میثم محمد حسنی را شاید خیلی از بچه های ارزشی به نام وبلاگ اش "دوئل" بشناسند اما حسنی سال هاست که در حوزه تخصصی اش یعنی گرافیک مشغول به کار است. در گفتگوی خودمانی صراط با مدیر سایت دوئلفا از دغدغه ها و ارزش هایش پرسیدیم، از فتنه گری ها و سختی های مبارزه با دشمنان جاهل و عاقل! شرح کامل این گزارش را در ذیل می خوانید.
در ایام فتنه سردار تنهای جبهه هنرمندان بودید، چطور پا به عرصه مبارزه گذاشتید؟
- بسم الله الرحمن الرحیم، بنده کار خاصی نکردم، همیشه به دوستان می گویم این قدر که بقیه کم کار بودند اقدامات ما به چشم آمده است.
شما هم می توانستید کاری نکنید و منتظر بمانید تا بقیه حرکتی انجام دهند!
تاکید دارم که کاری نکردیم، اگر اساتید ما، حتی کسانی که زمان جنگ خیلی فعال بودند پا به میدان می گذاشتند، عملکرد امثال ما به چشم نمی آمد. اما متاسفانه خیلی ها بدهکار انقلاب باقی ماندند. کسوت خیلی از این اساتید انقلابی دو برابر سن بنده است و اصلا کارهای ما تا سال ها نباید دیده می شد. اما دریغ از یک طرح ساده برای دفاع از نظام! حسین قدیانی هم همین طور است...این ها همه از سر اخلاص به میدان آمدند و خدا هم به کارشان برکت داد و دیده شدند.
چطور هر روز یک طرح یا حتی بیشتر کار می کردید؟
فقط لطف خدا! شعار نمی دهم واقعا جز لطف الهی چیزی نبوده است. خیلی ها کامنت می گذارند که مثلا مغزمان قفل کرده است یا انرژی برای کار نداریم...به همه گفته ام که حتما فقط برای خدا کار نکرده اید. من شاید امروز دیگر آن قدرها خالص برای خدا کار نکنم ولی زمان فتنه فقط و فقط به این فکر می کردم که چطور خالص برای خدا با دشمنان اسلام مبارزه کنم. خودش برکت می داد. یکی از افتخارات ام همین است که یک سایت تابلودار دشمن بارها به من لقب "مزدور رژیم" را داده است. این ها ذخیره قبر و قیامت من است. این ها همه افتخار من است.
القابی که دشمن به شما میداد چه بود؟
"مزدور رسانه ای" نام ام در لیست ترور شان بود، نوری زاد هم با القابی که می داد بخش هنری کارم را زیر سوال می برد، باتوم به دست، ... زیاد بود!
از تهدیدات دشمنان در اوج فتنه ها نمی ترسیدید؟ نگران تعرض به خانواده تان نبودید؟
برای خانواده ام نگران بودم ولی حقیقت این است که این اتفاقی است که همه ما منتظرش هستیم. به هر حال ما از ابتدا می دانستیم که نبرد نهایی در کار است و اعتقاد به رویارویی حق و باطل داریم.
برخورد خانواده تان با تهدیدات چطور بود؟
خدا را شکر! خانواده من خیلی همراه و رفیق ام بوده و هستند. مادرم همیشه نگران بودند ولی برای همسرم عادی شده است.
چند سال است ازدواج کرده اید؟
سال ۱۳۸۳ ازدواج کردیم. البته اتفاقاتی افتاد ...در اصل من آن موقع قصد ازدواج نداشتم، خدا همسرم را سر راهم قرار داد و به توصیه مادرم با ایشان که خواهر یکی از دوستان نزدیک ام بودند، ازدواج کردم. این موضوع واقعا لطف خدا در حق من بود. خدا هر چه از خوبی ها که می خواهد قسمت کسی کند در ظرف متاهل ها بیشتر و بهتر اش را می گذارد. منظور فقط مسائل مادی نیست، بخشی از روزی معنوی و رشد فقط با تاهل است که به دست می آید. شهید محمودوند را از نزدیک می شناختم. همسر و بچه بیمارش را همراه خودش به دزفول آورده بود برای تفحص با همه شرایط بد آنجا اعم از گرمای هوا و کمبود امکانات! مجید پازوکی هم همین طور بود! می فهمیدم که خدا اگر شهادتی هم به این ها داد به واسطه تحمل همین سختی ها بود. محمودوند تا شهید شد یک سال بعد بچه بیمارش هم به رحمت خدا رفت. خلاصه این که به هر کس هر چه دادند به واسطه تحمل سختی ها و مشکلات دنیا بوده است. من الحمدلله راضی هستم.
همسرتان اعتراض نمی کردند که چرا وقت برای خانواده نمی گذارید و درگیری تان این قدر زیاد است؟
اوایل برای شان سخت بود بالاخر هنوز با من خیلی آشنا نشده بودند اما از روز خواستگاری کمی شرایط را توضیح داده بودم. از ابتدا دو تا شرط گذاشته بودم...یکی این که منطقه را ترک نکنیم فارغ از این که جنگی در گرفت یا همین طور عادی با کاروان برای زیارت و کسب فیض برویم. الحمدلله الان ۱۳ سال است ظهر عاشوراء را فکه هستیم. یک هفته ای می مانیم و بر می گردیم. شرط دوم ام هیئت بود. اوایل کمی سخت بود اما چون خودشان معتقد هستند بر اساس باورشان همراهی می کنند و مشکل که نداریم هیچ، همراه خیلی خوبی هم دارم.
یک تصور غلطی در مورد زندگی بچه های حزب اللهی وجود دارد به این مفهموم که خانواده های ارزشی معمولا رشد چندانی ندارند چرا که خودشان را وقف کمال گرایی همسرشان می کنند. نظر شما چیست؟
چطور چنین چیزی ممکن است؟ اگر من مرتب در مورد خانه نگرانی و دغدغه ذهنی داشته باشم پیشرفتی نخواهم کرد. البته این معضل غفلت از خانواده در بعضی از مسئولین هست اما به شخصه خیلی سعی کرده ام که چنین مشکلی نداشته باشیم.
آیا تاثیر خانواده بود که شما مذهبی بار آمدید؟
بله، پدرم رزمنده دفاع مقدس هستند. دایی ام شهید شده است و باقی نیز مذهبی و انقلابی هستند. من و برادرم یک اتفاق خوبی در زندگی مان افتاد. یک مربی تربیتی داشتیم به نام آقای هاشمی - الان رئیس اموزش پرورش منطقه ۳ شده اند- یک جلسه هفتگی داشتند. احسان، برادرم ابتدا با اصرار من را هم با خودش می برد، کم کم علاقمند و با یک دنیای دیگر آشنا شدم. ما در فوتبال و آتاری و این چیزها گیر کرده بودیم که وارد این فضا شدیم. در این کلاس ها واحد های مختلفی مثل قرآن، دشمن شناسی و احکام را می گذراندیم. اردو می رفتیم و در جلسات شیخ حسین انصاریان شرکت می کردیم آخرش هم آب انار!
کلا خط فکری ما تحت تاثیر این جلسات تغییر کرد. بسیج محله ما خیلی جو خوبی نداشت و علاقه ای به حضور در بین نیروهای آنجا نداشتیم. دبیرستانی که شدم این قدر بزرگ شده بودم که زنگ تفریح حتما باید روزنامه کیهان ام را می خواندم. یا مثلا در دبیرستان کلی برنامه های فرهنگی اجرا می کردیم.
سابقه کاری شما تحت تاثیر فتنه قرار گرفته است.قبل از آن چه می کردید؟
اولین طرح من مربوط می شود به سال ۱۳۷۵! بر اثر یک اتفاق با طراحی آشنا شدم و شیفته این کار شدم. احسان یک مجله ای داشت به نام "عاشوراء". گرافیست شان به صورت ناگهانی کار را ترک کرد. اولین طرح ام را برای شهید محسن دین شعاری فرمانده گردان تخریب لشکر ۲۷ محمد رسول الله کار کردم. همین طور مشغول بودم تا ایام فتنه که دوستان پیشنهاد کردند کار وبلاگی را آغاز کنم. از روی بی رغبتی دوئل را باز کردم و در کمتر از یک هفته کار گرفت.
با توجه به این که حوزه کار شما با برادرتان متفاوت است فکر می کنید کدام حوزه تاثیر گذار تر است؟
هر دو مهم و اثرگذار است. این کاری که امروز انجام می دهم نتیجه اعتماد برادرم به توانایی های من است. سنی نداشتم وقتی اولین طرح ام را در موسسه عاشوراء کار کردم با این که امثال حمید داوود آبادی و کاوه اشتهاردی آنجا مشغول بودند.
چطور شد که به فکر طراحی تندیس یادمان ۹ دی افتادید؟
کار تندیس از اینجا شروع شد که دیدیم کسی کاری برای گرامیداشت یوم الله ۹ دی را شروع نکرده است یعنی اصلا کشور ما این طور است یعنی اغلب کارها مناسبتی و مقطعی است، یک پوستر، یک برنامه، یک گردهمایی یا همایش برگزار می شود و تمام. ما دوست داشتیم کاری انجام دهیم که تاریخی باشد و ماندگار، برسد به دست نسل های بعد. در نتیجه یادمان را به شکل شعله شمع با همه المان های به کار رفته در آن طراحی کردیم. البته چون فکر می کردیم شهرداری مجوز نمی دهد در حداقل زمان اقدام به طراحی کردیم تا فرصت برای طی مراحل قانونی داشته باشیم. شهرداری مجوز را صادر کرد و در نتیجه اقدام به ساخت تندیس کردیم.
چرا تندیس را مقابل دانشگاه نصب کردید؟
برای مکان نصب تندیس خیلی فکر کردیم، به این نتیجه رسیدیم که مقابل سردر دانشگاه تهران بهترین مکان است. بعضی از دوستان اصرار داشتند که در میدان انقلاب یادمان نصب شود اما من اصرار داشتم که چون هم شروع فتنه و هم پایان اش از دانشگاه تهران بوده است این یادمان برای همیشه موجب سرافرازی و نماد قدرت مردم در برابر استکبار خواهد بود.
برای این که ارزش های تاریخی سردر دانشگاه تهران تحت تاثیر یادمان قرار نگیرد محاسبات زیادی شد و در پایان با مکان یابی مناسب قرار بر نصب یادمان شد. تمام مراحل فوق با هماهنگی و نظارت نمایندگان و کارشناسان شهرداری و دانشگاه صورت گرفت. بعد از اتمام هماهنگی ها، برای جلوگیری از ایجاد مزاحمت برای کارکنان و دانشجویان دانشگاه شبانه اقدام به نصب یادمان کردیم و صبح جشن بزرگداشت ۹ دی را برگزار کردیم. افرادی از نهادهای مختلف از جمله حراست دانشگاه مراجعه کردند و سعی در مشکل تراشی داشتند. ما با ارائه مجوز های کسب شده، توضیحات لازم را ارائه کردیم و در پایان متذکر شدیم که وابسته به ارگان خاصی نیستیم و این حرکت کاملا مردمی است.
چطور شد که تندیس ناپدید شد؟
بعد از گذشت ۲ روز به طور ناگهانی تندیس سنگی یادمان، ناپدید شد! بعد از پیگیری های انجام شده از طرف مراجع قضایی و انتظامی تلویحا اعلام شد که ربایش توسط دانشگاه تهران صورت گرفته است. نامه نگاری های زیادی با دانشگاه انجام شد اما نه تنها زیر بار موضوع نرفتند بلکه برای تحویل دادن تندیسی که با هزینه شخصی ما تهیه شده بود نیز همراهی نکردند. ما قصد داشتیم در صورت پیدا شدن تندیس اقدام به نصب آن در مکان دیگری کنیم ولی متاسفانه دانشگاه به همین مقدار آزار نیر اکتفا نکرد و کلا منکر قضیه شد. در صورتی که دوربین های ۳۶۰ درجه حراست دانشگاه کاملا محوطه را پوشش می دادند، پس امکان نداشت که حراست نداند که چه کسی اقدام به دزدیدن تندیس کرده است. برای جدا کردن یک تندیس بتونی از مقابل کیوسک حراست دانشگاه تهران حداقل به جرثقیل و یک تیم حرفه ای با ۱۲ ساعت وقت نیاز بوده است.
هدف دانشگاه تهران از این اقدام چه بوده است؟
هدف دانشگاه تهران هر چه که بوده است این موضوع غیر قابل دفاع است چرا که ۹ دی یک اتفاق ملی است نه یک موضوع که مربوط به یک اقلیت باشد. یوم الله ۹ دی روز تثبیت اسلام و ایران و ولایت فقیه است و چنین موضوعی را نمی شود با عناوین عملکرد فراجناحی داشتن سانسور کرد.
۹ دی غدیر مردم ایران بود. من به شخصه تا به حال راهپیمایی ندیده بودم که راه برگشت یا حرکت به جلو نداشته باشم. به قدری ازدحام زیاد بود که مسئولین هم بین مردم گرفتار شده بودند و نمی توانستند حرکت کنند.
امسال شنیده ام که حاج منصور ارضی و حاج حسین الله کرم قرار است یک گردهمایی مردمی در بزرگداشت یوم الله ۹ دی در مصلی برگزار کنند. البته باید دید مخالفتی می شود یا تلاش ها برای لغو برنامه به کجا می رسد!
برنامه ای برای پیگیری موضوع دارید؟
البته! ما کوتاه نخواهیم آمد و پیگیر هستیم تا در میدان انقلاب کنار همین ستاره های داوود! مجددا یادمانی را طراحی و نصب کنیم و ان شاء الله پورتابل اش را هم برای میادین دیگر طراحی کنیم. هنوز شهرداری مجوز این موضوع را صادر نکرده است ولی اگر این اتفاق هم نیافتاد طرح های دیگری در نظر داریم که به زودی اعلام خواهیم کرد. شکی نیست که دست هایی در کار است تا از بزرگداشت چنین روز بزرگی به صورت مردمی و همه گیر جلوگیری شود. البته اهمیت چندانی ندارد چرا که قدرت مردم مومن و انقلابی از خداست. عده ای هم ترسو هستند یعنی با این که انقلابی محسوب می شوند مصلحت اندیشی و محافظه کاری را ترجیح می دهند، برای حفظ آرمان ها درگیر نمی شوند! مترصد هستند برای فعالیت های سیاسی که مدنظر خودشان هست!
فکر می کنید وظیفه مسئولین در مورد پاسداشت یوم الله ۹ دی چیست؟
وقتی حضرت امام خامنه ای از یک ماه پیش از ۹ دی مسئولین ستاد بزرگداشت این روز بزرگ را به حضور می پذیرند یعنی به این قضیه عنایت ویژه دارند. ایشان فرمودند بروید به دنبال مطالبات مردمی ۹ دی! این ها را اجرایی کنید! نقل به معنا می کنم اما این توجه ایشان را به دست آوردهای بزرگ ۹ دی می رساند. این تکلیفی است به گردن همه ما اعم از این که مسئول باشیم یا یک حزب اللهی ساده.
تنها اقدامی که سال گذشته انجام شد یادمان ما بود که دزدیده شد و مجری "صرفا جهت اطلاع" بخش خبری ۲۰:۳۰ با وجود اطلاع از حواشی قضیه اقدام به تمسخر موضوع کرد. از آقای دلاوری گله مند هستیم چرا که ایشان بعد از تماس و مصاحبه با ما، از مجوزدار بودن این اقدام مطلع بودند، با این وجود اقدام به تخریب وجهه کار مردمی دوستان کردند. ایشان به راحتی می توانستند با استفاده از قدرت رسانه متخلفین را تحت فشار قرار دهند یا حداقل صرفا از کار ارزشی صورت گرفته تقدیر می کردند.
بچه های ما کاری را که نهادها و موسسات دولتی با ۱۰۰ میلیون تومان به سختی انجام می دهند با هزینه شخصی ۵ میلیون تومانی و زحمت شبانه روزی به ثمر رساندند و این جای تقدیر دارد.
علاوه بر کار ما، یک نمایشگاه از آثار بنده و بعضی از دوستان دیگر برپا شد و یک گردهمایی هم توسط حاج منصور تشکیل شد. غیر از این چه کاری برای بزرگداشت یک مناسبت ملی که موجب حفظ و تثبیت مردمی نظام شده، صورت گرفته است؟ این ها که هیچ کدام سازمانی و ملی نبوده است! ستاد بزرگداشت اقدامات ملی سال گذشته را اعلام کند! این مطالبه ماست و بفرمایند چند درصد از دستورات حضرت آقا را اجرایی کرده اند؟ ما به وظایف خودمان به عنوان یک بسیجی واقف هستیم اما کار در بعد ملی باید سازمان دهی شده باشد. امثال ما را به چوب کاسه داغ تر از آش بودند می رانند اما خودشان بعد از دستورات مکرر رهبری قدم از قدم بر نمی دارند! محاکمه سران فتنه جدای از مطالبات مردم در ۹ دی بود؟ چه کسی باید پیگیر موضوعی باشد که دستور مستقیم و آشکار رهبری است؟ به جای چاپ و انتشار هر ساله تصاویر امام خامنه ای و بنر های فاقد ارزش هنری حکومتی، دو خط ار فرمایشات ایشان را عملی کنیم بهتر نیست؟