به گزارش پایگاه 598 به نقل از همشهری جوان، لوکیشن دردسرهای عظیم درست در نقطه ای قرار دارد که محله سوهانک به آخر
رسید؛ جایی که یک کوچه خاکی می ماند منتهی به یک باغ بزرگ که از بالای سرش
یک کوچه آسفالت رد می شود و می رسد به در خانه لطیف و بهار و بقیه آدم های
قصه.
یکی از همین روزها که گروه مشغول فیلمبرداری بودند و سکانس های
داخلی را ضبط می کردند، ما راهی پشت صحنه شدیم تا گپی داشته باشیم با
بازیگر نقش لطیف، قهرمان اصلی سریال.
جواد عزتی با وجود خستگی های
کار مناسبتی و فشردگی ضبط با حوصله نشست پای حرف هایمان و درباره تجربه های
کاری گذشته، سریال دردسرهای عظیم و نقشش حرف های جالبی زد؛ آن هم در حالی
که بخش دیگری از گروه در آن سوی حیاط درندشت لوکیشن، مشغول ضبط قسمت های
باقیمانده بودند.
شما
بازیگری هستید که حضور در مدیوم های مختلف را تجربه کرده است، از کار جدی
گرفته تا کمدی. فازتان برای انتخاب این نقش های متفاوت کلا چی بوده؟
-
من از سال 75 وارد تئاتر شدم و 8-7 سالی فقط کار تئاتر می کردم. الان هم
اولویتم کار خوب است؛ کاری که آدم بتواند هنرش را در آن ارائه دهد و حالش
خوب باشد. بعضی وقت ها می بینی بازیگرها، بازیگرهای خیلی خوبی هستند ولی
چون در کارهای بد بازی کردند، دیگر هیچ وقت دیده نشدند؛ به همین خاطر من
سعی می کنم در کار خوب حضور پیدا کنم. یعنی حداقل کار خوبی انجام بدهم و
کاری باشد که مردم دوست داشته باشند. مردم ما در دیدن، آدم های باهوشی
هستند. این جوری نیست که دائم فانتزی دوست داشته باشند یا دائم کار اشک آور
بپسندند. برای همین سعی می کنم جوری کار کنم که آنها هم دوست داشته باشند.
واقعا نظر تماشاچی برایتان معیار تصمیم گیری و انتخاب نقش است؟
-
بله، چون اصل کار تماشاچی است. اصلا ذات هنر با مخاطب است. اگر نتوانی با
مخاطب ارتباط برقرار کنی؛ یعنی هنر اصلا شکل نگرفته، انگار که هیچ اتفاقی
نیفتاده. کوچکترین کارهای روزمره ما از آشپزی تا چیدمان خانه می تواند عرضه
کننده هنر باشد، در صورتی که مخاطب داشته باشد؛ یعنی یک نفر دومی باشد که
به شما بگوید «احسنت، آفرین» و هنر شما دیده بشود، وگرنه تا قبل از آن یک
کار روزمره بوده و این نکته در مورد همه هنرها صدق می کند.
بعد
از بازی در نقش بابا اتی ما دیگر هیچ وقت شما را در کارهای مهران مدیری
ندیدیم؛ از آن فضا ناامید شده بودید یا دلیل دیگری برای چنین تصمیمی
داشتید؟
- من همیشه، حتی قبل از بازی در نقش بابا اتی (در
قهوه تلخ) سعی می کردم جنس کارهایم شبیه هم نشود. جنس کمدی فانتزی خیلی
طرفدار دارد و آقای مدیری هم سردمدار آن است اما یادم هست وقتی بازی در
«قهوه تلخ» را قبول کردم، همزمان برای بازی در «سرزمین کهن» آقای تبریزی هم
قرارداد بستم؛ یعنی همیشه سعی کرده ام تعادلم را حفظ کنم و یک کفه در
کارهایم سنگین تر نشود. هر چند پخش سرزمین کهن به دلایلی متوقف و کم و زیاد
شد و اگر دوباره پخش بشود، ممکن است صحنه های مربوط به من اصلا در سریال
نباشد. در هر صورت، قهوه تلخ خودش اینقدر وزنه سنگینی بود و اینقدر سروصدا
کرد و ماندگار شد که من حس کردم باید از این جنس کار (فانتزی) تا مدتی
فاصله بگیرم تا همان جور که گفتم تعادل حفظ بشود و این تصمیم اصلا ربطی به
خود شخص آقای مدیری نداشت.
لیست
کارگردان هایی که تا امروز با آنها کار کرده اید خیلی متنوع است. فضای
کاری بعضی هایشان از زمین تا آسمان با هم فرق دارد؛ چنین اتفاقی چطور در
رزومه کاری شما شکل گرفته؟
- من باید خدا را شکر کنم که
توانسته ام تا امروز با کارگردان های مختلف کار کنم چون در ایران این اتفاق
به راحتی برای بازیگر نمی افتد؛ مثل کسی که با آقای اسعدیان کار می کند
دیگر از سمت آقای مدیری پیشنهاد دریافت نمی کند یا مثلا کسی که با مهران
مدیری کار می کند، دیگر کمال تبریزی یا هومن سیدی به او پیشنهاد کار نمی
دهند. حالا یا از خوش شانسی من بوده یا از زرنگی من (می خندد)، فکر می کنم
برای یک بازیگر اتفاق خیلی خوبی است که بتواند کار کردن با کارگردان های
مختلف و متنوع را تجربه کند، چون به این ترتیب با نگاه های مختلف آشنا می
شود و من خودم کیف می کنم از این قضیه؛ در غیر این صورت، همه چیز تکراری می
شود و نوآوری دیگر معنی نمی دهد.
جایی
گفته بودید تا وقتی سر صحنه برسید، اصلا به نقش تان فکر نمی کنید. شاید
برای بعضی ها این سوءتفاهم پیش بیاید که آنقدرها هم کارتان را جدی نمی
گیرید.
- نمی دانم درست است اصلا این را بگویم یا نه (می
خندد) ولی معمولا می گویم کار و خانه از هم جدا هستند. خانه برای خانه و
زندگی است و کار برای کار. به همین خاطر تا قبل از آمدن به سر صحنه، به
نقشم فکر نمی کنم. فکر می کنم نقشه ای که بازیگر برای کاراکتر می کشد،
اصولا از همه چیز مهمتر است تا اینکه طراحی کند سر یک سکانس چطور بازی کند.
این اشتباه ترین کار است چون کاراکترها هیچ وقت تصمیم نمی گیرند
در بخش های مختلف زندگی شان چطور رفتار کنند. در واقع، آن ذات شان است که
ثابت است نه رفتارشان. بنابراین اگر از قبل به رفتارش فکر کنی دیگر این
کاراکتر نیست که فلان کار را انجام داده، جواد عزتی است که آن کار را انجام
داده. شما تصمیمی می گیری درباره رفتارهای کاراکتری که قرار است بازی کنی،
آن تصمیم در کل کار بسط پیدا می کند و همان است که در واقع همه چیز را پیش
می برد.
خودتان چقدر در تغییر و
تحول کاراکترتان نقش داشتید؟ مثلا جایی نبود که با بعضی رفتارهای لطیف که
در فیلمنامه تعریف شده بود، مشکل پیدا کنید؟
- من خیلی
معتقدم بازیگر باید در خدمت قصه ای که کارگردان روایت می کند باشد، همانطور
که کارگردان هم در خدمت قصه ای است که نویسنده آن را نوشته. برای همین سعی
می کنم تفکری که پشت کاراکترم وجود دارد، از هیچ جای فیلمنمه بیرون نزند.
حتی این موضوع ممکن است باعث شود کمتر دیده بشوم ولی اینطور خیالم راحت است
در یک کار خوب بازی کرده ام و برایم دلنشین تر است بگویند در این فیلم
خوب، جواد عزتی هم حضور داشت تا اینکه بگویند جواد عزتی خیلی خوب بود.
اما
واقعیت این است که دردسرهای عظیم این جواد عزتی است که حضور پررنگی دارد و
توانسته بخش وسیعی از مخاطبان سریال را با خودش همراه کند.
-
این نظر لطف شما و مردم است اما من در سریال دردسرهای عظیم هم سعی نکردم
تماشاچی به خاطر کمدی یک کاراکتر قصه را ببیند و دنبال کند. سعی کردم در
خدمت کار باشم و تماشاچی قصه این کاراکتر (لطیف) را دنبال کند. به نظرم این
چیزی است که تماشاگر امروزی بیشتر می پسندد تا اینکه احساس کند دارد گول
می خورد و فیلمنامه هیچ قصه ای ندارد و صرفا این کاراکترها هستند که دارند
او را دنبال خودشان می کشانند. هر قدر هم یک سریال کستینگ عالی داشته باشد،
اگر تماشاگر احساس کند دارد گول می خورد، سریع پس می زند.
وقتی
فیلمنامه سری دوم را می خواندید، به نظرتان بستر سریال به شکلی بود که
ظرفیت ادامه داشتن داشته باشد و از موفقیتش بتوان خاطر جمع بود؟
-
فکر می کنم نوع طراحی کاراکترهای دردسرهای عظیم به لحاظ اینکه ملموس هستند
و اگزجره (اغراق شده) نیستند، قابلیت این را دارد که هر قصه ای بر اساس آن
روایت بشود. دلیلش هم این است که مردم هیچ ویژگی غلو شده ای در کاراکترها
نمی بینند که بگویند «حالا این آدم اصلا نباید در یک چنین موقعیتی باشد» یا
«اصلا به این آدم نمی آید فلان کار را انجام بدهد».
کاراکترهای
سریال از جنس آدم های بیرون هستند و همان جامعه ای در سریال نشان داده می
شود که مردم هر روز با آن سروکار دارند. در خیلی از فیلمنامه ها شما بخشی
از جامعه را می بینید که از روزمرگی به دور هستند و ویژگی های غلو شده
دارند ولی وقتی کاراکترها کاملا رئال هستند، می توانند در هر موقعیتی قرار
بگیرند. برای کاراکترهایی با چنین ویژگی هایی، قصه ای که روایت می شود از
همه چیز بااهمیت تر است.
تکیه
کلام هایی که لطیف در سری اول استفاده می کرد، این بار خیلی کمرنگ شده و
تکیه کلام های جدید جایشان را گرفته اند در حالی که این همان کاراکتر است و
تغییری نکرده، خودتان چه ترفندی پیدا کردید که این راکورد حفظ بشود؟
-
هیچ وقت از قبل به این که چه تکیه کلامی استفاده کنم، فکر نمی کنم. به
نظرم تکیه کلامی که از قبل به آن فکر شده باشد، اصولا توی دهان ها نمی
افتد. خود کاراکتر در موقعیتی قرار می گیرد که یکدفعه یک چیزی از دهانش
بیرون می آید؛ یعنی خیلی اتفاقی است.
حتی یادم می آید اولین باری
که تکیه کلام «ای بابا» را در دردسرهای عظیم استفاده کردم لحظه ای بود که
کاراکتر فرحان (که آقای هاشمی نقشش را بازی می کنند) را می خواستم بلند کنم
ولی سرش از زیر ملافه می زد بیرون و من می ترسیدم، منتها از جنس ترس با
حیای لطیف، چون لطیف ذاتا آدم باحیایی است و من هم باید به یک شکلی عکس
العمل نشان می دادم که اگزجره و غلو شده نباشد؛ برای همین در آن لحظه تنها
چیزی که از دهانم بیرون آمد این بود که «ای بابا... ای بابا!!... ای
بابا!!!!». خودش اتفاق افتاد و تا آخر سری اول هم استفاده شد. الان کمتر
استفاده می شود و به جایش تکیه کلام های جدید به کار می برم چون مردم دیگر
با آن کاراکتر آشنا شده اند و می شناسندش. من هم از پیش زمینه سوءاستفاده
می کنم و تکیه کلام های قبلی را کمتر به کار می برم.
از
روندی که در این 19 سال بازیگری پشت سر گذاشته اید، راضی هستید؟ هنوز فکر
می کنید بخش هایی هست که باید تجربه کنید یا دیگر خسته تر از این حرف ها
هستید؟
- من اصولا همیشه راضی ام چون فکر می کنم آدم باید با
عشق زندگی کند. اصلا همه رنگ زندگی بسته به این است که با عشق زندگی کنی.
شغلم را دوست دارم و کارم را با عشق انجام می دهم و رنگ زندگی ام است. برای
همین هم همیشه راضی ام. از بین کارهایی که تا امروز انجام داده ام، سریال
های «مثل هیچ کس» و «بی مقدمه» را خیلی دوست دارم اما هنوز هم مثل روز اول
پر انرژی هستم، به قول بچه ها 15-10 سال است راکوردم یک جور است (می خندد) و
تغییر نکرده.
جواد عزتی به دردسرهایش نه نمی گوید!
دردسرهای مورچه خواری لطیفاصلا
قصه «دردسرها...» با بدبیاری های لطیف شروع شد؛ دردسرهای سری اول اما یک
جورهایی چفت و بست محکمتری داشت. این بار خیلی ها شاخ و برگ های بی دلیل و
اضافی سریال برایشان سوال شده، آن هم در حالی که قصه قهرمان اصلی یک جاهایی
به کل رها می شود و ما با یکسری اتفاقات فرعی مواجهیم. از جواد عزتی
درباره بعد فانتزی دردسرهایی که برای لطیف اتفاق می افتد، پرسیدیم و اینکه
فکر می کند این قصه تا کجا ظرفیت ادامه دادن دارد.
دردسرهای لطیف آدم را یاد بدبختی های بعضی شخصیت های کارتونی مثل مورچه خوار، کایوت و ... می اندازد؛ خودتان هم قبول دارید؟
-
به نظرم می شود دردسرهای لطیف را با دردسرهای شخصیت های کارتونی مثل مورچه
خوار مقایسه کرد با این تفاوت که توی این کارتون ها همه چیز فانتزی پیش می
رود ولی در سریال دردسرهای عظیم ما هیچ گونه اتفاق فانتزی نداریم و قصه یک
قصه کاملا رئالیستی است که می تواند برای هر کس اتفاق بیفتد.
اما
به نظر می رسد دردسرهای عظیم لطیف در سری دوم به اندازه سری اول محکم نیست
و قصه های فرعی مخاطب را بیش از حد از دردسر اصلی دور کرده.
-
در سری اول یک توازنی ایجاد شده بود برای اینکه کفه قصه اصلی مان سنگین تر
بماند اما در سری دوم تصمیم بر این شد که سهم قصه های فرعی با قصه اصلی
برابر باشد و به یک اندازه روایت شوند. اگر من خودم نویسنده بودم - نه
اینکه چون خودم دارم نقش لطیف را بازی می کنم این را بگویم - قصه اصلی و
قهرمانش را رها نمی کردم بروم سراغ یک قصه دیگر؛ اتفاقی که در سری اول
افتاد. اگر هم سراغ قصه دیگری می رفتیم از طریق قهرمان مان آن را دنبال می
کردیم.
همین نکته باعث آزار تماشاچی می شود. انگار قصه اصلی آنقدر قوی نبوده که بتواند بار اصلی عمده سریال را به دوش بکشد.
-
در سری دوم یک مقدار قصه ها از هم جدا شده، شاید از نظر تکنیکی و
دراماتیکی نکته مثبتی باشد ولی اگر بخواهیم به تماشاچی فکر کنیم، واقعیت
این است که مخاطب ترجیح نمی دهد قهرمان قصه را ول کند و برود قصه های دیگر
را ببیند.
به ساخت دنباله سریال امیدوارید؟
-
به نظرم ادامه ساخت سریال ها همیشه به نظر مردم بستگی دارد. اگر مردم
سریال را ببینند، شما می توانید به ساخت سری بعدی فکر کنید، اگر نبینند و
خوش شان نیاید، دیگر این اتفاق نمی افتد.
بازخوردهایی که گرفته اید چقدر امیدوارتان می کند؟
-
خدا را شکر بازخوردهای مثبت تا الان چندین و چند برابر سری اول بوده.
اصولا بزرگترین رقیب سریال های دنباله دار، گذشته خودشان است. ما همه تلاش
مان را کردیم که سری جدید بهتر از قبلی باشد ولی باز هم از این میزان
استقبال مردم غافلگیر شدیم. گروه هم اینقدر خوب است که حال همه ما خوب است.
اگر در زمان ساخت سری سوم، پیشنهاد بهتری دریافت کردید، نقش لطیف را رها می کنید؟
-
من از سه سال پیش، از زمان ساخت سریال «دودکش» با برزو نیک نژاد کار می
کنم و مطمئنا عاشق این گروه هستم و اگر بخواهم کار خوبی در تلویزیون انجام
بدهم، آدم های این گروه بهترین هستند. اگر قرار باشد با نظر مردم سری بعدی
ساخته بشود، ما دیگر جایی برای نه گفتن و ادامه ندادن نداریم.