به گزارش پایگاه 598،
باشگاه خبرنگاران، در
شب چهارشنبهی دومین هفتهی مرداد ماه «خندوانه» باز همراه با ویژگی های
خاص خودش به خانه های مردم رفت و این بار رامبد جوان شادی برنامه را به
همهی کسانی که یک متر و نیم تا 1 متر و 60 سانتی متر هستند، تقدیم کرد.
بعد
از تبلیغات سپند امیرسلیمانی، کمدین برنامه وارد شد و خاطرهای از بچهی
کوچک خانواده بودن و سختیهایش تعریف کرد، او در بخشی از حرف هایش گفت:کمند
همیشه اذیتم می کرد و من در برابر او درست مثل یک آدم خنگ بودم،مثلا گاهی
یکدفعه به من زنگ می زد و می گفت که فلان شبکه داره تو رو نشون میده که دف
می زنی و من هم سریع می رفتم و می دیدم ولی بعد تازه یادم می آمد که تا به
حال کسی از دف زدن من فیلمی نگرفته و آن موقع تازه می فهمیدم سر کار بودم! و
از این دست اتفاقات زیاد می افتاد.
وی
افزود: اما برعکس حالا که بسیار با هم دوست و صمیمی هستیم؛ سپند در ادامه
بازهم تست بازیگری داد و خاطره ی کارگردانی که برای شناخت بازیگران جوان از
آن ها تست می گرفت را تعریف کرد.
سپس
مقدمه ای اینگونه مهمان برنامه را به حضور دعوت کرد: می گویند آدم دوستانش
را در سفر می شناسد،این که چه قدر مهربون یا نامهربونه و ... ،
مهمان
برنامه امشب نیز یکی از کسانی است که وقتی داری چمدونت را میبندی، از
این که فکر می کنی با او همسفر می شوی شاد می شوی ؛ مثل این هنرمند، کسی که
هیچ وقت از همسفری با وی خسته نمی شویم...
بعد
جواد عزتی بازیگر سریال «دردسرهای عظیم» به روی صحنه آمد و ضمن سلام و
احوالپرسی به خواستهی رامبد، حالت خنده ها در زمان های مختلف مانند فردی
که سر جلسه امتحان چیزی یادش نمی آید را در آورد وی این که هنگام دیدن
تلویزیون محو می شود،دست و دلبازی ،صبوری را از ویژگی های خود دانست.
عزتی
در ادمه خاطره ا ی از دفعه ای که برحسب اتفاق در ماشینش قفل شده بود تعریف
کرد و گفت: در آن لحظه حدود 15 نفر شروع کردند به کمک به من،در این بین
آقایی با اصرار زیاد گفت بگذار من باز کنم ،تا در نهایت اعلام کرد که من
دزد هستم اجازه دهید در مدت کوتاهی آن را بازکنم؛ و او واقعا هم توانست و
سریع مشکل را حل کرد.
بازیگر
درد سرهای عظیم از دستپخت خوبش به ویژه در پخت قورمه سبزی و قیمه تعریف
کرد و گفت یک بار برای حدود 1600نفر قورمه درست کردم که بی نظیر شد ؛ او
سپس لبخند 10 ثانیه ای که به نظرش کار دشواری بود را زد.
وی
در بخشی از گفتگو بیان کرد که چه قدر در کودکی مظلوم بوده و هیچ آتیشی نمی
سوزانده است؛ به جز دوران دبیرستان که مدرسه را دور می زد و به دیدن تئاتر
میرفت واو اظهار داشت که از 14 سالگی به بازیگری علاقه مند شد و در 15
سالگی کار خود را با تشکیل گروه نمایش های خیابانی آغاز کرد.
جوان
طی این صحبت ها تعریف خوشبختی را از جواد عزتی پرسید و او گفت: خوشبختی
یعنی که آدم بتواند ناخواسته همه ی انسان ها را دوست داشته باشد و عشقی که
خدا در همه ی ما گذاشته است را ببیند.
عزتی
موفقیت را نیز در این که نقطه ای برای رسیدن نداشته باشی تعریف کرد و
افزود: یعنی همین طور جلو بروی و پیشرفت کنی و از این مسیری که طی می کنی
بتوانی نهایت لذت راببری.
بعد
از این صحبت ها علی مشهدی وارد شد و همراه با جوان و عزتی با پانتومیم سعی
کردند عنوان هایی مانند سفیر هلند، ماجرای پلیسی و اسم شب را اجرا کنندو
در پایان طی تقدیم تندیس خندوانه و کاریکاتور، هر سه ی این افراد ضمن
خداحافظی رو به دوربین و طبق قوانین با دست راست گفتند.