب سینما را در همگامی با انقلاب پیشروتر دانسته اند تا تلویزیون و بلکه تا شئون دیگر فرهنگی نظام. برای ما هم ابتدائاً چنین نظری از چنین نیروی ارزشی انقلابی عجیب بود ولذا در مورد آن با ایشان به بحث نشستیم و حرفها و رویکردی متفاوت و تأمل برانگیز از ایشان شنیدیم.
به نظر حضرتعالی، چرا بعد از گذشت سی سال از انقلاب اسلامی، هنوز به سینما و تلویزیون اسلامی دست نیافتیم؟
ابتدائا باید توجه داشت که گذشت از قرین دویست سال غرب زدگی مضاعف ما (که یک بار قدیم یک نوع غرب زده بودیم و دوباره غرب زدگی جدید را پیدا کردیم) چیزی نیست که بشود در طول سی سال یکدفعه محقق شود. البته تزلزلی در آن وارد شده، خللی وارد شده، ولی تا زمانی که این فرهنگ اسلامی جدید، بعد از شناخت عمیق فرهنگ غربی غالب بر جهان و بر ما، جایگاه خودش را مشخص نکند، ما در هیچ جزئی از اجزاء نمی توانیم آن کارآمدی دلخواه را انتظار داشته باشیم.
لذا می ببیند روزنامه های ما علی رغم خواستی که داریم و علی رغم شعاری که خودشان می دهند و حتی آنهایی که می خواهند یه کار جدید را شروع کنند، آنهایی که مجله هستند و می خوان سطحشان بالاتر از روزمرگی باشد، عملاً برای جذب مخاطب به همان شیوه ها و نهایتاً به همان معانی رجوع می کنند که یه مجله غربی دارد. تعجبی هم ندارد؛ چونکه اینها به هر حال در یک امری که در جهان عمومیت دارد سیر می کنند و مآل و مقصدی هم جز آنها نمی توانند پیدا کنند. راجع به تلوزیون و سینما هم متأسفانه داریم در همین سمت و سیاق پیش می رویم. البته به نظر من سینمای ما بسیار شریف تر از تلوزیون ما است، به مراتب.
چرا؟
به دلیل دو امر؛ یکی اینکه حداقلِ بهره اش از انقلاب اسلامی این بود که «معنای جدیدی» را در خودش جای داد که این معنا، مقتضی صورت جدیدی بود. البته وقتی می گویم سینما، نه هر فیلم سینمایی که ساخته شده، فیلمهای برجسته ای که ما داشتیم منظور نظر است. اینها محتوای جدیدی متناسب با فضای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی پیدا کرد که این محتوای جدید، خود به خود اقتضا می کرد یک فرم جدیدی و یک سبک جدیدی را. به همین دلیل، با اینکه ما بسیاری از پدیده های اجتماعی و فرهنگی مثل رمان نویسی و مثل شعر جدیدمان، هیچ کدام ارزش جهانی پیدا نکرده، ولی سینمای ما یک جایگاه بزرگ جهانی پیدا کرده. نمی خواهم بگویم یک سینمای ایده آل است، ولی همین جایگاه بزرگی که پیدا کرده نشان دهندۀ وضعیت متفاوتی با سایر شئون فرهنگی و اجتماعی است.
آیا منظور حضرتعالی جریان غالب کنونی سینمای ماست یا معدود آثاری در این جهت ظهور پیدا کرده؟
معدود آثاری، یعنی آثاری که به عنوان آثار برجسته سینمای ما شناخته شده؛ چه در داخل چه در سطح جهانی.
یعنی ولو به تعداد کم، در سینما ظهور کرده، ولی در جای دیگر ظهور نکرده.
احسنت؛ دقیقاً. و من حیرت زده هستم سینما که پیچیده تر از همه هست، چطور بیش از حتی دانشگاه ما تأثیر انقلابی گرفته، و اجازه دهید جسارت کرده باشم، حتی حوزه ما این اندازه تاثیر انقلاب را در خودش نشان نداده. (دقت کنید، می گویم «تأثیر انقلاب») سینمایی که اصلاً انتظارش را نداشتیم.
شما ببینید، سال 90 را به عنوان سال سینمای ایران اعلام کردند در سطح جهان. چه فیلمهایی در آنجا بود؟ فیلم هایی نبود که مسئولین ساده اندیش ما که منتظر بودند داخلش صریحاً شعاری باشد، یک موضوعی باشد از همین موضوعاتی که همه می دانیم. ولی باطنش نکته ای بود که هیچ سینمایی جز آن سینمایی که در قالب جمهوری اسلامی با ضوابط خاصش اقتضا می کند، نمی توانست داشته باشد.
می شود کمی مصداقی تر بفرمایید؟
من از باب مثال می گویم و نمی خواهم فیلم های دیگر را نادیده بگیرم. فیلمهای آقای مجیدی مجیدی، (البته نمی خواهم بگویم همه فیلم هایش یکدست است) آن فیلمهای او که در جهان جلوه گر شدند و در ایران هم همینطور، مثل بچههای آسمان؛ این فیلم عمیقاً یک فرهنگ دینی را چنان ارائه می کند که واتیکان بیانیه داد و به کاتولیک های جهان توصیه کرد که این فیلم را حتماً ببینند، چون حس خداجویی و خداپرستی را در انسان تقویت می کند. حتماً فیلم را به خاطر دارید؛ مرد فقیری بود، همسر مریضی داشت، چای می خواهد، چای را به او می دهد، اما بدون قند. می گوید قند نداریم، در حالی که دارد قند می شکند و در پاسخ پسرش که یکی می گوید خب یکی از این حبه های قند را بردار با چای بخور، می گوید اینها مال مسجد است... و چایش را تلخ می خورد و دهانش را از قندی که به او تعلق ندارد شیرین نمی کند.
ببینید، لازم نیست شعار دهیم؛ لازم نیست که حتماً عکسی از امام یا مقام معظم رهبری را در قاب بیاوریم تا معلوم بشود مال جمهوری اسلامی است. یا مثل آمریکایی ها که در هر فیلمی پرچمشان را نشان می دهند، ما هم دائماً پرچم نشان دهیم. نه؛ این معنایی است که جوهر انقلاب ماست و مردم برایش خون می دهند، مردم جان می دهند، مردم هستی شان را می دهند. این همان معنایی است که حتی روی کسانی که مسلمان نیستند تأثیر می گذارد.
ما معیارهایی که ما برای سینمای دینی و اسلامی می گذاریم، معیارهایی «من عندی» است؛ مثلاً فرض کنید می بینیم که کارگردانش جزو بچه مسلمانهای شناخته شده ی فرض بفرمایید عضو هیئت هنرمندان مسلمان هست یا نیست؟ مثلاً پای صحبت های آقای ایکس که راجع به هنر اسلامی صحبت می کند می آید یا نمی آید؟ ظاهرش چه جور است؟ ما باید به «ما قال» نگاه بکنیم نه «من قال».
شما فرمودید که سینما جلوتر از تلوزیون بوده؛ اما بالاخره ما در تلوزیون هم کم آثار درخشان نداشتیم؛ سریال های درخشانی داشتیم؛ در لایه رویینش، همین سریالهای تاریخی خودمان...
مثلاً شما کدام سریال ها را می فرمایید؟
همین سریالهایی که ساخته شده، سریال امام علی، سریال امام رضا، سریال یوسف پیامبر...
من نمی خواهم زحمت دیگران را نادیده بگیرم، ولی در سریال امام علی و در مختار، الگوی کاملی است از اینکه چند تا خانم دارند نقش اساسی ایفا می کنند. آنجا قُطام هست و اینجا هم دو سه تا خانم هستند که در جاهای مختلف فیلم، نقش مؤثر دارند. از طرف دیگر، ببینید شما فیلم جومونگ را که نه اسلامی بود و مربوط به کشوری بود که غرب زده هم هستند، ولی روح شرقی شان را طوری توانستند حفظ کنند که شما حتی یک صحنه خونریزی در جومونگ نداشتید. جنگ بود، ولی خونی نمی دیدید. اما در اینجا چقدر صحنه های دلخراش شما می بینید که خون ریخته می شود، سر بریده می شود، که چی؟ یعنی قالب، همان قالب سریال های اکشن غربیست. یا مثلاً حرمله تبدیل شده بود به ادیسون با اختراعات عجیب و غربی که داشت! طناب را می کشید شلیک می شد از اینطرف و آنطرف! اینها یک چیزهایی است که ممکن است جامعه ساده پسند ما بپسندد و یا تحت تاثیر احساسات مذهبی که دارد، اساساً عیوب را نبیند. اینها خوب است، تأثیرش راهم می گذارد، اینها مجموعاً اثر مثبت دارند و مجموعاً زحمت آنها هم قابل تقدیر است، ولی عناصری که در آن هست ساختار ویژه و متفاوتی را نشان نمی دهد که مقتضی باشد با آن محتوای عظیمی که در یک فرهنگ شیعی بخواهد باشد. عین این سریال ها را با کیفیت کمتر سوریه هم می سازد. همیشه چند تا خانم جوان هستند که دائماً نقش ایفا می کنند. مثل سریال عضد الدین قسام. چون سوژه و نمک سریالهای غربی این است که همیشه باید چند تا خانم باشند. این ساختارهایی که در صورت و فرم خودشان را نشان می دهند، نشان دهندۀ این است که ماهیت و محتوای قضیه تغییر چندانی نسبت به فیلم سازی غالب غربی نکرده است.
بحث تاثیر زن که می فرمایید، خوب بله این بود، منتها در اواخر فیلم؛ یعنی در طول فیلم اینگونه نبود که همه سرنوشتها را زنها رقم بزنند. در فیلم مختار هم یک بار در اول فیلم بود یک تکه هم در آخر، ولی در نهایت این زنها نبودند که بر مختار اثر می گذاشتند. زنهایی بودند که صحبت میکردند، نقش ایفا می کردند، ولی اینطوری نبود که سرنوشت تاریخ را زنها بخواهند رقم بزنند.
من نمی خواهم بگوییم که چنین زنهایی در تاریخ نبودند، یا مثلاً زن مختار، زن برجسته ای نبود، ولی مثلاً اگر یک انسان خارجی که اصلاً سوژه فیلم را نمی داند چیست، این فیلم را تماشا بکند، تفاوت کیفی بین این ساختار و ساختار فیلمهای تاریخی که عربها، ترکها و حتی غربی ها می سازند، مشاهده نمی کند؛ عرض من این است که یک چیزی خاص جمهوری اسلامی ایران نیست. ولی مثلاً اثری مثل «بچه های آسمان»، اصلاً در خارج از فضای انقلاب اسلامی امکان تحقق ندارد.
این مصاحبه ادامه دارد...
تنظیم از هادی آیت