به گزارش پایگاه 598 به نقل از فرهنگ نیوز، مصطفی کیایی که پیشتر با ضد گلوله و
خط ویژه توانسته بود در کنار انتقادهای بسیاری که به فیلم های وی بود،
طرفداران زیادی را جذب نماید، در فیلم "عصر یخبندان" نیز توانسته مخاطبان
خود را راضی کند. "عصر یخبندان" تازه ترین فیلم مصطفی کیایی، تنوع بازیگری
فراوانی دارد و سبک قصه گویی متقاطع آن باعث می شود که طیف هایی از مخاطبان
جدی تر سینما هم به آن متمایل شوند. مصطفی کیایی با ساخت «عصر یخبندان»
نشان داد که مخاطب را بهخوبی میشناسد. در روزگاری که بیشتر تماشاگران
ایرانی برای دیدن فیلمهای کمدی به سینما میروند، ساختن یک فیلم واقعا
اجتماعی با موضوعی تلخ، جسارت میخواهد و کیایی با یک فیلمنامه خوب ریسک
این کار را میپذیرد.
خلاصه و درون مایه ای که سازندگان از "عصر
یخبندان گفته اند این است که : "در «عصر یخبندان» خارپشت ها تصمیم گرفتند
رنج خارهای یکدیگر را تحمل کنند، اما کنار هم باشند و به هم گرما بدهند،
خارپشت ها تنها جاندارانی بودند که در «عصر یخبندان» زنده ماندند" و در کل
فیلم با همین تفکر مواجه ایم که هرچند شخصیت ها به نوعی گناه کار و آسیب
رسان هستند اما در کنار هم سعی در بهبود بخشیدن وضعیت یکدیگر دارند.
فیلم
داستانی چند شخصیتی دارد که کم و بیش مشابه « داستان عامه پسند »
تارانتینو است . داستان زندگی منیره و بابک (مهتاب کرامتی و فرهاد اصلانی)،
زن و شوهری است که پس از ۱۲ سال زندگی و با داشتن یک فرزند زندگیشان رو به
سردی رفته و منیره که زنی امروزی و مدرن است در پی جبران کمبود احساسات و
سرد شدن زندگی، رو به مواد مخدر و دوستی با فردی به نام فرید (بهرام رادان)
می آورد. اما از آنجایی که فرید شخصی هوس ران و خلافکار است، با چند زن
دیگر نیز رابطه دارد. بابک که به زن خود شک کرده است به دنبال کشف حقیقت
است پس از اتفاقاتی متوجه می شود همسر خود با فرید روابطی دارد و متوجه می
شود فرید در حال حمل جنازه است و تازه اینجاست که درام داستان شکل می گیرد.
فیلم
از وسط شروع می شود و با فلش بک هایی همراه است که هر چند در نگاه اول
مخاطب متوجه نشود و کمی برایش گنگ باشد اما همین اتفاق باعث کشش بیشتر
داستان و جذب مخاطب عام می شود. فلاشبکهای بجا و قابل تحمل، پاسخ بسیاری
از پرسشهایی که تماشاگر در ابتدا با آن مواجه میشود را میدهد.
«عصریخبندان» از داستان و خردهداستان و پیرنگ غنی است و تماشاگر را مجبور
میکند که تا پایان از آن لذت ببرد. در ابتدا مخاطب با حجم وسیعی از خیانت
ها و اعتیاد شخصیت ها روبرو می شود اما در دوسوم پایانی فیلم به دنبال علت
ایجاد این ناهنجاری ها و راه حل هایی برای جبران این اتفاقات است. فیلم با
داشتن ریتم تند باعث می شود مخاطب کمتر در حین تماشای فیلم دچار خستگی شود و
برعکس بیشتر فیلم های سینمای ایران هر چقدر فیلم پیش می رود و قطعات پازل
کنارهم چیده می شود باز نمی توان تصویر نهایی را حدس زد.
«عصر
یخبندان» برخلاف اکثر فیلمهای ایرانی که فقط لوکیشن آپارتمانی دارند،
پرلوکیشن است چون اصولا کیایی از لوکیشنهای داخلی بیزار است.
اولین
نقطه ضعفی که از همان ابتدا به چشم می آید بازی ضعیف و بی روح مهتاب
کرامتی و اجرای بد او و تکرار بی مفهوم اکت ها از شخصیت یک فرد معتاد که
مدام با دست آب دهان خود را پاک می کند و با بطری آب می نوشید و با دست موی
سر خود را شانه می کرد و تنها در حال ادا درآوردن است. آنچه که از شخصیت
منیره به مخاطب ارائه می شود، زنی معتاد با مشکلات بی نهایت در زندگی اش
اما در اجرا، این زن تنها به زبان آورنده دیالوگ هایی از درد و رنج به سبک
آثار فیلمفارسی است که باعث می شود « عصر یخبندان » در لحظاتی آکنده از
شعار نیز باشد.
اما کیایی رگ خواب مخاطب را خوب می داند و این نوعی
زیرکی است . بازی محسن کیایی که همیشه در مخاطب پسند کردن فیلم های برادر
نقش اصلی را دارد دلیلی بر این مدعا است. از طرح ترافیک فروختن و استدلالی
که می آورد، از جریمه نقدی گرفتن در دوران سربازی از متخلفین پولدار که خود
را بعد از ۲ سال خدمت محق آن می داند یا جمع کردن ماهواره های همسایه ها و
رابین هود بازی و تحویل آنها به رفیقی که محتاج پول است و می تواند با
فروش آنها داروی دخترش را تهیه کند، از اشارات کیایی به شخصیت های سریال
های ترکیه ای و خنداندن تماشاچی.
همچنین فرهاد اصلانی یکی دیگر از
نقاط عطف بازیگری خود را در این فیلم ارائه کرده است؛ در نقش مردی که رابطه
اش با همسری که عاشقانه دوستش دارد به چنان چالشی کشیده می شود که ضجه های
مرد را به دنبال دارد.
"عصر یخبندان" دقیقاً همان فیلمی ست که از
مصطفی کیایی انتظار داریم، یک فیلم خوشساخت و پرکشش که مقبول طبع مخاطب
عام است و مخاطب جدی راهم آزار نمیدهد و به قول خودش و سازندهاش خیلی
حرفهای ملتهب اجتماعی میزند و حتی هشدار میدهد اما شعار نمی دهد.
با
این حال « عصر یخبندان» در فیلمنامه دچار مشکل است. کیایی اگرچه توانسته
با حفظ ریتم تند و جذاب فیلم مخاطب را با خود همراه سازد اما در فیلمنامه
دچار ایراداتی است.از جمله ضعف های فیلمنامه را می توان پرداخت نصفه و نیمه
شخصیت های داستان برشمرد که مخصوصا در مورد شخصیت منیره که مهتاب کرامتی
آن را ایفا می کند، هایلایت بیشتری به خود می گیرد. همچنین شخصیت فرید با
بازی بهرام رادان که اتودی است از یک شخصیت ، یک آقازاده هرزه کاریکاتوری
که هیچ یکی از رفتارهایش نشان نمیدهد که آقازاده است.
چندین بار
انتظار میرود که فیلم تمام شود، اما با سکانسهایی دیگر همچنان ادامه
مییابد. شاید بهتر بود داستان در صحنه ی تصادف بابک تمام می شد تا مثل
خیلی از فیلم های ایرانی با کلیشه ی پایان خوش شخصیت ها به اتمام نرسد اما
کیایی با ادامه دادن داستان خود و نمایش تصادف بابک و فراموشی گرفتن او
مقداری امید را به بیننده خود می دهد که هنوز هم فرصتی برای جبران اشتباهات
وجود دارد و می توان گذشته را جبران کرد. همچنین ایده ی انتهایی برای
تصویربرداری سکانس پایانی که از زاویه ی عروسک روی آیینه ی ماشین صورت
گرفته بود بسیار جذاب و خوب از آب درآمده است.
« عصر یخبندان » علی
رغم تمام مشکلاتی که در فیلمنامه دارد، در مجموع یک پیشرفت در کارنامه
هنری مصطفی کیایی محسوب می شود. کیایی به خوبی می داند که چطور نبض مخاطبش
را در دست بگیرد و او را راضی از سالن های سینما خارج کند. وی می داند که
قرار هست جوابش را از مخاطبش بگیرد و نه جشنواره های سینمایی جهان.
یکی
دیگر از نقاط قوت فیلم فیلمبرداری حرفه ای و کادربندی های دقیق آن است.
استفاده ی به جا از هلی کم و دوربین روی دست بسیار با فضای داستان همخوانی
پیدا کرده است.
اما اصلی ترین نقطه ضعف فیلم که باید به آن اشاره
کرد استفاده از الفاظ رکیک است . « عصر یخبندان » بی آنکه واقعا نیازی به
استفاده از الفاظ رکیک داشته باشد، آکنده از کلمات زشتی است که بر پرده
نقره ای نقش می بندد. استفاده از الفاظ رکیک در حجم بالا نه تنها نمی
تواند مردم اجتماع را با فیلم همراه کند که قطعا اثر منفی خود را در ذهن
مخاطب به جای می گذارد.
در پایان می توان گفت "عصر یخبندان" تلخ
است اما سیاه و تاریک نیست، تلخ است اما به بهبود شرایط جامعه کمک می کند،
هرچند عوارضی دارد که نباید از آن چشم پوشی کرد .