برخی همواره با تکیه بر کارنامهی حرفهای موفقش و با اطلاع از وضعیت فوتبال در ایران در زمرهی طرفدارانش قرار گرفتند و عدهای دیگر هم با تکیه بر تفکرات و دانش خود سعی کردند تا این حمایت را کمرنگ کرده و همیشه در پی ماهیگرفتن از آب گل آلود باشند.
حال فارغ از اینکه باید حق را به کدام دسته داد و یا اینکه اساسا باید این حق داده شود یا نه، بر آن شدیم تا به منظور بررسی عملکرد این مربی پرتغالی چند دقیقه با یکی از تحلیلگران فوتبال به گفتگو بنشینیم.
در زیر متن گفتگوی جام نیوز با "حسین غدیری" تحلیلگر فوتبال را در این زمینه میخوانید:
شما به عنوان یک تحلیلگر فوتبال، عملکرد مربیگری کارلوس کی روش را چگونه ارزیابی میکنید؟
اجازه دهید ابتدا یک مسأله روشن شود. در تمام دنیا مربی تیم ملی مونتاژکار است. ابزاری که مربیان باشگاهی فراهم میکنند را کنار هم میچیند و تیم میسازد، اما بازیکنسازی وظیفهی او نیست که مثلاً بگوییم فلان مربی چیزی به فوتبال ما اضافه نکرده است. بازیکن اگر تا 30 سالگی چیزی یاد نگرفته، مربی تیم ملی چه چیزی باید به او اضافه کند؟
شاید فوتبال عدالت نداشته باشد اما حداقل منطق دارد. منطقش همین است که
میبینم. با کارنکردن نمیشود معجزه کرد. اگر ما به فینال میرسیدیم
احتمالا سیستمهای آنالیز و ارزیابی ژاپنیها هنگ میکرد. شما ببینید
امارات و قطر و ژاپن و کرهجنوبی در سطح باشگاهی هم در آسیا موفق هستند.
آنها لیگهای قوی دارند ولی سه نماینده از چهار نمایندهی ایران در آسیا
ناکام ماندهاند. وقتی تکلیف باشگاههای ما اینگونه است، مربی تیم ملی باید
به کجا برسد؟ عراق اگر چه باشگاههایش به سبب نبود زیرساخت لازم، در لیگ
قهرمانان آسیا نیست ولی تیمی که بازیکنی مثل کرار که ستاره لیگ ماست را با
خود به جام ملتها نمیبرد حتما تیم خوبی است. آنها 10 سال پیش در المپیک
چهارم شدهاند و سه دوره قبل قهرمان جام ملتها شدند. آن هم زیر فشار جنگ و
بمباران. زیرا آنها روی پایهها کار میکنند.
تیم ملی محصول باشگاههاست و باشگاهها همه جای دنیا محور توسعهی فوتبال هستند. وقتی در باشگاه کار پایهای نمیکنیم تیم ملی چه باید کند؟ در سطح اول فوتبال دنیا، نونهالان طی بازی در مدارس فوتبال، تاکتیکپذیری را یاد میگیرند و لذا چالش پیش روی سرمربی، تزریق تنوع تاکتیکی به تیم است نه کار دیگر!
به نظر شما سیستم مورد نظر کی روش تا چه اندازه مورد پذیرش و استفاده است؟
در مورد سیستم بازی تیم ملی قبلا هم زیاد صحبت شده است! این یک سیستم من درآوردی نیست، بلکه یکی از استایلهایی که در دنیای روز فوتبال تدریس و استفاده میشود و در حال حاضر هم از سوی کی روش برای فوتبال ما انتخاب شده است و ایشان هم قطعاً با توجه به داشتههای فوتبال ایران این سیستم را برای بازیهای تیم ملی انتخاب کرده است.
در بازی تیم ملی مقابل شیلی، دو خاصیت مثبت به چشم میآمد. اولین خاصیت مثبت بازی تیمی ما، در انجام بازی در مقابل بود، یعنی کل تیم تلاش خود را میکردند که بازیکن و توپ به پشتشان راه پیدا نکند. یعنی اینکه نوع چینش و ایستادن و دوندگی بازیکنان به نوعی باشد که حریف در مقابلشان قرار بگیرد و کاملا برای بازیکنان ایران قابل دیدن باشند.
همه تیم باید درون بازی و در حال پوشش یکدیگر باشند، موجمانند و لایهلایه مراقب حریف باشند. در این سیستم هرچه حریف پیشرفت کند تیم هم فشردهتر میشود. اما خاصیت مثبت دومی که در تیم ملی ما جا افتاده است و در بازی با شیلی در صحنه گل دوم و چند صحنه دیگر دیدیم این بود که سرعت بازشدن فنر جمعشدهی تیم ملی بسیار بیشتر از قبل شده است. در این بازی، اوج پختگی بازیکنان ما در انجام این سیستم دیدیم. البته من تاکید میکنم که این سیستم کونتر اتک یا ضدحمله نیست که با یک یا دو پاس توپ را به مهاجم برساند. این کوئیک اتک یا حمله از جلو است که با حداقل سه بازیکن و چند پاس مؤثر و نه اضافه، توپ را به هدف نزدیک میکند و من حس میکنم بازیکنان ایران کاملا در مورد این سیستم به خودباوری رسیدهاند و میتوانند خوب آن را اجرا کنند.
نکتهی دیگر اینکه ضربههای ایستگاهی همانطور که همه دیدیم در تیم کی روش نقش اساسی دارد. این که عدهای گل زدن از روی ضربات ایستگاهی را اتفاقی میدانند اشتباه است. ضربه ایستگاهی و خصوصاً کرنر، همیشه بخش مهمی از تمرینات تاکتیکی تیمها را شامل میشود. در لیگ برتر انگلستان 15 تا 20 درصد کل گلها روی کرنر و تا 30 درصد روی ضربات ایستگاهی به دست میآید. در یک فصل لیگ برتر، منچستر یونایتد 35 درصد کل گلهایش را روی کرنر و ضربات ایستگاهی به ثمر رساند. ایران مشخصاً در ضربات کرنر برنامه و تمرین داشت، معمولاً توپهای برگشتی به بازیکنان ایران میرسید و روی استفاده از آن تمرین شده بود.
اما موضوعی که در سایه مانده و کمتر به آن اشاره میشود، بحث سیستم ایمنی دروازهی ایران است. سیستمی که در طول جام ملتها هرگز از کار نیفتاد و به غیر از 3 یا 4 موقعیت 80 درصد حریفان روی دروازه تیم ملی، خطر جدی دیگری را تجربه نکرد. این سیستم، مرهون تفکرات پیچیدهی کی روش است. او که میداند فوتبال امروز دنیا وابسته به نتیجهگیری است، هدف خود را گرفتن امتیاز از حریفان انتخاب کرده است. تیمی که گل نخورد، بالاخره صاحب امتیاز خواهدشد. کی روش بدون اینکه به بازیکنانش فشار وحشتناکی را وارد کند، توانایی بستن منافذ را دارد.
تیم او هنگامی که صاحب توپ است، فورا وارد فاز طراحی حمله میشود. بازشدن هافبک سمت راست برای عرض دادن به بازی، فرار سرعتی مهاجم هدف و حرکت در عمق هافبک میانی، سه برنامه اولیه ایران در شرایطی است که توپ را در تصاحب خود درآورده اما هنگامی که تیم ملی توپ را به حریف میدهد، سیستم مورد اعتماد کی روش به صورت اتوماتیک شروع به فعالیت میکند. مدافعان میانی جمع میشوند و مدافعان کناری برای بستن فضای سانتر و شوتزنی، حالت گارد بسته به خود میگیرند. دو هافبک تدافعی حلقهی دوم را تشکیل میدهند و سپس پرسینگ از خط حمله ایران شکل می گیرد. این سیستم که مانند یک زنجیر، تمام بازیکنان را در بر میگیرد، در نهایت به دروازهبان فوتبال ایران ختم میشود که باید ضربات آخر را مهار کند. با همین سیستم به ظاهر ساده، از نیجریه در جام جهانی تساوی گرفتیم، آرژانتین را برای رسیدن به گل سردرگم کردیم و اگر به فکر گلزنی و صعود مقابل بوسنی نبودیم، از آن بازی هم بدون گل خورده خارج میشدیم.
آیا تاکتیکهای مربیگری کی روش فقط مبتنی بر دفاع هست یا ترکیبی از دفاع و حمله؟
کارلوس کی روش ساعتها در اتاقش به این موضوع فکر کرد که با چه سیستمی میتوان باتوجه به داشتههای موجود به دروازه آرژانتین و نیجریه و بوسنی نزدیک شد ولی به هیچ نتیجهی مثبتی نرسید! در نتیجه به فکر تقویت نقطه قوت تفکر ذهنیاش که همان ثبات خط دفاعی است، افتاد. مالکیت توپ برای حریف و گرفتن فضا در زمین خودی و یورش دو بازیکن دفاعی بر روی بازیکن صاحب توپ، مسالهای است که کی روش مدتها روی آن کار کرد و تا اینجای کار نتیجه هم گرفته است.
کی روش طی چند سال اخیر در فوتبال ایران و به دلیل حضور در جام جهانی شیوه دفاعی را در کالبد تیم ملی دمیده که جداشدن از چنین استراتژی به آسانی ممکن نیست. استراتژی تیم ملی در جام ملتهای آسیا البته نسبت به جام جهانی تا حدی تغییر کرده است. در جام ملتها تیم ملی از 50 درصد از تاکتیکهای دفاعی محض خود نسبت به جام جهانی کاسته و این موضوع نشاندهنده تغییر رویکردها نسبت به نوع رقباست. در واقع این روش و تاکتیک اصلی کی روش است.
هر مربی روشی دارد و اینکه چه شیوه بازی بهتر است امری سلیقهای بوده و روش کی روش هم به طور خلاصه این است که او ترجیح میدهد ابتکار عمل را در چرخاندن توپ به حریف بدهد، روی آرایش خط میانی و دفاع تمرکز کند و در بهترین فرصت توپ را به دست بیاورد و در لحظهای به سمت دروازه حمله کند که تیم حریف در آرایش دفاعی نیست. روشی که مسلما منتقدان خودش را دارد و کم هم نیستند کسانی که این شیوه بازی را نمیپسندند.
آرایش تیم کی روش در زمان دفاع به صورت چندضلعیهای هم مرکز تقریبا تمام راههای نفوذ را میبندد و برای همین گل زدن به چنین تیمی واقعا دشوار میشود اما از سوی دیگر، این روش نیازمند این است که هر دو هافبک میانی نقش موثر و مداوم و داینامیک در بستن فضای جلوی مدافعین داشته باشند. محل استقرار آنها با این هدف، همیشه کمی عقبتر از تیمهایی است که با تاکتیک هجومی بازی میکنند. به هرحال، گل نخوردن همواره این شانس را یه تیم میدهد که با یک گل همه چیز را به سود خود برگرداند! چیزی که در بازیهای ایران با کره هم شاهد بودیم. تیم کی روش خیلی خوب سه بار کره را شکست داده است!
بازی های تیم ملی را از زمان ورود کی روش به ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
یکی از مهمترین اقدامهای مثبت کی روش در زمان هدایت تیم ملی فوتبال، حاکمکردن نظم بر تیم بود. در 4 سال اخیر، بازیکنان تیم ملی، بازی گروهی و درخدمتتیمبودن را بر تکرویهای بینتیجهی فردی ترجیح دادند. این مربی موزامبیکی پرتقالی که سابقهی هدایت تیمهای بزرگ را در کارنامه دارد با استفاده از بهروزترین شیوههای تمرین و تکنیکهای بازی فوتبال دنیا موفق شد به تیم ملی فوتبال کشورمان شخصیتی ویژه ببخشد. وی همچنین با استفاده از شیوههای نوین تمریندهی توانست بازیکنان فوتبال کشورمان را در سطح بالایی از آمادگی بدنی قرار دهد. اوج این آمادگی بازی مقابل آرژانتین در بازیهای جام جهانی 2014 برزیل بود.
در سطح اول فوتبال جهان، بازی مربیان بزرگ امضای خود را دارد. شما اگر امروز مورینیو را از یک تیم بردارید و به جایش گواردیولا را مربی کنید، از همان بازی بعدی تغییر شیوهی بازی تیم با امضای گواردیولا مشخص خواهدبود. این تغییر به وضوح و با چشم غیرمسلح قابل رصدکردن است. چون بازیکنان فوتبال خصوصا در سطح عالی اروپا به معنای واقعی و غایی تاکتیکپذیرند. یاد گرفتهاند که جزئی و قطعهای از یک ماشین بزرگتر هستند که ممکن است نقش و جایشان در این دستگاه بزرگ تغییر کند. هدف کارکردن ماشین است و برای بقا باید با تغییرات سازگار شوند. این یک بلوغ فکری و ذهنی است که در بازیکنان آسیایی (منهای کره جنوبی و ژاپن) و فوتبال سطوح پایینتر کمتر دیده میشود. بنابراین اگر تاکتیکپذیری را یک شاخص تعریف کنیم میتوان با این روش به مقایسه دست زد. شما امروز آنچلوتی را مربی بایرن مونیخ کنید. چقدر طول میکشد بایرن با امضای آنچلوتی بازی کند؟ من به شما خواهم گفت: حداکثر دو هفته. حالا گواردیولا را جایگزین امیر قلعهنوعی سرمربی سابق استقلال کنید. چقدر زمان خواهد برد تا استقلال فوتبال گواردیولایی ارائه دهد؟ شش ماه؟ یک سال؟ دوسال؟ هرگز؟ جواب این را نمیدانیم. اما اینجاست که میفهمیم وقتی از تاکتیکپذیری حرف میزنیم از چه حرف میزنیم. حالا به کارلوس کی روش میرسیم؛ این سرمربی پس از این همه تلاش ناموفق دیگران، برای اولینبار موفق شده بازیکنان ایرانی را در قالب یک نظم تیمی و یک ماشین منسجم به بازی بگیرد. اما اینجا باید گفت کی روش کار بزرگی کرده و این پروژه را به پیشرفت مهمی رسانده است.
بازیکنان ایران با امضای کارلوس کی روش بازی میکنند و این را به صورت مداوم و پایدار شاهد هستیم.
استفاده از بازیکنان شاغل در لیگهای اروپایی، حتی دستههای پایینتر به شکل افراطی، چرا؟
کی روش مجبور بود، واقعاً مجبور بود شاکله تیمش را از بازیکنانی بسازد که حتی اگر در بسیاری فاکتورها ضعیفتر بودند، در این یکی یعنی تاکتیک پذیری نمره قبولی میگرفتند. او مبنا را به درستی بر این گذاشت که بازیکنی که در اروپا تمرین و بازی میکند، مسلماً از حداقلهای لازم برای درک ماجرای تاکتیکهای مورد نظر او برخوردار است و زمان نشان داد اشتباه نمیکرد. حتی زمان نشان داد انتخابهای او در لیگ ایران هم دقیقا بر همین مبنا بود. در این مورد میتوان به کی روش نمره فراتر از قبولی داد و با شناختی که از ذات تاکتیک گریز و فردی بازیکنان ایرانی هست، کار او را دشوار و پروژهاش را موفق ارزیابی کرد.
زمانی که کی روش در منچستر بود چقدر حضورش به لحاظ فنی در تیم تأثیر داشت که فرگوسن از ایشان به عنوان "مغز متفکر" خودش یاد میکرد؟
کارلوس کی روش در اصل طراح و تمریندهندهی منچستریونایتد بود. کیروش تخصص بسیاری در طراحی دفاع و پرس سنگین در زمین خودی دارد. فرگوسن بارها در مصاحبههایش به این موضوع اذعان داشت که وظیفه طراحی تمرینات دفاعی بر عهده کی روش است. حتی سرمربی سابق منچستر حاضر شد بین دعوای کی روش و کاپیتان محبوب شایطین سرخ، جانب دستیارش را بگیرد و درب خروج را به روی کین باتجربه نشان دهد! تا جایی که شما به خاطر دارید نشریه دیلیمیل با ذکر خاطرهای از گری نویل، به سرمربی چلسی توصیه کرد برای شکست دادن بارسلونا از کارلوس کی روش، سرمربی تیم ملی ایران کمک بگیرد.
منچستریونایتد بین سالهای 2008 تا 2011 توانست سه بار به فینال لیگ قهرمانان اروپا برسد، ولی در دو فینال به بارسا باخت، اما یک بار هم با پیروزی بر بارسلونا به فینال رسید. نویل در کتاب خود جزئیات آن بازی را شرح داده و نوشته است: «طرح اصلی نوشته شده برای رویارویی با بارسلونا را کارلوس کی روش، دستیار فرگوسن نوشته بود. کی روش در تمرینات بسیار ریزبینانه همه چیز را مورد بررسی قرار داده و برای هر بازیکنی جایگاهی را مشخص کرده و به آنها برنامه داده بود.»
نویل در ادامه نوشته بود: «به نظر من کی روش یک روانشناس است. پیش از آن هیچکدام از ما چنین توجهی به جزئیات را ندیده بودیم. ما بارها و بارها تمرینات را تکرار کردیم. دستورالعمل کی روش بسیار ساده بود. قرار بود کریستیانو رونالدو آنها را در زمین خودشان پرس کند و کارلوس توز نیز هر زمانی که یحیی توره صاحب توپ میشد، به سراغش برود. همچنین با قرار دادن پارک و رونی در کنارهها، اجازه حرکت از لیونل مسی و آندرس اینیستا گرفته شده بود، ولی برنامه اصلی برای پل اسکولز و مایکل کریک بود. کارلوس کی روش برای هر کدام از آنها جایگاه ویژهای در نظر گرفته بود. پرسکردن آنها یک تاکتیک بسیار عالی برای ما بود که همین امر موجب شد بارسلونا در ۱۸۰ دقیقه در 2 بازی رفت و برگشت نتواند به یونایتد گل بزند و در نهایت شیاطین سرخ با تک گل پل اسکولز به دیدار نهایی راه یابند.»
این نکتهی جالب را هم یادآور شوم که کارلوس کی روش استاد بازی تدافعی است. او این موضوع را زمانی که دستیار فرگوسن در منچستریونایتد بود، نشان داد. گری نویل و ریو فردیناند هر دو سبک بازی تدافعی او را ستودند که چگونه باعث شد منچستریونایتد بارسلونا را در لیگ قهرمانان اروپا شکست دهد. پس از آن که کی روش منچستر را به مقصد تیم ملی پرتغال ترک کرد، دفاع منچستر نیز از آن حالت تدافعی خارج شد.
عملکرد کی روش را در تیمهایی که قبلاً مربیگری کرده را چگونه ارزیابی میکنید؟
در پرتغال، دست او خالی بود. نگاهی به بازیهای پرتغال در جام جهانی 2010، نشان میدهد که عمده مانور تاکتیکی کی روش روی نقش کریس رونالدو و تا حدودی تیاگو در زمین بود، شیوهای که البته جواب نداد. پرتغال بسیار خوب دفاع میکرد و انسجام مناسبی هم داشت اما غیر از بازی با تیم ضعیف کره شمالی که هفت گل زد. در برابر برزیل، ساحلعاج و اسپانیا هیچ گلی به ثمر نرساند.
کی روش درحالی پا به فوتبال ایران میگذاشت که پیش از این در تیمهای
شهرهی اروپایی همچون اسپورتینگ لیسبون، منچستریونایتد، رئال مادرید، تیم
ملی پرتغال و تیم های ملی امارات و آفریقای جنوبی سابقه مربیگری داشت و این
سابقه از او مردی کارکشته و آگاه به علم روز فوتبال دنیا ساخته بود.
اما از نکات جالبی که در آمار فعالیتی کارلوس کی روش در تیمهای مختلف در مدت زمان مربیگری میتوان به آن اشاره نمود این است که این مربی در بیش از ۵۵ درصد مسابقاتی که به عنوان سرمربی روی نیمکت تیمهای مختلف نشسته است هموار پیروز مسابقه بوده است و در قریب به ۱۸ درصد مسابقات او نتیجه مساوی را کسب کرده است. یعنی میتوان گفت او در قریب به ۷۲ درصد مسابقات بازنده نبوده است. مشاهدهی شیوهی بازی تیمهای تحت مربیگری کی روش به خوبی نمایانگر این نکته است که تزریق تنوع تاکتیکی در تیمهای او، با تکیه بر بازیکنان خلاق و تاکتیکپذیر انجام میشد. در واقع این یک بالانس در تیم است؛ مربی که خودش یک تئوریسین است، تمام بازیکنان را به کار میگیرد که بازوی اجرایی تغییر تاکتیک در زمین باشند، اما مربیانی که نقطه قوتشان جای دیگری است و در این بخش ضعیفترند، معمولاً به نابغههایشان داخل زمین تکیه میکنند. یک یا دو بازیکن که بتوانند جریان بازی را به سمت دیگری هدایت کنند.
کی روش در رئال شانس این را داشت که بزرگترین نابغهی معاصر فوتبال یعنی زینالدین زیدان را در اختیار داشته باشد و همچنین بازیکنانی چون رائول، رونالدو، لوییز فیگو، و دیویدبکهام و البته در رئال موفق نبود. شاید به این دلیل که موفقیت در تیمی مانند رئال، نیازمند این است که جزو همان انگشتشمارها باشی!
چه فاکتورهایی در فلسفهی مربیگری کی روش میبینید که تا قبل از او در این چند سال از سوی مربیان دیگر در ایران مشاهده نشده است؟
کی روش بدون اتکاء به نامی خاص و تنها با بهرهگیری از مهرهها و ابزارهای موجودش به مسابقات نگاه میکند. او حتی میتواند در برههای قید یکی از آمادهترین دروازهبانان آسیا یعنی سیدمهدی رحمتی را بزند اما با مهندسی فوتبالی خود چنان انگیزهای به علیرضا حقیقی تزریق کند که او به چهره ای محبوب در نزد هواداران ایرانی تبدیل شود.
تا پیش از حضور کارلوس کی روش در تیم ملی ایران، چیزی به نام «دفتر مربیان» وجود نداشت. قبلاً کارهای آنالیز در هتل یا خانهی مربیان انجام میشد، جایی خارج از فضای فوتبال! ولی به محض ورود کارلوس به ایران، ساختمانی ویژه برای مربیان تیم ملی تعبیه شد. این ساختمان به آن معنا بود که مربیان باید مثل یک کارمند برای فدراسیون کار کنند. در گذشته که این دفتر نبود، اعضای کادرفنی در تعطیلیهای تیم ملی، به دور از هم بودند. در این حالت، امور تیم ملی به حالت نیمهتعطیل در میآمد و معمولاً مربیان، تلفنی کارها را هماهنگ میکردند. ولی با ورود کی روش سیستم تغییر کرد. حالا به هر مربی تیم ملی یک میز و صندلی داده شد تا در کنار هم بنشینند، تعامل کنند و تبادل اطلاعات بپردازند. امروز در کمپ تیم ملی، هر ساختمانی تعطیل شود، این ساختمان تعطیل نخواهدشد. مربیان تیم ملی موظف هستند قبل از ساعت 10 صبح در دفتر خود حضور داشته باشند. در روزهایی که آنالیز رقابتهای لیگ، حذفی، بازیکنان لژیونر، رقیبان و… فشرده میشود، ساعت کاری از 8 صبح تا 10 شب هم میرسد. برای خروجی لیست تیم ملی گاه این جلسات بامدادی میشود.
کارلوس کی روش چگونه بازیکنان تیم ملی را گزینش میکند؟
اعضای فنی، مثلاً تمام بازیهای استقلال را مقابل حریفها بررسی میکنند. آنها آنالیز عمودی و افقی انجام میدهند. آنها چند مربع عمودی میکشند و سپس چند مربع افقی!! مربعهای عمودی بازیها هستند. مثلا بازی استقلال-سپاهان، استقلال-پرسپولیس و… مربعهای افقی هم عملکرد بازیکنان هستند. یعنی عملکرد یک با چند بازیکن! در یک لاین، عملکرد مثلا میلاد فخرالدینی مورد بررسی قرار میگیرد. در لاین بعد عملکرد بازیکن دیگری. بازیها به شکل عمودی قرار میگیرند. عملکرد بازیکنان به شکل افقی. مثلا برای آنالیز عملکرد مهدی طارمی، از هر بازی چند دقیقه (مثلاً دو، سه، هفت، ده) را جدا کرده و مورد بررسی قرار میدهند. از نظر تکنولوژی روز فوتبال دنیا هم کارلوس کیروش در تمرین روی چمن، وضعیت بدنی و آمادگی جسمانی بازیکنان را با استفاده از GPS مورد ارزیابی قرار میدهد. همچنین برای ارزیابی وضعیت بدنی بازیکنان در تمرین با استفاده از تجهیزات ماهوارهای پیشرفته به صورت آنلاین اطلاعات را استخراج میکنند...
سیستم مربیگری کی روش را با کدام مربیان در دنیا در یک سطح و مشابه میبینید؟
عدهای از مربیان فلسفه کاری خود را بر اساس تکنیک، عدهای بر مبنای تاکتیک و عدهای نیز بر اساس فیزیک بدنی برنامههای خود را پیاده میکنند. مسلماً همهی این موارد مورد توجه هر مربیای است ولی میزان ارزش و توجه به هر آیتم در هر مربی متفاوت از سایرین است. به جرأت میتوان گفت که کی روش و "خوزه مورینیو" کمتر تکنیک را وارد بطن مربیگری خود میکنند و اساساً تکنیکی که در راستای تاکتیک آنها نباشد جایی در تیمهای تحت هدایت این دو نخواهد داشت.
کی روش و مورینیو گرایش به تلفیقی از Tactic Based و Fitness Based دارند، یعنی در تمرینات خود نگاه ویژهای به تمرینات فیزیکی و علاقهی خاصی به فوتبال بر اساس کار گروهی دارند. این نخستین وجه مشترک این دو را میسازد.
نکتهی دوم تبحر و علاقهی هر دوی این مربیان، فوتبال فشرده (Compact) است. همان فوتبالی که از ساختار دفاعی فشرده بهره میبرد و در ادامه سعی در رساندن توپ به یک سوم هجومی بدون کوچکترین حرکت اضافی را دارد؛ این تعریفی ساده از این سبک فوتبال است که انشعابات زیادی را میطلبد و هر دو این مربیان در آن تبحر دارند. اما همیشه نمیتوان این سبک از بازی را پیاده کرد و گاهی ابزار به عنوان عامل محدودکننده ظاهر میشود. از طرفی نیز ممکن است آنقدر ابزارهای موثر برای سبکهای دیگر در اختیار داشته باشیم که به طور کل از علایق و تبحر فاصله بگیریم که این مورد هم اکنون در چلسیِ مورینیو دیده میشود.
بعد دیگر مربیگری مسائل مدیریتی و شخصیتی است که کاریزمای کی روش و مورینیو به شدت شبیه به همدیگر است. روح جنگندگی، تنش ها، مدیریت بازیکنان و... تنها نمونهای از دریای شباهتهای این دو است. هر دوی این بزرگان به خوبی یک تیم را رهبری میکنند، به گونهای که هدف تیم سرلوحهی اهداف بازیکنان قرار میگیرد و از سویی دیگر اگر کسی خلاف جهت حرکت تیم شنا کند به راحتی حذف میشود! نمونههای کاسیاس، راموس، لمپارد و... برای مورینیو و نمونههای رونالدو، رحمتی، عقیلی، و... برای کی روش گواهی بر این ادعاست.
گفتگو از شیرین آقایی