در ابتدای این گزارش که به قلم «گلن گرینوالد» نوشته شده، آمده است: «در فوریه 2010، فردی بنام جوزف استیک با سقوط هواپیمای کوچک شخصی خود بر روی یک ساختمان دولتی در آستین تگزاس که در آن 200 کارمند حضور داشت، علاوه بر خود منجر به کشته شدن مدیر این اداره و زخمی شدن 13 کارمند آن شد. وی فردی شدیدا ضددولتی بود و هدف خود را نیز برای این کار صرفا سیاسی اعلام کرده بود.
وی لیستی طولانی از دیدگاه های سیاسی و عموما آزادی خواهانه خود را نوشته بود که موارد نارضایتی از سیستم سرمایه داری مانند اخذ مالیات های سنگین، رنج فقرای آمریکا و دزدیدن حق طبقه متوسط جامعه از سوی نخبگان اقتصادی فاسد و کارمندان دولتی از جمله آنها می باشد.در بخش انتهایی یادداشت استیک آمده بود: طبق ایدئولوژی کمونیست، از هر کسی به اندازه توانایی اش بخواهید و به هر کسی به اندازه نیازش بدهید و طبق ایدئولوژی سرمایه داری، از هر کسی به اندازه ساده لوحی اش بخواهید و به هر کسی بر اساس طمعش بدهید.»
نویسنده در ادامه خاطرنشان کرد: «این اقدام تمامی فاکتورهای یک حمله تروریستی را داشت. پرواز یک هواپیما و سقوط آن در یک ساختمان. اما «استیک» یک سفیدپوست و غیرمسلمان بود. در نتیجه نه تنها واژه تروریست خطاب به وی بیان نشده بلکه صراحتا نیز از سوی رسانه ها و مقامات دولتی غیرهمسان نامیده می شود.»
به نوشته «نیویورک تایمز» تا پیش از تشخیص هویت عامل این اقدام بیم تروریستی بودن آن می رفت اما پس از شناسایی استیک بعنوان خلبان هواپیما این احتمال رفع شد. در نتیجه مقامات دولتی هرگونه ارتباط این حادثه با عوامل یا گروه های تروریستی را منتفی دانسته و پرونده را به بخش جنایی ارجاع دادند. حتی تلاش گروه های مسلمان نیز برای اعلام تروریستی بودن این حادثه نتوانست «اف بی آی» را در این زمینه متقاعد نماید.
در مقابل در اکتبر 2014، فردی بنام «مایکل زهاو بیبو» بسوی ساختمان پارلمان کانادا در اتاوا تیراندازی کرد. بلافاصله پس از تشخیص هویت وی بعنوان یک مسلمان، حادثه رسما حمله تروریستی معرفی شد و برای القای هرچه بیشتر آن به دروغ اعلام شد که بیبو قصد عزیمت به سوریه و پیوستن به داعش را داشته است. در مجموع آنچه از دیدگاه مقامات غربی نخستین لازمه تروریستی بودن یک اقدام محسوب می شود، مسلمان بودن هویت عامل آن می باشد. در روزها و هفته های پس از این حادثه مشخص شد که عامل آن هیچ ارتباطی با تروریسم و حتی سیاست ندارد و بیبو تنها مبتلا به درجه حادی از یک بیماری روانی بوده است.
اینترسپت در ادامه تحلیل خود به حادثه اخیر تیراندازی به سیاه پوستان حاضر در کلیسای چارلستون اشاره کرد و با تشبیه آن به حادثه ساختمان دولتی آستین نوشت: در این مورد نیز با تشخیص هویت عامل بعنوان یک سفیدپوست و غیرمسلمان خروجی های رسانه ای اعلام کردند که «هیچ نشانه ای از تروریسم در این حادثه دیده نشد.» این در حالی است که حادثه چارلستون دارای تمامی تعاریف مورداستفاده در تروریسم بوده و بطور اخص در رده جنایات نژادپرستانه طبقه بندی می شود.
واقعیت این است که اصطلاح «تروریسم»، حداقل در غرب و پس از 11سپتامبر به هویت عاملین یک حادثه اطلاق می شود نه اصل حادثه. جمعیت غیرمسلمان در غرب از موقعیت ممتاز القاشده به خود لذت می برند چرا که می دانند اصطلاح تروریسم هرگز خطاب به آنان مطرح نمی شود.
نویسنده با اشاره به نمونه های بی شمار استفاده از اصطلاح تروریسم به این سبک از سوی غربی ها، تاکید کرد:اصحاب رسانه و شخصیت های سیاسی غربی مسلمانانی را که از خشونت علیه نیروهای اشغالگر و متجاوز در افغانستان استفاده کرده، محکوم می کنند. در مورد مبارزات عراقی ها نیز علیه متجاوزین به خاکشان نیز همین مساله صدق می کند.
پروفسور ریچارد جکسون از مرکز ملی مطالعات صلح و جنگ در نیوزلند مساله را اینگونه توضیح می دهد: «بخش اعظمی از آنچه بعنوان تروریسم بر اساس دانش موجود درک شده، شدیدا چالش برانگیز و ناپایدار می باشد. این درک مغرضانه و طبق اولویت های دولت های غربی است.»
همچنین به گفته رمی برولین، محقق مسائل مرتبط با تروریسم، پروپاگاندای فراگیر رسانه ای نقشی بی بدیل در القای مضمونی دستکاری شده از تروریسم را داشته که در آن خشونت توسط غرب و اسرائیل توجیه و همین خشونت توسط دشمنان آنها نامشروع معرفی می گردد.
در بخش انتهایی این گزارش آمده است: «به عبارت دیگر، هرگونه خشونت توسط مسلمانان علیه غرب، بذات تروریستی است حتی اگر هدف آن سربازان غربی حاضر در میدان جنگ بوده و یا به منظور مبارزه علیه اشغال و تجاوز طراحی شده باشد.»