کد خبر: ۳۲۵۰۹۹
زمان انتشار: ۱۴:۲۶     ۱۶ تير ۱۳۹۴
ابوبصیر از اصحاب امام باقر(ع) می‌گوید: من به زنی تعلیم قرآن می‌کردم، روزی اندکی با او شوخی زبانی کرده و جمله‌‌ای مزاح‌‌آمیز گفتم. پس از مدتی حضور امام باقر(ع) شرفیاب شدم به محض اینکه مرا دید فرمود: «ای شیء قلت للمرئه»؛ ابوبصیر! به آن زن چه گفتی؟
به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس،همزمان با فرا رسیدن سالروز شهات مولای متقیان حضرت علی علیه‌السلام گفتاری از آیت‌الله سیدمحمد ضیاءآبادی از شاگردان برجسته امام خمینی(ره) و آیت‌الله بروجردی می گوید:

امام امیرالمؤمنین علی(ع) در زمان حکومتشان، وقتی از مدینه به کوفه آمدند و آنجا را مرکز قرار دادند، وضع جامعه را مناسب با اسلام ندیدند. روزی ضمن یکی از خطاباتشان فرمودند:

«یا اهل العراق انی نبات ان نسائکم یدافعن الرجال فی الطریق اما تستحیون»؛ ای اهل عراق! به من خبر رسیده که زنانتان در گذرگاه‌ها با مردان برخورد می‌کنند آیا حیا نمی‌کنید؟!

در حدیث دیگری از آن حضرت نقل شده که فرمودند: «اما تستحیون و لا تغارون نسائکم یخرجن الی الاسواق و یزاحمن العلوج»؛ آیا شرم نمی‌کنید و غیرت نمی‌ورزید که زنانتان به بازارها می‌روند و با مردان برخورد می‌کنند.

البته می‌دانیم امروز این حرف‌ها دیگر از مُد افتاده و ارتجاعی به حساب می‌آید. ولی ما به تناسب کاری که داریم باید بگوییم، از رسول خدا(ص) منقول است: «مَنْ فاکَهَ بِامْرَأَهٍ لا یَمْلِکُها حُبِسَ بِکُلِّ کَلِمَهٍ کَلَّمَها فِی الدُّنیا اَلْفَ عامٍ»؛ هر مردی که با زنی نامحرم مزاح و شوخی لفظی کند، به کیفر هر کلمه‌ای که در دنیا با او سخن گفته است، خداوند او را هزار سال در محشر حبس می‌کند.

ابوبصیر از اصحاب امام باقر(ع) می‌گوید: من به زنی تعلیم قرآن می‌کردم، روزی اندکی با او شوخی زبانی کرده و جمله‌‌ای مزاح‌‌آمیز گفتم. پس از مدتی حضور امام باقر(ع) شرفیاب شدم به محض اینکه مرا دید فرمود: «ای شیء قلت للمرئه»؛ ابوبصیر! به آن زن چه گفتی؟

من از شدت شرم و حیا صورتم را پوشاندم فرمود: دیگر این کار را تکرار نکن. آیا ما در زندگی خانوادگی‌مان نمونه‌ای از خاندان رسالت می‌بینیم که بتوانیم بگوییم آن‌ها اسوه و الگوی ما هستند و ما هم پیرو و نمادی از آن مقربان درگاه خدا؟!

*سفارش به کمک‌ کاری مردان در داخل منزل

حال این داستان را از مولایمان امام امیرالمؤمنین ع) بشنویم که فرموده‌اند: ما با فاطمه(س) در منزل بودیم، پیغمبر اکرم(ص) وارد شد و دید فاطمه(س) کنار دیگ آش نشسته است و غذا می‌پزد من هم عدس پاک می کنم پیامبر خدا(ص) از دیدن این صحنه خوشحال شد و خطاب به من فرمود: «یا اباالحسن، اسمع ما اقول لک و لا اقول الا عن الله تعالی»؛ مردی که در کار خانه، کمک کار زنش باشد به تعداد هر مویی که در بدنش هست، عبادت یک سال که شب‌هایش بیدار و روزهایش روزه‌دار باشد، در نامه عملش نوشته می‌شود و برای هر قدمی که بر می‌دارد، ثواب حج و عمره برایش نوشته می‌شود.

حال ما دنبال چه می‌کردیم و ثواب از چه کاری می‌طلبیم حال آنکه ثواب عمره و حج در داخل خانه‌هایمان آماده است؛ البته با این شرط که تعامل و همکاری و ادب و احترام متقابل رعایت شود و لذا فرموده‌اند: «ما من امرأه تسقی زوجها شربه من ماء کتب الله لها عباده سنه صیام نهارها و قیام لیلها»؛ هر زنی که یک لیوان آب به دست شوهرش بدهد، ثواب عبادت یک سال برایش نوشته می‌شود که روزهایش روزه‌دار و شب‌هایش شب زنده‌دار باشد.

جالب اینکه راجع به کمک کاری مردان در داخل خانه به زنانشان دستور مؤکد رسیده است اما راجع به کمک کاری زنان در بیرون خانه به شوهرانشان دستوری نرسیده است.

شبی که حضرت صدیقه کبری(س) به خانه همسرش امیرالمؤمنین(ع) برده شد، فردای آن روز پدر بزرگوارش رسول خدا(ص) به دیدار دخترش تشریف‌ فرما شد. صدیقه(س) عرض کرد: پدر! دستوری بدهید که کارهایمان را چگونه تقسیم کنیم؟ پدر فرمود: دخترم! کارهای داخل خانه از آن تو و کارهای بیرون خانه از آن علی باشد. بعد حضرت صدیقه(س) فرموده است: من از این تقسیم کاری که پدرم فرمود، آ‌ن قدر خوشحال شدم که جز خدا کسی نمی‌داند. پدرم کاری کرد که من با مردها تماسی نداشته باشم.

حاصل اینکه این بزرگواران در تمام شئون زندگی، الگوی و اسوه ما بوده‌اند، ولی باید دید آیا شئون زندگی ما در کجا و در چه حدی شباهت به زندگی آن اسوه‌ها دارد، اینجاست که باید احساس خجلت و شرمندگی کنیم از اینکه ما با چه جرأتی می‌توانیم ادعای پیروی از آن مقربان درگاه خدا داشته باشیم.

مگر اینکه با جدیت تمام، دست استغاثه به آستان اقدس حضرت بقیه‌الله(عج) دراز کرده و از آن واسطه فیض الهی بخواهیم که با توجه به عنایت حیات‌بخش خود دل‌های ما را منور به نور ایمان و یقین بگرداند تا ما واقعاً اهل رسالت(ع) را اسوه منصوب از جانب خدا بدانیم و به دستورات آ‌ن‌ها در تمام شئون زندگی خود تحقق بخشیم نه به اینکه به زبان، ادعای پیروی از آن‌ها را داشته باشیم و عملاً دنبال خواسته‌های نفس خود برویم وگاهی هم اگر وقت و فرصتی داشتیم به مسجد و جلسه‌ای برویم حالی از خدا و  اولیای خدا بپرسیم.

بسیار روشن است که این کار به استهزاء و بازی شبیه‌تر است تا به تأسی و پیروی!
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها