1-تاريخ بستر تكامل جوامع انساني
«والنهار اذا جلاها». در تفاسير نقل گرديده كه منظور از روز در اين آيه شخص حضرت حجت است. پس تاريخ نيز، شبي دارد و روزي!
انسان، همواره در تحليل از آيندهی خود، نيمنگاهي به گذشته داشته است. او در دامنهی اين تفكرات به ثبت و تحليل وقايع آن، نقاط عطف تاريخ و شاخصههای اثر گذار در آن پرداخته است و فلاسفه در اصليترين وجه آن، فلسفهي تاريخ را پايهگذاري نمودهاند تا هدف تاريخ، مكانيزم و مدل حاكم بر حركت تاريخ و صراط تاريخ در سير گذشته و حال و آيندهي آن را رصد نمايند. به نظر ميرسد كه گفتههاي برخي غربگرايان و پرداختن به موضوعاتی به عنوان اساس حرکت در تاریخ، مانند شرايط آب و هوا، قهرمانگرايي، غرايز جنسي، عشقها و نژادها و ... نميتواند آنچه كه مطلوب ماست را تبيين نمايد و ترسيمي دقيق از تاريخ و غايت آن بر ما بنماياند.
در ادیان الهی نیز از اساسی ترین بحث های تکاملی ، بحث از سیر تطورات تاریخی است. البته بنا به فراخور ازمنهای که این دین در آن متولد میشده است به این بحث میپرداخته اند، از اين روست كه هيچ ديني را نميتوان يافت كه آيندهی جهان و امان آن را در غايت و نهايت اعلام نكرده باشد؛ مسيحا، فارقليط، سوشيانت و غيره همه بر آن غايي نهايي حكايت دارند.
اسلام مانند اديان ما قبل، وعده داده است كه «او خواهد آمد» و او که تمام كنندهی سير هبوطي بشر بوده، عروج تاريخ را رقم خواهد زد. مهدويت در اسلام و خصوصا در مذهب مترقي تشيع، بستر جامعهسازي و فردسازي خاصي گرديد و محکی محکم و قابل اعتماد در بررسی وقایع امروزی است که سیر آینده جریانات سیاسی شیعی را مشخص می نماید.
1/1- ارائهی فلسفهی تاريخي بر مبنايي ديني
در بياني ديگر، اين مبحث صرفا كلامي و ذهني نبوده و روحِ زندگي و فكر و عين مردم را در برگرفته و معناي هستي و غايت آمال زيستي آنان شده است و فلسفهی بودن تاريخ و صيرورت اجتماعي آدميان، جز او نيست؛ الا باطل و مضل. لذاست كه فلسفهی تاريخ و پرداختن به چيستي و چگونگي تاريخ و اصول حاكم بر آن بدون لحاظ مهدويت و عصر مشعشع حضورش ناقص است. بنابراين ما به فلسفهی تاريخي با مبنايي مستحكم بر پايهی دين و با صبغهی مهدوي نيازمنديم. به نظر ميرسد بر اين مبنا بتوان تاريخ را به دو دوران بسيار مهم تقسيم نمود:
از هبوط حضرت آدم (صلوات الله عليه ) تا ظهور حضرت ولي عصر (روحي فداه) – دوران هبوط و شب تاريخ
- از ظهور حضرت ولي عصر (روحي فداه) تا پايان تاريخ – دوران عروج و روز تاريخ
نكته قابل توجه ديگر آن كه فلسفه تاريخ از ديدگاه اديان ابراهيمي را ميتوان داراي چند ويژگي دانست:
1.مخلوق بودن هستي توسط ذات احديت و مربي بودن او همه خلايق را كه «معطي كل شيئ و هادي كل شيئ» اوست.
2.از باب شاكر و كفور بودن، در راه هدايت، خواه همراه حق و خواه همراه باطل، به هر طريق اختيار و اجازهی حركت به انسان داده شده است.
3.دو جبهه حق و باطل به شدت ميل به سمت توسعهی كمي و كيفي خود داشته و در اين راه به سمت ايجاد سازوكارهايي دقيقتر جهت به دست آمدن سهم تاثير بيشتر در تلاشند. تا بتوانند با نظام سازيهاي هر چه كارآمدتر گوي سبقت از رقيب ديرينه بربايند. پرچمدار در نظام مؤمنين، انبياء و صراط منير، خط امامت است؛ در حالي كه در نظام كفر، طواغيت و شيطان، محورند. اين دو رويكرد، دو جريان تاريخي است كه در همهی زمانها حيات داشتهاند. نتيجهی درگيري اين دو نظام، رشد مستمر و مكرر درجه انبياء و اولياء الهي، علما و مؤمنين و نجات بقيهي مسلمين است. اين مطلب در اين زمانه با تغييرات وسيع و دامنهداري كه خصوصاً در كشورهاي عربي، با عنوان بيداري اسلامي شكل گرفته، ظهور بيشتري پيدا نموده است.
البته در هر دورهی تاريخ، سه نظامِ «مومنانه، منافقانه و ملحدانه» در كنار هم وجود داشتهاند و تاريخ زندگي در دنيا بدون اين سه مجموعه نيست. بايد توجه داشت كه بر پايهي اين تفكر، وجود بسترهاي منفي در تاريخ براي اهل ايمان، موجب ابتلاء و به دنبال آن سبب رشد و تكامل جامعه مومنين گرديده است. هر اثر منفي و منحرفي كه در تاريخ شكل ميگرفته باعث ميگرديده به شدت مومنين در دفاع از حق مصرانهتر ظاهر گرديده و مجاهدانه به سمت حق و حقيقت ميل پيدا نمايند و همين ايجاد بستر رشدي است كه راه رسيدن به آن از مجراي تقابل نابجاي منافقانه و ملحدانه ايجاد گرديده و سود نهايي آن به جامعهی ايماني ميرسد.
1/1/1ـ حس و عقل خودبنياد بازيگر اصلي در شب تاريخ
از ابتداي تحولات تاریخی با شرایطي روبرو هستيم كه در آن همهی تقابلها در ميدان حس شكل گرفته و دو جاذبه قوی حق و باطل بر سر به دستآوردن جايگاه بهتر به سمتي از توسعه ميل پيدا مينمودهاند تا بازيگر نقشي جديتر در وادی حسی باشند. در این دوره تاریخ هم امتحانات و هم معجزات، حسي است. يعني دو جناح متقابل در اين برههی طولاني از تاريخ، رهروان خود را با سمت و سويي حسمدارانه بواسطه درک و شعور جمعی آن زمانه داعی بودهاند.
مردمی که بتها و خدايان خود را با دستهاي خويش میساختهاند؛ خدایانی که گاهی با سنگ و خاک و حتی گاهی با ماکولات و مشروبات متجسد میشده اند. این گونه بود که بشرِ خداساز! گاهي در تضاد بین حس پرستش و حس گرسنگی خود، مغلوب حس محسوس تر می شده است. شاید دقت در این احوالات سبب توجیه آمد و رفت هزاران نبی و رسول عظیم الشان باشد . چرا که این همه ضلالت را به راحتی نمیشد تغییر اساسی داد.
لذاست که در این مقطع شرائط بهگونه ایست که عصای پیامبری به اژدها تبدیل شده تا مردم متنبه شوند و دست پیامبری ديگر، کور مادرزاد را شفا میبخشیده تا کوریِ درونی دیگران نیز التیام یافته و گرايشي به حق اتفاق ميافتاده است. به هر حال بشر در این عصر اینگونه بوده است و درگیری حق و باطل به صورتی متناسب با ویژگی های همان زمان با شدت و حدت ادامه یافته است.
البته در ادامه با رشد درگيري بين حق و باطل، آنچه رخ مينماياند دگرگوني و پوستاندازي در سنگ محكهاي عمدهی جوامع از حس به عقل است كه در اين راستا معجزهی خاتم، قرآني است كه رابطه و پيوند آن با حس كمرنگتر از ساير معجزات پيامبران پيشين است كه اغلب در فضايي صرفا قابل لمس به منصه ظهور ميرسيد. در اين راستا آنچه در تعاريف زيركانهی طواغيت انسي و جني بر آن تاكيد ميگردد، روشني و وضوح پرستش ماده را در خود ندارد و مدام دم از تکاملی زده ميشود كه تكيهگاه تعقل بشر را عقل خودبنياد و بريده از ماوراء ميداند.
و اينگونه است كه به دنبال نگاشتن قوانين حقوق بشري و برنامهريزي چندين ساحتي نيز براي سازمانهاي عريض و طويلي جهاني شكل ميگيرد تا به مثابه خدايگان اجتماعي برقرار كنندهی نظم نويني غير الهي باشند و ساير مردم نيز به كمك تعقل خود نه وحي را كه همين تفكر مدرن بتپرستي را با خاضعانهترين وضع ممكن، خاكسار باشند.
در اين مرحله از تاریخ غلبه به صورت نفاق گونهاي با ولات ظلم و جور است كه به همين امر و در عصر غيبت ولي الله اعظم آنچنان تقابلي ژرف صورت ميپذيرد كه فهم دقيق از آنچه هست و آنچه ميبايست باشد، در حجابهايي سخت و چند لايه محجوب واقع گرديده كه خرق اين حجب و كشف علوم آن از ابتلائات جدي اين دوره است.
2/1/1- روح و شهود ويژگي روز مشعشع تاريخ
اما روز تاريخ فرا خواهد رسيد؛ عظيمترين و پر اعجابترين دوران عمر بشر كه بهجت شعفانگيز براي مومنين را داراست عصر ظهور خواهد بود. جايي كه شهود است و روح است و ابتلائات تكاملي تاريخ و زعامت صالحان بر زمان و زمين. هنگامي كه تمامي تيرهاي تركش ابليس و جنودش از كمان رها گرديده و ظرفيت ايجاد ظلم و جورش در همهی عالم به اتمام برسد، اين پايان، آغازي خواهد بود بر دوران ظهور، زمانهاي كه در آن ولايت الهيه بر دنيا مستولي شده و غلبه با ولات ايماني خواهد بود. اينجاست كه تاريخ در اوج عزت مومنين به پايان خواهد رسيد.
ذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه بايد دقت داشت اين برههي تاريخي، برخلاف تصوري كه در اكثر اذهان هست دوران كوتاهي نخواهد بود و آنچه از فرموده بزرگان برميآيد باتوجه به رجعت و ساير قضايا دوراني بس طولاني است. عمده بحث را در اين قسمت ارائه خواهيم داد كه شايد بيانگر گوشههايي از اين عظمت تاريخي باشيم.
2-عصر ظهور و ويژگيهاي آن
1/2- غلبهی پذيرش ولايت معصومين (عليهم السلام)
يكي از ويژگيهاي ممتاز عصر ظهور پذيرش ولايت از سوي انسانهاست. يعني جامعهی بشري به حدي از رشد و درك روحي و معنوي در اثر مجاهدت هاي عظيم اولياء الهي نايل ميگردد كه ملك عظيم ولايي در محور قرار دادن ائمه براي نيل به سعادت تشكل خواهد گرديد.
عالمِ دنيا دگرگوني عظيمي را در تمامي وجوه خود شاهد بوده كه نه صرفاً انسانها را بلكه جمادات را نيز در زمینی با خصوصيات و ويژگيهاي آرماني بواسطه ورود به فضاي ولايت تجربه خواهد كرد. پر واضح است كه سير تكامل افراد و جوامع، به شدت پذیرش ایشان از ولایت الله گره خورده و هر چه به اين ريسمان و حصن حصين بيشتر تمسك شود، درهاي غيب و شهود نيز در دسترستر و هويداتر خواهند بود.
آنگاه است كه ابواب الهي و معرفت به آن، جانهاي شيفته را در سير سريع به كمال مطلق عالي اعلي، رهنمون خواهد بود و اشتياق جمعي خود مویدی خواهد بود برای سرعت بیشتر در نیل به آرمانی شدن جامعه و افراد آن زمان.
2/2- انسان عصر ظهور همان آرماننسل اولياء
تقابل آنچه تاريخ را در اين سير كشدار و پردامنه رقم زده ختم به پايان درگيري و ايجاد جامعهاي با غلبهی امت الهي خواهد شد. در جبهه حق چنان قوتي ايجاد خواهد گرديد كه جريان باطل در سراسر ارض به اضمحلال جدي دچار شده و جامعهی موعود شكل خواهد گرفت. حال اين جامعهی آرماني چگونه خواهد بود؟! بعد از اين همه، تلاش و كوشش انبياء و رسولان الهي نتيجه غايي چيست؟! مدينه فاضلهاي كه از آن تعاريف گوناگون ارائه گرديده است چه مظاهر و مناصبي دارد؟! و سوالات جدي ديگري كه در باب جامعه آخرالزماني و بر محور ايمان مردماني مومن، به جواب آنها بايد رسيد.
آنچه واضح است جامعه موعود بستري است كه انسان آن، موجود ديگري است و آرمانها و ارادهی او با كساني كه در جامعهی باطل زندگي ميكردهاند، متفاوت است. جداي از انسانها حتي تعاريف هم تغيير ميكنند؛ يعني انسان گرچه ممكن است دنبال لذت باشد ولي اين لذت چيزي جز لذت عبوديت نخواهد بود. هر چه لذت ميجويد در قرب است و كرنش در آستان دوست و ذكر و التجاه و تواضع، رضاست و عبوديت و بندگي و غرقهشدن تمامي شئون زندگي در تنعمات معنوي ومادي حضرت دوست كه همهی لذائذ دلپذيرِ مشعوف ساز از اوست.
جامعهی عصر ظهور آزادترين جوامع خواهد بود كه از همهی تعلقات و تفكرات مبتذل خلاصي يافته و مشغول به حقايق مترقي و سازندهی جبروت الهي است. عبادت اين جامعه تجارت نيست كه از پي طلب مادي يا ميل به بهشت باشد، بلكه تعبدي خالصانه و نافذ است كه در اعماق جان عالميان جاي گرفته و عوالم را به ستايش وا خواهد داشت.
در اين عصر است كه خلايق، نواخت دلنشين آهنگي را خواهند شنيد كه سرايندهی آن نه در پي جلالي پوشالي بل در طلب جاني جاودانه است كه ازليت و ابديت را معنايي اتم بخشد. چه دلنشين است اين آهنگ در محضر ولي مطلق الهي! و چه با شكوه خواهد بود زيستن در زماني كه اوج جريان ولايت در بسترهاي اجتماعي و اقتصادي و سياسي است.
آن جاست و آن گاه است كه سنگ محك ارتباطات بشري نور است و اله ايماني و عصمت جاوداني؛ در اين زمانه جامعه در چنان بستر پاكي تنفس ميكند كه گويي هيچ وقت آن همه سياهي در اين كرهی خاكي اتفاق نيفتاده است. بنابراين، انسان واپسين، انسان تربيت شدهی انبياء است و حيات اجتماعي، مظهر ولايت ولي خدا است و نور عبوديت و پرستش خداوند متعال در همهی عرصههايش جاري است.
3/2ـ تكامل نظام نياز و ارضاء در جامعهی آخرالزمان
بيشك در عصر نهايي دنيا، نيازهاي جوامع بواسطه تغييرات جدي ايجاد شده بسيار متفاوت خواهد بود و همين نيز اثر خود را بر نعمتهاي الهي خواهد گذاشت. مثال روشن آن، تنعم بهشتي مومنين است كه رشحاتي از آن در اين دوره براي اهل بصيرت و صبر قابل انتفاع خواهد بود. شايد بتوان گفت فاصلهی تلذذ مومنين در اين عصر به نسبت عصرهاي ديگر چنان زياد خواهد بود كه ميتوان آن را با بهشت متصور در ذهن مردم برابر دانست. چه آنكه تصور از بهشت و خلود در آن براي ايشان ميسور نيست و البته شايد تصور اين عصر آرماني را نيز نتوان در چنبره ذهن، گرفتار نمود و تماشا کرد.
به هر حال بايد دانست كه وعدهی ارث رسيدن زمين به مومنين حتمي است و كساني كه كج انديشانه سعي ميكنند زرق و برقهاي دنيا را سد راه حداقل دنياي مومنين كنند شديدا در اشتباهند كه هر دو را مومن به بهرهبرداري خواهد نشست و نگون بخت شود هر كه نيانديشد و ايمان نياورد.
شايد يكي از عمدهترين تفاوتهاي بين جوامع، خصوصا در تمايزات جدي مانند ايمان و كفر، نيازمنديهاست. به تبع اين تفاوت است كه حول محوري واحد، نظامي از نيازها و ارضاءها شكل ميگيرد كه سازنده و دگرگون كنندهی جامعه خواهد بود. حال در نهايت تاريخ و به مدد ولي اعظم عصر در نظام نيازمنديهاي انسان و در محور تمايلات او توسعهاي در نيل به كمال، آشكارا نقش ايفا خواهد نمود و اين توسعه سبب تدوام مستمر رشد عبوديت گرديده و مسير سخت گذر بسوي پرورش دهنده را سهل و پر رهرو مينمايد كه خود از نعمت خاصهی خداوندي است.
4/2ـ تحصيلات عالي جامعه مومنين در كسب كمال عقل
طلوع پر تشعشع خورشيد مهدوي، عقول انسانها را به اعلاء درجهاي ميرساند كه در تفكر و تعمق روحي قدرت تصرف اعجابآوري پيدا خواهند كرد. نفوذ به اعماق نعمتهاي خدايي و ارتقاء درجه فهم، سبب تنعم بيشتر و لذت جديتر و كشف و شهودهاي عميقتري خواهد گرديد.
بايد دقت داشت كه تمدن و علم بر روي هم تاثيرات مستقيمي دارند و اگر جامعهاي از علم سرشار گشت، اثر خود را در چگونگي زيستن خواهد گذاشت و همچنين اگر نگرش جامعهاي و جهانبيني آن تغييرات اساسي نمايد، بناچار اثر مستقيم خود را بر روي توليدات علمي آن مجموعه خواهد نهاد.
لذا جامعهي عصر ظهور در تلاطم بحر عظيمي از علم غوطهور خواهد گرديد كه صيدهاي عظيم آن، هم در كم و هم در كيف اصلا با گذشتهی دنيا قابل قياس نخواهد بود، چنانكه مويد آن در سخنان بزرگان كم نيست. تاملي كوتاه در آنچه كه تاكنون رخ نمايانده، تصور بر عصر موعود را سختتر و در عين حال پرنشاطتر ميكند. انسان و بهرهی مادي او از طبيعت براي نيل به پرستش تام الهي به جد در آن عصر چگونه رقم خواهد خورد؟ و چگونه ميتوان آن را به رشتهی تصورات ذهني تبديل نمود؟! شگفتا از اين عصر و خوشا به حال درك كنندگانش.
اين گونه خواهد بود كه قدرت انسان حتي با جمادات و ساير موجودات اطراف خود نيز بسيار بيشتر خواهد بود و توان تغييرات و تصرفات شگرف را در عالم به جوامع آخرالزماني ميسر خواهد نمود. اين قدرت عظيم از آن روي بر جهان مستولي خواهد گرديد كه منبع نور ديگر در پس برده نيست و به صورت مستقيم از حضرتش متننعم ميگردند. همين امر سبب ميگردد كه ظهور ولايت الهيه در تمامي اركان و اجزاء زندگي بشر تحولات دقيق و كارسازي را ايجاد خواهد كرد.
در اثر اين رشد و اعطاي صورتپذيرفته نعمتهاي فراواني از خدا كه تا به حال ديده نميشد هويدا ميگردد. نعمتهايي بسيار بيشتر از آن چه كه در دنيا تاكنون حس شدهاست. لذاست كه اين دنيا نه صرفا دار مبتلاي به بلاست كه صالحون در اين دنيا نيز مزد پافشاري بر حق و مدد و نصرت خداي را خواهند ديد و خواهند چشيد. ارتقاي ظرفيت ايجاد شده بستري را فراهم ميآورد تا در كسب معرفت و رحمت، درهاي ارسال فيوضات چنان فراخ گردد كه ارتزاق امروزي بشر در مقابل آن چونان معبري كم عرض جلوه ميكند.
5/2 ـ تهذيب روابط و مناسبات اجتماعي
نكته ظريف و قابل توجهي كه بايد بر آن دقت مضاعفي داشت آن است كه بواسطه رشد تعقلي كه در اين عصر به منصه ظهور ميرسد در روشها نيز انقلابي اساسي صورت ميپذيرد و نه تنها جامعه بلكه شيوهها و منشهاي حاكم بر نظامهاي مختلف كشورداري و فرهنگسازي، دچار تهذيب و نورانيت ميشوند. شايد اكنون مقداري تصور اين امر مشكل باشد ولي تكنولوژي آن زمان نيز نه آنكه تغييرات ماهوي بسيار خواهد داشت. شنيدهايم كه حتي چنان دين در اين عرصهها دخالت خواهد نمود كه تصور دين جديدي در اذهان شكل ميگيرد. آيا تصور اينكه دين جديدي آمده در تاثير جدي دخالت دين در تمامي شئون زندگي بشر نخواهد بود؟!
در اين عصر است كه براي روابط و ارتباطات و مناسب عام مردم تعاريف جديدي شكل ميگيرد و در شعاع نوراني ولي خدا، تطهير عالم به سرعت به وقوع ميپيوندد و نيست هر آنچه مگر بسترش از جنس معنويت و سرچشمه اش پاكي است و راستي.
6/2- تعاريف جديد از زيباشناسي و عدالت
از عميقترين و كاربرديترين مفاهيمي كه با انتظار و مهدويت اجين شده و همه بدنبال آن هستند، مبحث عدالت است. اين مفهوم در فضاهاي اجتماعي الان به معاني درست خود تعريف نگشته و سبب شده كه تلقي عموما ناقصي در اين مجموعهها شكل گيرد و ما نيز براساس زيباييشناسي خاصي كه طبق معمول مادي بوده است، به تبيين و نقد آن پرداختايم.
اساس تمامي انتخابها و حركتها در اين برهه و درك لذت تام از آن در مسير جريان ولايت الهيه قرار گرفتن است. در عصر ظهور جامعه به دنبال عدلي خواهد رفت كه در بستر فطرت او سازوكارهاي آن شكل گرفته است. عدالت در اين عصر براساس روابط كامل آن يعني جاري كردن ولايت تام الهيه در تمامي شئون بشر اتفاق ميافتد.
تنظيم تناسبات انساني از مادهمحوري به سوي عدالتي مهدوي خواهد بود. اين برههی تاريخ است كه در آن میتوان با ترازويي عادل سره و ناسره را سنجد و به سويي حركت نمود كه در آن زيباييشناسي انسانها بتواند فضاسازي مناسبي را ايجاد نمايد كه نويدگر بروز تفكر مهدوی مد نظر در عينيت جامعه باشد.
از ساحت منور حضرتش خواستاريم كه قلم عفو بر كاستي و سستيهاي ما كشيده و اجازهی تنفس در عصر مترقي و درخشان ظهور را بر ما اجازت فرمايد كه نيست كسي درآن عصر مگر آنكه به صورت مستقيم و نه در حجاب غيبت، بهرهگير از ذات عالم تاب حضرتش گردد.[1]