سرویس فرهنگی پایگاه 598 -
معصومه طاهری/ ميزان مطالعه و كتابخواني در كشورها يكي از شاخصههاي توسعهيافتگي و پيشرفت محسوب ميشود و اين مسئله همواره از دغدغههاي مهم اهالي فرهنگ بوده كه مردم به سمت مطالعه سوق داده شوند با اين وجود متأسفانه به علل مختلف اين اتفاق نيفتاده است. حتي شاهد سير نزولي كتابخواني و مطالعه هم به نسبت قبل بودهايم، هرچند از نظر كمي و آماري تعداد دانشگاهيان و تحصيلكردگان رشد چشمگيري پيدا كردهاند اما درمقابل از نظر كيفي اتفاق خاصي در نمودار مطالعاتي رخ نداده است و اينجاي بسي تأسف دارد كه بگوييم تحصيلكردگان دستپخت وزارت علوم و فناوري ما اغلب حتي در مطالعات مربوط به رشته تحصيلي خود هم زياد فعال نيستند.
مطابق با آمارهاي بهدست آمده از فروش كتابها بيشترين حجم خريد كتاب متعلق به كتابهاي كنكور و كمك درسي است پس از آن كتابهاي ادعيه در جايگاه بعدي قرار دارند و سپس كتابهاي زرد كه در رديف سوم فروش بالا هستند به همين خاطر ناشران براي بقا و تداوم فعاليت خود عمدتاً به اين نوع نشر روي ميآورند كه سوددهي بالايي دارد اما فارغ از اين مسئله نياز مطالعه با هجمه ديگري مواجه شده است و آن شبكههاي اجتماعي و مجازي است؛ دنيايي كه فرهنگ كتابخواني را به شدت مورد حمله قرار داده است.
اين روزها از كودك دبستاني تا افراد با سن و سال بالا دچار اعتياد به فضاي مجازي و گشت و گذار در شبكههاي موبايلي شدهاند و اغلب به همان اطلاعات سطحي و عمدتاً شايعات رد و بدل شده اكتفا ميكنند؛ البته با نگاهي مثبت بايد گفت شايد اين شبكههاي اجتماعي در برخي موارد مانند سايتهاي خبري يا مطالب كوتاه و ساندويچي براي افراد علاقهمند و اهل مطالعه خوب باشد اما چيزي كه هست همان فرصت مطالعه و ورق زدن كتاب را ميگيرند كه خود معضلي براي كتاب و كتابخواني است.
از سوي ديگر حمايتهاي دولت از فرهنگ نشر و ناشران خيلي ضعيف و ناچيز است. تا چند سال پيش درصد عظيمي از حمايتهاي دولتي به نهادهاي دولتي اختصاص مييافت اما با آزادسازي قيمت كتاب هرچند اين حمايتها كمكم از عرصه نشر رخت بربستند اما قدرت خريد مردم هم متقابلاً كم شد در حاليكه بعضي افرادي كه چندان با كتاب و فرهنگ كتابخواني آشنا نيستند معمولاً با ديدن قيمتهاي بالاي كتاب به راحتي آن را از سبد كالاي خود حذف ميكنند.
ممكن است آماركتابخواني در شهري مانند تهران قابل توجه باشد اما درشهرهاي ديگر كشور جالب توجه نيست، اين امر شبكههاي كتاب فروشيهاي بزرگ كه به نوعي رگ حياتي نشر در ايران را شكل ميدهند با توجه به بازار بد كتاب و قيمتهاي بالا و استقبال كم و عدم حمايت مسئولان به خطر مياندازد؛ از طرف ديگر رسانههاي عمومي چندان به اين عرصه ورود ندارند و به خصوص در رسانه ملي با توجه به عموميتي كه دارد شاهد تبليغ كتاب به صورت اصولي و مردمپسند نيستيم.
گاه سازمان يا ادارهاي با توجه به اهداف خود كتابي را به مردم معرفي ميكند اما تنها محدود به يك كتاب است. تجربه نشان داده مردم بيشتر چيزهايي كه ميبينند را استقبال ميكنند. براي نمونه آمار فروش كتاب «زندگي شهيدبابايي» با سريال او بالا رفت يا آمار كتابهاي شاعر معروف تبريزي استاد شهريار در همان زمان رشد صعودي خوبي داشت. اين مسئله بيانگر آن است كه به غير از تبليغ مستقيم، تبليغ غيرمستقيم در راستاي فرهنگسازي ميتواند مؤثر باشد.
لذا شايسته است حداقل اگر سازمانها و نهادهاي كشور در قبال اين مسئله مهم فرهنگي به وظايف خود عمل نميكنند، صداوسيما ابتكار جالب برنامههاي توليدي خود را بيشتر با مباحث فرهنگي تطابق داده و روي توليداتي از اين دست سرمايهگذاري داشته باشد كه بتواند مردم را با فرهنگ مطالعه آشنا كند. براي نمونه حضور 23نفر در برنامه «ماه عسل» رپرتاژ خوبي براي معرفي كتاب آنها بود چه خوب است جاي دعوت از مانكنهاي عروس و جوانكهاي عاشق پيشه و... صداوسيما هم و غم خود را روي اين موضوعات بگذارد تا هم معرفي بصري باشد و هم تبليغ و معرفي كتاب و از اين طريق اجازه ندهد اين يار قديمي و مهربان به مرگ تدريجي دچار شود.