کد خبر: ۳۲۸۹۳۲
زمان انتشار: ۰۱:۰۰     ۰۸ مرداد ۱۳۹۴
محمد‌رضا سرشار با انتقاد از داوری جایزه جلال آل‌احمد و اختصاص جایزه به رمان «ملکان عذاب» و «آه با شین» گفت: «ملکان عذاب» رمان نیست، بلکه یک داستان بلند است.
به گزارش پایگاه 598، محمدرضا سرشار در نشستی که با حضور تعدادی از منتقدان انجمن قلم به منظور نقد و بررسی کتاب «ملکان عذاب» ابوتراب خسروی - برگزیده‌ی‌ جایزه جلال آل احمد سال 93 - برگزار شد، به نقد و بررسی این اثر پرداخت.

در این جلسه که در حوزه هنری برگزار شد، پس از آنکه تعدادی از حاضران «ملکان عذاب» را به خاطر برخی از مولفه‌ها به نوعی رمان "پست مدرن" دانستند، سرشار گفت: از مولفه‌های داستان پست مدرن درهم ریختگی ژانرهاست و اینکه پست مدرنیسم از یک سبک واحد پیروی نمی‌کند. در برخی مواقع از گونه‌های غیرداستانی استفاده می‌کند، شخصیت‌های غیرداستانی و غیرتاریخی را وارد داستان می‌کند، از شگردهای تعلیق در داستان‌های عامه‌پسند استفاده می‌کند و...

او گفت: به طور کلی داستان پست مدرن حدود 30 مولفه دارد، اما تکه تکه بودن روایت که در کتاب «ملکان عذاب» به نوعی وجود دارد از مولفه‌های داستان مدرن است که می‌تواند در داستان پست مدرن هم وجود داشته باشد.

او در ادامه درباره نوع رمان «ملکان عذاب» گفت: بهتر است این کتاب را داستان واقع‌گرا با رگه‌های رئالیسم جادویی بنامیم و کسانی که این کتاب را سورئال در نظر گرفتند؛ اشتباه می‌کنند. چون سورئال صرفا مربوط به ناخودآگاه آدمی است و منطق آن از واقعیت بیرونی تبعیت نمی‌کند، بلکه منطق آن مثل کابوس و خواب است.

او در پاسخ کسانی که ملکان عذاب را داستانی سورئال درنظر گرفته‌اند نیز گفت: اگر داستانی از عالم ماده بیرون رفت، به معنای سورئال بودن آن نیست، چون به هر چیزی که غیرعادی شد، سورئالیسم نمی‌گویند، اما متأسفانه می‌گویند «بوف کور» سورئالیستی است. در اینجا اگر سگ در داستان حرف بزند فکر می‌کنند داستان سورئالیستی شده، اما این گونه نیست.

این منتقد ادبی در ادامه درباره موضوع پیرنگ در داستان اظهار کرد: در این رمان نمی‌توان عنصر غالب را پیدا کرد، اما از جایی که فکر می‌کنیم در هر داستانی یک عنصر از بقیه پررنگ‌تر است ناچاریم از این طریق وارد آن شویم. فکر می‌کنم در «ملکان عذاب» عنصر پیرنگ، پررنگ‌تر از بقیه عناصر داستانی است.

سرشار در ادامه اظهار کرد: «ملکان عذاب» یک رمان نیست، بلکه یک داستان بلند است چون خیلی انشعاب ندارد. کتاب، داستان یک خانواده است و اگر شاخه‌های دیگری پیدا می‌کرد، می‌شد آن را رمان نامید؛ اما در حالت فعلی نمی‌توان «ملکان عذاب» را رمان خواند.

او در ادامه به برخی شخصیت‌های داستانی این اثر اشاره کرد و با بیان اینکه به این شخصیت‌ها خوب پرداخته نشده‌اند، اظهار کرد: تحول شخصیت‌های اصلی این داستان قانع‌کننده نیست.

او همچنین گفت:‌ وجه اصلی داستان نو شخصیت‌پردازی عمیق است که در این کتاب وجود ندارد. «ملکان عذاب» ادای داستان نو را درآورده است، اما نتوانسته به ماهیت داستان نو دست پیدا کند.

این نویسنده در ادامه به شباهت‌های کتاب «ملکان عذاب» ابوتراب خسروی و «آه با شین» محمدکاظم مزینانی که هر دو برگزیده جایزه جلال آل‌احمد شده‌اند اشاره کرد و گفت: خیلی عجیب است که این دو اثر که مشترکا برگزیده جایزه جلال شده‌اند. هر دو در یک‌سری از نکات مهم شبیه به هم هستند که این نشان از سلیقه خاص داوران جایزه جلال بوده است. هر دو اثر با روایت راویان مختلف روایت می‌شوند که در ادبیات داستانی ما و حتی آثار ترجمه‌ای بی‌سابقه است. برای اینکه این شیوه بسیار غلط و بی‌خود است. کاری بی‌منطق که متأسفانه با دادن جایزه احتمالا بعد از این از سوی جوانانی که تکنیک را نمی‌شناسند دنبال خواهد شد.

سرشار ادامه داد: دوم اینکه این آسان‌ترین روش داستان‌نویسی است، چون نیاز به طراحی ندارد. در این صورت شما هر چیزی را می‌توانید هر جایی بیاورید و جالب اینجاست که جایزه هم می‌توانید بگیرید!

او اظهار کرد: داوران جایزه و هیأت علمی جلال با دادن جایزه به این دو اثر نشان دادند که نقد داستان نمی‌دانند و نیازمند آموزش هستند و باید سر کلاس آموزش نقد داستان بنشینند. همچنین مدیران فرهنگی که در ارشاد هستند باید مقداری درباره بیت‌المال مسلمین احتیاط کنند چون این جشنواره‌ها سلیقه درست می‌کنند.

او به دیگر شباهت‌های این دو داستان اشاره کرد و گفت: شباهت دیگر این دو اثر این است که هر دو خرده روایت هستند که به نوعی تقلید غلط از تقطیع واحد در سینماست. همچنین در «ملکان عذاب» حتی یک مورد هم پیدا نمی‌کنید که پایان یک خرده روایت با آغاز خرده روایت دیگر پیوند داشته باشد.

او با بیان اینکه آسان‌ترین روش نوشتن داستان، روایی نوشتن است اظهار کرد، اساس داستان نو، صحنه است؛ یعنی عمدتا تداعی‌های تصویری است نه مفهومی. هر دوی این داستان‌ها یعنی «ملکان عذاب» و «آه با شین» روایی محض هستند و به ندرت صحنه دارند.

سرشار گفت: شباهت دیگر این دو اثر این است که هر دو،‌ داستان چند نسل هستند، در صورتی که داستان نو، داستان یک‌روز یا نهایتا یک هفته‌ی یک شخصیت است. داستان نسل‌ها، داستان قرن نوزدهمی و مربوط به رئالیسم است.

او گفت: شباهت دیگر این آثار این است که بخشی از داستان قبل از انقلاب و بخش کمی از آن‌ها مربوط به پس از انقلاب می‌شود. شباهت دیگر اینکه در هر دو داستان، هیچ گونه نشانی از تغییر وقایع و رویکردهای جامعه پس از انقلاب مشاهده نمی‌شود. هر دو داستان وجوهی از رئالیسم جادویی دارند، چون در هر دو آن‌ها نشانه‌هایی از وجود جن و تناسخ وجود دارد.

سرشار در ادامه به مشکلات پیرنگ در داستان «ملکان عذاب» اشاره کرد و به برخی از ایرادات این داستان پرداخت.

او همچنین به مصاحبه‌ای از ابوتراب خسروی که در آن گفته بود در این داستان می‌خواستم درباره خرافه‌گرای و فرقه‌گرایی بگویم، اظهار کرد: سوال ما این است که اگر شما می‌خواستید از فرقه‌گرایی بگویید چرا اینقدر به عقب رفته‌اید، چون همین الان در جامعه پر از فرقه‌های مختلف مد روز هستیم. اگر درون‌مایه شما فرقه‌گرایی و خرافه‌گرایی است از فرقه‌هایی که وجود دارند می نوشتید، چه احتیاجی بود به اینکه فرقه تخیلی خلق کنید؟

سرشار در ادامه اظهار کرد: در داستان گفته می‌شود که ژاندارم‌ها تظاهر به تشرع می‌کردند، در حالی که چیزی که همه‌ی ما می دانیم و به شدت واضح است این که ژاندارم‌ها کاری که نمی‌کردند تظاهر به شرع بود. رشوه‌گیری، دزدی از کارهای عادی آن‌ها بود، به طوریکه در روستاها به مرغ‌دزد معروف بودند. بنابراین اینکه در این داستان نوشته شده ژاندارم‌ها تظاهر به تشرع می‌کردند یک دروغ جامعه‌شناختی است. چون ما در تاریخ‌مان به هیچ وجه ژاندارم متظاهر به شرع نداشتیم. همه این مسائل را وقتی کنار هم می‌گذاریم می‌بینیم که نویسنده می‌خواهد نشان بدهد مذهب افیون توده‌هاست که این همان حرف مارکسیست‌ها بود وگرنه اگر نویسنده می‌خواست خرافه را نشان بدهد حداقل باید یک چهره درست مذهبی هم نشان می‌داد .

او در بخش دیگری از این نشست گفت: به نظرم اگر «ملکان عذاب» قصه منسجم و واحدی داشت، می‌توانست قصه بهتری بشود.

این منتقد همچنین درباره زبان «ملکان عذاب» هم گفت، این کتاب به لحاظ زبانی نیز بسیار ضعیف است. او همچنین به چند مورد ضعف تألیف در این اثر اشاره کرد.

سرشار در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به سخنان سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اظهار کرد:‌ روز گذشته سخنگوی وزارت ارشاد برای چندمین بار اعلام کرد که ما می‌خواهیم برگزاری جایزه‌ها را به بخش خصوصی واگذار کنیم، در صورتی که این موضوع فقط در حد حرف است و ارشاد قصد عملی کردن آن را ندارد، وگرنه انجمن قلم طی نامه‌ای اعلام کرده که حاضر است داوری جوایز ادبی را به عهده بگیرد. اما آن‌ها هیچ بهایی به این درخواست ما نکردند.

او در ادامه اظهار کرد:‌ دلیل این مسئله هم این است که آن‌ها برای بنیاد ادبیات داستانی نقشه‌های بلندی مثل آموزش و نقد داشتند، اما چون این کارها را بلد نیستند، آمدند و یک مُشت کار گل را از خانه کتاب گرفتند و به بنیاد ادبیات داستانی دادند که این کار معنی ندارد. چون هر دو این‌ها زیرمجموعه وزارت ارشاد است و تنها از یک ساختمان به ساختمان دیگر منتقل شده است. همگی هم می‌دانند که این کارشان غلط است اما شهامت منحل کردن آن را ندارند.

او گفت: برگزاری جایزه هم چون کاری نداشت آن را به بنیاد سپردند تا بالاخره کاری برای انجام دادن داشته باشند. با این حال با توجه به حرف‌های روز گذشته سخنگوی وزارت ارشاد، بار دیگر اعلام می‌کنم که حاضریم داوری تمام جوایز رشته‌های علوم انسانی را بر عهده بگیریم و بعد هم پاسخگوی انتخاب‌هایمان باشیم.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها