به گزارش پایگاه 598، دولت یازدهم از ابتدا رویکرد گره زدن مسائل مختلف اقتصادی به تحریمها را در پیش گرفته است و تنها راه حل رفع تحریمها را نیز مسیر مذاکره و بهبود روابط با غرب و به صورت خاص آمریکا میداند. نتایج عملی توافقنامه ژنو و عدم گشایش اقتصادی با وجود پرداخت هزینههای فراوان، تجربهای تاریخی برای این مسیر شد (+). این مسیر همچنان پیگیری شد و در ادامه به ایستگاه لوزان رسید. وزیر امور خارجه چند روز پیش، در وین، با تاکید بر اهمیت بیانیه لوزان گفت (+):
همه مسولان ایران گفتهاند که آماده یک مذاکره و داد و ستد معقول و منطقی هستند… باید مبنای آن توافق لوزان باشد. در این صورت امکان رسیدن به راه حل وجود دارد.
به گزارش «یک بیست» در بیانیه لوزان نیز با وجود عقب نشینی گسترده از برنامه هستهای کشورمان از جمله جمع آوری بخش زیادی از ماشینهای سانتریفیوژ، تخریب قلب راکتور اراک، تعطیلی مرکز غنی سازی فردو، اعمال محدودیت شدید بر تحقیق و توسعهی این صنعت و… و همچنین پذیرش بازرسیها و نظارتهای فراتر از پروتکل الحاقی، اما در زمینهی رفع تحریمها دستاورد خاصی مشاهد نمیشود. در این بیانیه برای تعلیق تحریمها (و نه لغو آنها) قیود فراوانی تعبیه شده است. در هر جای این بیانیه که دربارهی تعلیق تحریمها سخن گفته شده است، رفع تحریم به قیدهای موارد مربوط به هستهای، تحریمهای ثانویه و تحریمهای اقتصادی و مالی، آن هم بعد از تایید آژانس بینالمللی انرژی اتمی محدود شده است، که باعث میگردید در انتها نیز بر اساس چهارچوبهای لوزان، تحریمی برداشته نشود و تغییری در نظام تحریمها ایجاد نشود.
اما مقامات آمریکایی نگرانیهای دیگری دارند. همانطور که قبلا مقامات آمریکایی گفته بودند، عدم توافق در مذاکرات هستهای باعث بیاثر شدن تحریمها خواهد شد. وندی شرمن معاون وزیر امور خارجهی آمریکا و مسئول تیم مذاکرهکنندهی آمریکا پیش از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از خطر شکاف در تحریمهای ایران سخن گفت (+). این نکته بعد از توافق ژنو نیز توسط آمریکاییها تکرار شد. دفتر مطبوعاتی کاخ سفید با انتشار بیانیهای درباره توضیح معاهده ژنو، اعلام کرد (+):
اگر این رویکرد مرحلهای حاصل نمیشد، تحریمهای بینالمللی با خطر فروپاشی روبرو میشد زیرا ایران میتوانست ادعا کند که در مذاکره جدی بوده اما غرب جدی نبوده است. در این صورت ما نمیتوانستیم شرکای خود را به ادامه کار و اجرای تحریم متقاعد سازیم. حال که با این گام اول، توانستیم برنامه ایران را متوقف کنیم و به عقب برانیم
۱۵۰ نمایندهی دموکرات کنگره (هم حزبیهای اوباما) نیز پس از بیانیه لوزان، در نامهای به اوباما از امکان لغو شدن تحریمها بدون رسیدن به توافق پرده برداشتهاند و به اوباما هشدار دادهاند که مراقب باشد تا رژیم تحریمها باقی بماند و برنامهی هستهای ایران غیر قابل نظارت نشود. در این نامه پس از حمایت از اقدامات اوباما و ستایش از دستاوردهای او در مذاکرات هستهای، میخوانیم:
This issue is above politics. The stakes are too great, and the alternatives are too dire. We must exhaust every avenue toward a verifiable, enforceable, diplomatic solution in order to prevent a nuclear-armed Iran. If the United States were to abandon negotiations or cause their collapse, not only would we fail to peacefully prevent a nuclear-armed Iran, we would make that outcome more likely. The multilateral sanctions regime that brought Iran to the table would likely collapse, and the Iranian regime would likely decide to accelerate its nuclear program, unrestricted and unmonitored.
این مساله فراتر از سیاست است. احتمال زیان و مخاطره بسیار زیاد و راهحلهای جایگزین بیش از حد خطیر هستند. برای ممانعت از ایران مسلح به سلاح هستهای، ما باید هر مسیری که در نهایت به یک راه حل دیپلماتیکِ قابل راستی آزمایی و لازم الاجرا منجر گردد بپیماییم. اگر ایالات متحده مذاکرات را ترک کند و یا موجب فروپاشی آن شود، ما نه تنها در پیشگیری مسالمت آمیز از یک ایران مسلح به سلاح هستهای شکست خوردهایم، بلکه راه را برای آن هموارتر کردهایم.رژیم تحریمهای چندجانبهای که ایران را به میز مذاکرات کشاند، به احتمال زیاد فرو خواهد پاشید و رژیم ایران به احتمال زیاد تصمیم میگیرد برنامهی هستهای خود را بدون نظارت و به صورت نامحدود تسریع ببخشد.
در این نامه به صراحت هشدار میدهد که در صورت عدم توافق با ایران، رژیم تحریمها علیه کشورمان دچار فروپاشی خواهد شد و برنامهی هستهای ایران به صورت نظارت ناپذیر با سرعت رشد مییابد. به وضوح این نامه نمایندگان کنگره مشخص میکند که اگر تیم مذاکره کنندهی هستهای بر روی دستیبابی به منافع ملت ایستادگی کند و در نتیجه آمریکا از پذیرش توافق سر باز زند، رژیم تحریمها فرو خواهد پاشید و به این ترتیب هدف ایران از ورود به مذاکرات هستهای، یعنی برچیده شدن تحریمها محقق خواهد شد. به عبارت دیگر راه حل گسستن زنجیر تحریمها، نه تنها زیر پا گذاشتن خطوط قرمز و رسیدن به توافق به هرقیمتی نیست، بلکه بالعکس راه آسان و در دسترس آن پافشاری بر خطوط قرمز است که در آنصورت یا آمریکا حاضر به لغو واقعی کلیه تحریمها میشود و یا میز مذاکره را ترک میکند که در هر دو حالت رژیم تحریمها به صورت واقعی فرو میریزد.
در ادامه این نامه تاکید میکند دستاوردهای مذاکرات هستهای برای آمریکا بسیار بیشتر از گزینههای دیگری چون جنگ است:
War itself will not make us safe. A U.S. or Israeli military strike may set back Iranian nuclear development by two or three years at best – a significantly shorter timespan than that covered by a P5+1 negotiated agreement.
جنگ به خودی خود نمیتواند امنیت ما را تامین نمیکند. یک حملهای نظامی از طرف آمریکا یا اسرائیل نهایتاً میتواند پیشرفت برنامهی هستهای ایران را ۲ یا ۳ سال به عقب بیاندازد. زمانی که به مراتب کوتاهتر از مدتزمانی است که در مذاکرات هستهای ۱+۵ به دست خواهد آمد.
این نامه شاهد مثالی از مواردی است که اشتیاق و نیاز مقامات آمریکایی برای توافق را نشان میدهد. چرا که آنها معتقدند با توافق هستهای فایدهی بسیار بیشتری با هزینهی کمتری نصیبشان میشود. در همین زمینه رهبر عزیز انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان نظام فرمودند (+):
طرف مقابل ما، یعنی دولت کنونی و مدیریّت کنونی آمریکا، به این توافق احتیاج دارد؛ این هم یک طرف دیگر قضیّه است؛ اینها نیاز دارند به این؛ یک پیروزی بزرگی برای آنها محسوب میشود اگر بتوانند به آن مقصود خودشان در اینجا برسند. این در واقع پیروزی بر انقلاب اسلامی است؛ پیروزی بر ملّتی است که داعیهی استقلال دارد؛ پیروزی بر کشوری است که میتواند الگوی کشورهای دیگر باشد؛ دستگاه مدیریّت آمریکا به این [توافق] نیازمند است.
البته علنی کردن این ذوقزدگی مورد انتقاد برخی سیاسیون و اندیشکدههای آمریکایی نیز قرار گرفته است (+).
حال این پرسش مطرح میشود که مگر غیر از این است که برای ایران ”فروپاشی تحریمها" هدفی مطلوب است؟ آیا اساسا با همین ادعا نبود که مذاکرات هستهای در دولت یازدهم تبدیل به نقطه تمرکز دولت شد و حتی مذاکرات دو جانبه با آمریکا به دفعات و علنی و غیر علنی، تبدیل به رویهای عادی شد؟ حال که کنگرهی آمریکا از وجود امکانی غیر از توافق هستهای برای نابودی تحریمها سخن میگویند، چرا دولت این نکته را جدی نمیگیرد؟ چرا باید بر یک مسیر خاص _که تجربه توافق ژنو نشان داد هیچ گشایش اقتصادیای را نیز به دنبال نخواهد داشت_ اصرار کرد ؟