به گزارش سرویس بین الملل پایگاه 598، متاسفانه به دلیل نفوذ گسترده ی امریکا در دولت های عربی منطقه و آتش افروزی های این کشور که منجر به کینه و عداوت بین شیعیان و اهل تسنن می شود، ایران هیچگاه نتوانسته است آنگونه که باید و شاید بر حمایت های منطقه ای از سیاست های خود تکیه کند. در مقاطع مختلف زمانی پس از پیروزی انقلاب، دولت های مختلف جمهوری اسلامی سعی کرده اند روابط کشورمان را با کشورهای همسایه مخصوصا حاشیه نشینان خلیج فارس بهبود بخشند اما حتی با وجود بهبودهای ملموس، به دلیل نفوذی که ایالات متحده و برخی از اروپایی ها نظیر انگلیس در حکومت های آن کشورها دارند نمی توان اعتماد چندانی به لبخندها و دست دادن های حکومت های منطقه داشت.
در این میان عربستان سعودی به نوعی پیش قراول کشورهای دیگر محسوب می شود، اما به دلیل عداوت های صریح این کشور با ایران، بهتر به نظر می رسد که ایران سرمایه گزاری خود را بر روی کشورهای دیگر انجام دهد.
دولت یازدهم با شعار تغییر در روابط بین الملل و اعتدال و میانه روی در این زمینه بر سر کار آمد و پس از توافق هسته ای وین، مدعی است توانسته است نشان دهد که با استفاده از منطق می توان حتی دشمن ترین دشمنان را در عرصه ی دیپلماتیک شکست داد. اما نگاهی اجمالی به سیاست خارجی دولت اعتدال در حدود دو سالی که در راس قوه ی مجریه قرار دارد نشان می دهد بیش از هشتاد درصد تحرکات دیپلماتیک دولت فقط در رابطه با کشورهای 5+1 و مسئله ی هسته ای بوده است و غفلتی محسوس در روابط ایران و منطقه به وجود آمده است.
نشانه ی بارز و واضح این وضعیت این است که کماکان ایران هراسی در کشورهای حوزه ی خلیج فارس به وضوح وجود دارد و دولت های منطقه حتی درخصوص توافق هسته ای، مواضع خود را با رژیم صهیونیستی (که عامل اصلی ایران هراسی در منطقه است) هماهنگ می کنند.
از سوی دیگر، طی چند سال گذشته امریکا به این نتیجه رسیده است که دشمنی خود با ایران را به صورت غیرمستقیم ادامه دهد. اوباما اخیرا در یک سخنرانی در حضور نظامیان آمریکائی اعلام کرده بود که ما به این نتیجه رسیده ایم که وقتی می توانیم از مردم خودِ منطقه برای رسیدن به اهدافشان کمک بگیریم، با توجه به هزینة سنگین ورود مستقیم نظامی، بهترین راهبرد، استفاده از ارتشها و نیروها و امکانات کشورهائی است که دارای منافع هستند و ما فقط به نقش پشتیبانی بسنده میکنیم!
بدین ترتیب امریکا از طریق روش هایی نظیر نظم بخشیدن به ارتش های کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، آموزش حرفه ای افسران آنها، و در کنار آن، برجسته تر کردن بیش از پیش ایران به عنوان تهدیدی برای امنیت منطقه (فی المثل درخصوص موضوع یمن و حمایت ایران از حوثی ها) به اهداف خود نزدیک و نزدیک تر شد.
آیا دیپلماسی منطقه ای دولت یازدهم تا کنون موفقیت آمیز بوده است؟
حامیان گفتمان تنش زدایی معتقدند تغییر سیاست خارجی دولت روحانی، فصل جدیدی در روابط ایران با سایر کشورها گشوده است. اما این مدعا تا چه حد صحت دارد؟
اما نتیجه چه بود؟
پس از اعلام توافق نهایی، موجی از اضطراب کشورهای منطقه را فراگرفت. عربستان که در راس غائله بود به این موج دامن زده و کشورهای دیگر را با خود همراه می کرد. آنچه عیان است این است که قطعا اگر سفرهای پیشین ظریف به کشورهای مورد اشاره، موفقیت آمیز بود دولت های منطقه اقناع میشدند که توافق خطری برای آنان ایجاد نمی کند. اما نه تنها چنین نتیجه ای هرگز حاصل نشد، بلکه شاهد نتیجه ی عکس آن نیز بودیم.
شاید در صورت ادامه داشتن تحرکات منطقه ای دولت در جهت کاهش و یا خنثی کردن نقش امریکا در حوزه خلیج فارس، نتایج بهتری حاصل میشد اما دولت تمام توان خود را فقط در گفتگو با 5+1 خلاصه کرد. پس از توافق نهایی، هم ایران و هم امریکا وزرای امور خارجه خود را به کشورهای منطقه فرستادند. اما نوع واکنش اعراب نشانگر این بود که هنوز هم اعتماد آنان به امریکا بیش از ایران است.
جان کری در سفرهای خود موفق شد نگرانی های اعراب را برطرف کرده و آنها را اقناع نماید که توافق وین به معنای تنها گذاشتن اعراب در مقابل خطرات ایران نیست! بی بی سی در این رابطه نوشت: پس از ضمانت هایی که امریکا به متحدین خویش در خلیج فارس داد، توانست حمایت های آنان را در رابطه با توافق جلب کند!
قطعا سیاست های کلی نظام اسلامی، همانگونه که توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی تبیین شده اند، مبتنی بر حمایت از مظلوم و پاسخ قاطع و سخت به ظالم است و بدین ترتیب، تنش زدایی در رابطه با دولت ظالمی همچون دولت سعودی –با توجه به جنایاتی که در یمن انجام میدهد- مفهومی نخواهد داشت. اما در رابطه با سایر کشورهای منطقه انتظاری بیش از این از دولت میرفت که طبق ادعاهای خود با دیپلماسی فعال خود و با دوری از خشونت!! دولت های منطقه را با خود همراه کند.