به گزارش پایگاه 598 ،فردا نیوز نوشت: دیگر آن روزها گذشت که دختران مجرد تا آخر عمرشان در خانه
پدری می ماندند و دختران متاهل تا آخرین نفس کنار همسرشان. روزهایی که
اکثر زندگی های زناشویی استحکام داشت و دختران و پسران کم توقع تر بودند،
روزهایی که مرد ابهت خودش را داشت و زن از خانه کاشانه می ساخت.
اما
این روزها برخی از دخترانی که ازدواج نمی کنند، به دنبال بالا رفتن سن شان
تحمل زندگی در کنار خانواده خود را نداشته و راه جدایی از آنها را در پیش
می گیرند. برخی دیگر از دخترانی که ازدواج کرده اند، بدون هیچ تلاشی برای
حفظ زندگی مشترک شان و زمانی که هنوز مهر ازدواج شان خشک نشده، تقاضای طلاق
می کنند و همراه تعدادی از زنان مطلقه و دخترانی که دیگر ازدواج نخواهند
کرد، راهی خانه های مجردی می شوند.
باعث تاسف است روند عدم تمایل
جوانان به ازدواج و ناپایدار بودن زندگی های مشترک که روز به روز هم بیشتر
از قبل می شود و به دنبال آن افزایش خانه های مجردی را در اطراف مان مشاهده
می کنیم. گرچه با زندگی مجردی، دختران و زنان به استقلال رسیدند اما در
مقابل برای آنان، از مشکلات روحی، روانی و مالی و ... فراوانی رونمایی شد
چرا که مجبورند یک تنه بار زندگی را به دوش کشند.
زندان هایی به نام پانسیون!
نسترن،
دختری ۳۵ ساله که نزدیک به یک سال را در پانسیونی در خیابان آزادی زندگی
کرده بود، می گوید: "مقررات زندگی در پانسیون با فشار خانواده فرقی ندارد.
اینجا مشکلاتی مثل خورد و خوراک، سرویس بهداشتی، و آشپزخانه وجود دارد. در
پانسیون رنج های سنی مختلفی زندگی می کنند از دانشجوهای دانشگاه آزاد و
پیام نور گرفته تا زنهای ۴۰ سال به بالا که مطلقه یا بیوه اند، یا حتی زن
هایی که صیغه می شوند! اغلب کسانی که به پانسیون می آیند به طور موقت مثلاً
دو سه ماه می مانند ولی کسانی که دائمی در پانسیون زندگی می کنند وضع مالی
خیلی بدی دارند و از لحاظ مالی خیلی ضعیف اند. پانسیون هایی که در مرکز
شهر قرار دارند از لحاظ امکانات وضع خوبی ندارند و به مشکلات اجرایی و
تعمیرات هم زیاد رسیدگی نمی کنند. پانسیون های بالای شهر کیفیت بهتری
دارند. بدترین چیز پانسیون این است که خیلی فضای غم انگیز و غربت باری
دارد. در خوابگاه الاقل بین هم نسلان خودت و همکلاسی هایت هستی و محیط شادی
داری."
آمارها چه میگویند؟
به
درستی مشخص نیست که چه تعداد از خانوارهای معمولی تک نفره اند و زندگی
مجردی محسوب می شوند. آمار دقیقی نیز از تعداد خانه های مجردی دختران و
پسران در تهران در دست نیست. اما طبق اظهار نظر وزارت ورزش و جوانان ایران
در سال ۱۳۹۱، در شهرهای بزرگ بین ۲۵ تا ۳۰ درصد جوانان زندگی مجردی دارند.
همچنین طبق آخرین نتایج سرشماری نفوس و مسکن سال که ۱۳۹۰ انجام
شده بود، در شهر تهران در گروه سنی ۱۵ تا ۳۹ سال ۱۰۶۲۰۵۹ مرد مجرد (شامل
بیهمسر به دلیل فوت، بیهمسر به دلیل طلاق، و هرگز ازدواج نکرده) وجود
دارد و ۷۸۹۲۵۲ مرد دارای همسر. این ارقام برای زنان ساکن تهران در همین
گروه سنی عبارت است از ۸۴۳۷۹۵ زن مجرد (شامل بی همسر به دلیل فوت، بی همسر
به دلیل طلاق، و هرگز ازدواج نکرده) و ۱۰۴۳۶۰۶ زن دارای همسر. اما همه ی
مجردها به صورت مستقل و مجردی زندگی نمی کنند، بلکه بسیاری از آنها به
همراه خانواده و در منزل پدری خود ساکن اند. طبق نتایج همین سرشماری،
خانوارهای ساکن در تهران به سه دسته تقسیم شده اند.
خانوارهای
معمولی، خانوارهای گروهی و خانوارهای موسسه ای. تعداد زنانی که در
خانوارهای معمولی زندگی می کنند ۴۰۷۱۷۴۲ نفر، زنانی که در خانوارهای گروهی
سکونت دارند ۲۹۰۹ نفر و زنانی که در خانوارهای موسسه ای ساکن اند ۲۰۰۹۹ نفر
است. این ارقام برای مردان عبارت است از ۳۹۹۴۶۳۸ نفر در خانوارهای معمولی،
۲۵۱۲۵ نفر در خانوارهای گروهی، و ۳۹۵۳۸ نفر در خانوارهای موسسه ای.
چرا خانههای مجردی زیاد شد؟
معضل
خانههای مجردی معلول یک سری از علتها در جامعه است و برای حل این مشکل
ابتدا باید این علتها در جامعه مرتفع شود. می توان برای رهایی از این معضل
بزرگ نرمش و چرخش هایی را در فرهنگ های سنتی ایجاد و از آن استفاده کرد.
مهاجرت
افراد از روستا به شهرها یکی دیگر ازعلل به وجود آمدن این معضل در جامعه
هستند و متاسفانه عملکرد دولتها در گذشته به منظور پیش گیری از مهاجرت
جوانان از روستا به شهرها مطلوب نبوده است.
در واقع دولت مردان
باید بر روی مسائل اقتصادی جوانان حساس باشند. این روزها وضعیت بد اقتصادی،
بالارفتن سن جوانان و عدم توانایی آنها برای تشکیل زندگی مشترک و خانواده
به علت پایین بودن توان مالی عوامل زمینه ساز معضل خانههای مجردی است.
یکی
دیگر از دلایل دختران برای زندگی مجردی در تهران روابط عاطفی آنان است.
این دختران که اغلب جوان هستند نیازهای عاطفی خود را در رابطه با جمع
دوستان مونث و مذکر خود جستجو میکنند و زندگی در خانواده یا تحت کنترل
خوابگاه به آنها فرصت این نوع دوستیها را نمیدهد.
به نظر
میرسد ترکیبی از نیازهای عاطفی، میل به فردیت، استقلالطلبی، میل به رشد و
پیشرفت تحصیلی و حرفهای و توسعهی نامتوازن تهران در مقایسه با
شهرستانها باعث گرایش فزانیدهی دختران به زندگی مجردی در تهران میشود.
این
سبک زندگی عرصه کشاکش دو نیروی اجتماعی است. یکی نیروی نسل جوانی که
میخواهد آزادی و فردیت خود را منفک و مجزا از خانواده تعریف کند و به
جامعه بقبولاند و از تمام حقوق، آزادی ها، امکانات و احترام و تاییدی که
جامعه به راحتی در اختیار خانواده ها قرار می دهد برخوردار باشد.
دیگری
نیرویی که برای فرد مجزا از خانواده ارزش چندانی قائل نیست بلکه واحد
بنیادین تشکل دهنده ی جامعه را خانواده می داند و فرد را، و به خصوص زن را،
صرفاً در نسبت او با خانواده و تحت کنترل و نظارت خانواده می تواند بپذیرد
و تحمل کند. عمده ی نگرانی ها و هشدارها و برخوردهایی که در این حوزه می
بینیم محصول همین کشاکش است.