به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس،
سرهنگ خلبان ناصر باقری در سال 1333 به دنیا آمد. او پس از اخذ دیپلم در
سال 1352 در رشته خلبانی پذیرفته شد و پس از طی دورههای آموزشی در ایران و
آمریکا به کشور بازگشت و به جمع خلبانان اف-4 پیوست. باقری در طول دوران
دفاع مقدس با انجام 117 ماموریت جنگی و 2200 ساعت پرواز با هواپیمای
اف-چهار از خلبانان پیشتاز جنگ است. او وی پس از بازنشستگی نیز دست از
پرواز نکشید و هماکنون بعنوان استاد خلبان در یکی از خطوط هوایی کشور
مشغول فعالیت است. باقری از خلبانانی است که به همراه شهید سرلشگر خلبان
عباس دوران در ماموریت لغو برگزاری کنفرانس غیرمتعهدها حضور داشته است.
وی در یادداشتی مینویسد:
ماه
رمضان بود و ما برای افطار در منزلمان مهمان داشتیم. در حال تدارک سفره
افطار بودیم که از پُست فرماندهی تماس گرفتند و من را خواستند. بلافاصله به
پست فرماندهی رفتم. متوجه شدم که شش نفر برای انجام یک ماموریت بسیار مهم
انتخاب شدهایم. نسبت به اهمیت ماموریت توجیه شدیم. در آن جلسه گفته شد که
سران بلندپایه نظام خواستهاند بغداد ناامن جلوه داده شود تا کنفرانس
غیرمتعهدها لغو شود چرا که اگر این اجلاس در عراق برگزار شود، این کشور
عراق ریاست آن را بر عهده خواهد داشت. در آن جلسه به ما اعلام کردند که
احتمال مورد اصابت قرار گرفتن (Kill) در این عملیات بالای 85 درصد است و به
همین علت شرکت در این ماموریت کاملا داوطلبانه است. همگی اعلام آمادگی
کردیم. پس از جلسه توجیه به منزل برگشتم و بدون اینکه با خانواده و مهمان
ها راجع به این موضوع صحبتی داشته باشم به مهمانان رسیدگی کردم.
صبح
30 تیر پس از سحری به سمت پست فرماندهی رفتیم. قرار بود عملیات سه فروندی
صورت بگیرد. شماره یک عباس دوران به همراه منصور کاظمیان، شماره دو مرحوم
محمود اسکندری به همراه بنده و شماره سه هم رزرو بود تا اگر هواپیمای هر
کدام از ماها ایراد پیدا کرد، او به جای ما پرواز کند. پس از آخرین توجیهات
پروازی به سمت اتاق چتر و کلاه رفتیم و با برداشتن تجهیزات پروازی به سمت
آشیانه هواپیما حرکت کردیم و به نوبت، یک به یک موتورها را استارت زدیم و
اول باند آمدیم.
وقتی در ابتدای باند برای پرواز قرار گرفتیم دوران
اعلام کرد که دستگاه مختصاتیاب (INS) هواپیمایش ایراد دارد و از اسکندری
خواست او لیدر پرواز باشد. اسکندری هم پس از برخاستن از باند پایگاه سوم
شکاری شهید نوژه، لیدری دسته پروازی را به عهده گرفت. با ادامه مسیر به سمت
بغداد پس از دقایقی از مرز عبور کرده و ارتفاع را کم کردیم. برابر توجیهات
قبل از پرواز باید آتشی در بغداد روشن می کردیم که به راحتی نتواند مهار
شود تا نظم و امنیت آسمان بغداد زیر سوال برود به همین دلیل هدف اصلی را
پالایشگاه "الدوره" تعیین کرده بودیم.
پس از رسیدن به نقطه ایستایی
جهت هدف قرار دادن پالایشگاه ارتفاع را افزایش و عملیات بمباران پالایشگاه
را به بهترین نحو انجام دادیم. آتش و دود بسیار مهیبی فضای بغداد را در بر
گرفت. حلقههای متعدد و پر شمار پدافندی بغداد بیامان به سوی ما شلیک
میکردند. مجبور شدیم از یکدیگر جدا شویم. پس از آنکه از هم جدا شدیم
هواپیمای ما مورد اصابت قرار گرفت. در رادیو از کاظمیان پرسیدم در چه حالی؟
او پاسخ داد ما را زدند. به چشم خود می دیدم که بال راست هواپیما مورد
اصابت قرار گرفته بود. خودم هم از ناحیه بازو و کتف ترکش خورده بودم. از
آنجا به بعد ارتباط رادیویی ما با هواپیمای دوران کاملا" قطع شد. هیچ خبری
از آنها نداشتیم. به سمت مرز گردش کردیم و با هواپیمایی که هر لحظه یکی از
چراغ های هشدار دهندهاش روشن میشد به پایگاه رسیدیم.
پس از آنکه
از هواپیما پیاده شدیم شهید یاسینی نزد من آمد و گفت برویم برای مصاحبه. تا
آن لحظه ما فکر میکردیم عباس هم برگشته و توانسته خود را به پایگاه
برساند اما پس از آنکه از بهداری به گردان برگشتم فهمیدم عباس پس از آنکه
متوجه میشود هواپیمایش دیگر قابل پرواز نیست به سمت بغداد گردش میکند تا
هواپیمایش را در شهر بکوبد تا شاید کمی از بغض و کینه اش را نسب به بعثیون
بر سر آنان فرود آورد. منصور کاظمیان با اصرار عباس با انجام خروج اضطراری
(Eject) به بیرون پرتاب شده و با چتر در بغداد فرود آمد اما عباس تا آخرین
لحظه هواپیما را ترک نکرد و با نثار خون خود یک عملیات کم نظیر شهادت
طلبانه در طول تاریخ نبردهای هوایی به ارمغان آورد.