طلاق عاطفي را بايد زنگ خطر
واپاشي خانواده دانست. بي اعتنايي به طلاق عاطفي موجب چركين شدن زخم ها و
رسيدن به مرحله تب و لرز و نيستي مي شود. طلاق عاطفي از قهري ساده شروع و
نهايتا به طلاق رسمي مي انجامد. البته مواردي هم هست كه نياز به دليل تراشي
ندارد. مثلا اعتياد، سوءظن حاد، وسواس هاي حاد فكري، ضرب و شتم همسر و...
دلايل اساسي و بارز طلاق عاطفي اند. به هر جهت وقتي جماعت اهل فن، روان
شناسان، مشاورين و جامعه شناسان اين همه بر روي اصل شناخت دو طرف پيش از
ازدواج تأكيد دارند، بي راهه نگفته و امروز به اثبات رسيده كه انتخاب درست
راه حل پرسود كاهش آمار جدايي هاست.
مشكلاتي كه منجر به طلاق عاطفي مي
شوند، دايره وسيعي دارند. گاه بنا به نظر روان شناسان مشكلات روحي و رواني
اند و گاه بنا به نظر جامعه شناسان فاصله بين خواسته ها و توان واقعي زوجين
منجر به بروز اختلافات مي شود. افرادي كه گريبانگير طلاق اند، اغلب از روي
فاكتورهاي ظاهري در لحظه انتخاب همديگر را ارزيابي كرده اند. وقتي ازدواج
صورت گرفته تازه به ورطه شناخت درافتاده اند. در لحظه نبودهاي آنچه انتظار
داشته ايم تنها با توسل به علاقه اي عميق كه ناشي از شناخت منسجم طرف مقابل
مان است، آن نبودها را با بودهاي ديگري موازنه كرده و به آرامش مي رسيم.
اما بدا به حال كساني كه شناختي در لحظه انتخاب نداشته اند و از روي منفعتي
گذرا انتخاب كرده اند.
حالا نه معرفتي وجود دارد، نه علاقه اي حاصل شده
و نه انتظارات و خواسته ها برآورده مي گردد. هر چه به پيش مي رود زوجين
متوجه مي شوند اين هماني نيست كه در تخيلشان مي پرورانده اند. شناخت با
منفي بافي هاي ناشي از سركوب شدن خواسته ها چيزي جز تنفر نمي آفريند. اين
بار نيز شناخت طرف مقابل مغرضانه صورت مي گيرد و تنها تنفر مي آفريند.
به اندازه خشك شدن پارچه اي در تابستان قهر زن و مرد جايز نيست
مرد
اعتياد دارد، زن هم مي ترسيده ديگر جز او خواستگاري نداشته باشد، اطرافيان
هم زير لب گفته اند: شايد در زندگي اصلاح شد! اين گونه ازدواجي رقم خورده
است!
مرد از ابتدا گفته من هستم و همين موتورسيكلت كه با آن در پيك
موتوري كار مي كنم. در حد توانم امكانات زندگي را براي همسرم فراهم مي كنم.
زن هم پذيرفته. ولي چند ماه بعد كه زن در مرحله مقايسه خود را قرار داده
كم آورده و حالا مهريه اش را به اجرا گذاشته است. اين گونه ازدواجي ويران
شده است.
مرد عاشق بود، از دختر مورد علاقه اش جواب نه شنيده، حالا براي
لجبازي با دختري كه به او علاقه اي ندارد، ازدواج كرده است تا به خيال
خودش لج نفر گذشته را دربياورد، ولي براي خودش جهنمي برپا كرده است.
شايد
در گذشته ازدواج هاي اجباري به معناي اين بود كه خانواده مرد يا زن وصلتي
را به او تحميل مي كردند، اما جالب است بدانيد كه امروزه خودمان به خودمان
ازدواجي را كه نمي خواهيم بنا به دلايلي تحميل مي كنيم و اين ازدواج ها
زمينه ساز طلاق عاطفي در زندگي زناشويي هستند.
حجت الاسلام مهدي فاطمي
راد مشاور ازدواج، خانواده و اختلالات رواني در نهاد رهبري دانشگاه ها
تعريف ساده اما عميقي از طلاق عاطفي برايمان عنوان مي كند.
وي مي گويد: «زن و مرد با هم زندگي مي كنند، ولي دل هايشان به هر دليلي نسبت به هم گرايشش كم شده و يا اصلا دل هايشان با هم نيست.»
از
اين كارشناس مسائل خانواده سؤال مي كنم: آيا در مباحث ديني به طلاق عاطفي
اشاره شده است و آثار سوء آن را متذكر شده اند؟ وي پاسخ مي دهد: «همين الآن
از يك جلسه مشاوره با يكي از دانشجويان برمي گردم. دانشجويي مي گفت سه سال
است پدر و مادرم با هم قهرند و كلمه اي حرف نمي زنند!
پدرم سر كار مي
رود، مادرم غذايي مي پزد، لباس مي شويد، مايحتاج ما را فراهم مي كنند، ولي
شانه به شانه هم راه نمي روند و حرف نمي زنند، با هم خريد نمي روند. اين
مثال بارز براي طلاق عاطفي است.
اما در مباحث ديني مستقيما به عبارت طلاق عاطفي اشاره نشده، ولي احاديث زيادي درباره نارضايتي پروردگار از قهر زن و شوهر داريم.
پيامبر(ص) مي فرمايند: «اگر زن و مردي به اندازه خشك شدن پارچه در تابستان قهر باشند، اعمال شان قبول نمي شود.»
دلايل شايع طلاق عاطفي در جامعه امروز
اما
دلايل طلاق عاطفي چه هستند؟ دلايل متعددي براي طلاق عاطفي از ديد
روانشناسان و جامعه شناسان عنوان شده است. مهم ترين دلايل را از زبان حجت
الاسلام مهدي فاطمي راد مشاور خانواده در نهاد رهبري دانشگاه ها مي شنويم.
وي
توضيح مي دهد: «اولين دليل اختلافات منجر به طلاق آمادگي براي ازدواج
نداشتن است، چرا كه هنوز مهارت لازم براي ازدواج و زندگي مشترك را نياموخته
اند. به همين دليل تأكيد فراوان شده كه قبل از ازدواج براي جوانان جلسات
آموزش مهارت ازدواج گذاشته شود. الآن يك كار در دانشگاه علوم پزشكي شيراز
صورت گرفته كه با توجه به نتايج مثبت آن در تلاشيم اين جلسات را كه مبتني
بر 14 ساعت (دو روز صبح تا بعدازظهر) است به كليه دانشگاه ها تعميم دهيم.
اين آموزش ها متشكل از يك دوره روانشناسي زن و مرد، بحث هاي حقوقي، بحث هاي
اخلاقي و... هستند.»
وي ازدواج اجباري را يكي ديگر از دلايل طلاق عاطفي
عنوان كرده و مي گويد: «در گذشته ازدواج اجباري از سوي خانواده ها به
فرزندان تحميل مي شد، اما امروزه بعضاً خود افراد به خودشان يك ازدواج را
تحميل مي كنند. دختر خانم وقتي 20 سالش است مي خواهد با 15 فاكتوري كه در
ذهن دارد ازدواج كند. ما مي گوييم اگر خواستگاري 13 تا فاكتور را داشت بايد
در مورد 2 فاكتور باقيمانده اغماض داشته باشد، اما چنين نمي شود. وقتي سن
دختر به 28 سال رسيد فاكتورهايش به 8 تا تقليل پيدا مي كند، اما ديگر فرد
مناسبي كه همين 8 فاكتور را داشته باشد، پيدا نمي شود. بنابراين با اولين
خواستگار خود از ترس تنهايي ازدواج كرده و چنين ازدواجي پس از مدتي به مسير
طلاق عاطفي مي افتد.»
يكي ديگر از دلايل طلاق ها را كه پيش لرزه اش
طلاق عاطفي است، اعتياد برشمرده اند، اما اعتياد تنها گرايش به مواد مخدر
نيست. اعتياد به اخلاق هاي ناپسند نظير رفيق بازي مرد و گرايش بيش از حد به
دوستانش، سوء ظن هاي بالا كه با ورود تكنولوژي زمينه اش هم فراهم شده و
برنامه هاي رسانه هاي جمعي از جمله سريال ها و فيلم ها هم به آن دامن مي
زنند، وسواس هاي فكري و... نيز در زمره اعتيادها به حساب مي آيند.
فاطمي
راد ازدواج مصلحتي را نيز يكي ديگر از دلايل طلاق عاطفي عنوان كرده و مي
گويد: «جواناني هستند كه اولين فاكتورشان در انتخاب موقعيت مالي پدر
همسرشان است و خانم هايي را داريم كه پول شوهر اولين فاكتور آنهاست.
در
مورد مردها بايد گفت هيچ پدرزن پولداري نيست كه هم دخترش را تزويج كند و هم
پول به پاي دامادش بريزد. پس از مدتي كه خواسته هاي مادي داماد برآورده
نشد، فضاي عاطفي زن و شوهر هر روز سرد و سردتر مي شود و به ورطه جدايي مي
افتند.»
براي دلايل طلاق عاطفي موارد متعدد ديگري نيز وجود دارد كه در شماره بعد اين گزارش به آن ها اشاره خواهد شد.
وقتي حرفي براي گفتن نداريم!
سي نامه عاشقانه از دوران نامزدي اش را توي يك قوطي كفش خاطره كرده است.
ديگر با خواندنشان اشك نمي ريزد، فقط لبخند تلخي بر لب دارد.
مشكل
اساسي آنها البته در ظاهر نداشتن فرزند است. خيلي كم سن و سال بوده كه با
اين مرد ازدواج كرده است. فقط 17 سال داشته و ازدواجشان هم عاشقانه بوده
است. در آستانه 43 سالگي و در پي طلاق عاطفي هر يك راه خود را گرفته و با
طلاق رسمي يك قدم فاصله دارد. با سرزنش هاي معمول اطرافيان، مرد بالاخره يك
ازدواج مخفيانه اي را ترتيب داده و زن تا به خودش آمده متوجه شده كه شوهرش
يك پسر يكساله دارد! مرد مصرانه مي گويد: «زن اولم را طلاق نمي دهم!»
زن
كه تا به حال از لحاظ مالي وابسته بوده و هيچ شغلي هم ندارد، اميدش به
گرفتن مهريه در رفتن و آمد هميشگي دادگاه است. مرد هم براي فرار از پرداخت
مهريه سه سال است كه همين جمله طلاقش نمي دهم را تكرار مي كند! چرا آنها
بچه اي را به فرزندي قبول نكردند؟ آن همه موج مهر وعشق طي اين سال ها چطور
اندك اندك از بين رفته است؟ اگر مرد فرزند مي خواست چرا اين اواخر يك مرتبه
تغيير رويه داده، در حالي كه مي توانست زودتر براي ازدواج مجدد و رها كردن
زن اولش اقدام كند تا زن هم سال هاي زندگي اش به هدر نرفته و فعاليتي را
آغاز مي كرد.
به هر كسي ماجرا را بگوييم، اولين جمله اش اين است: «خب، بچه دار نشدن مشكل بزرگي است!»
اما
باور كنيد كه زمينه ساز طلاق عاطفي و سوق يافتن اندك اندك به طلاق رسمي
فقط و فقط با سردشدن تدريجي شعله محبت بين دوطرف رقم مي خورد.
بيست و چند سال زمان كمي نيست كه مشكل بچه دار نشدن را يا باتوافق و قبول فرزندي حل كنيم و يا همان ابتدا تصميم به جدايي بگيريم.
وقتي سفره دل هر يك را باز كنيم مي بينيم چطور نسبت به گل عشق بي تفاوت عمل كرده اند و باغبان خوبي برايش نبوده اند.
كسي
كه اين زندگي را نمي خواسته نزديك به بيست وچند سال برايش وقت نمي گذاشته،
پس حتي مشكل بزرگ بچه دار نشدن هم يك بهانه است. آنها ديگر حرف هم را نمي
فهميده اند. خطر زماني قدرت پيدا مي كند كه زن و شوهر ساكت باشند و ديگر با
هم حرفي براي گفتن نداشته باشند.
ترميم زخم ها بامشاوره كارساز
اگر
به ترميم طلاق عاطفي به موقع اقدام نشود، مثل سدي مي ماند كه دچار ترك
خوردگي شده و نشت كند. بنابراين عنقريب بنيان خانواده فرو خواهد ريخت.
مجيد
كاشاني دكتراي جامعه شناسي ضمن بيان مثال بالا مي گويد: «اگر با آگاهي و
دلسوزي اطرافيان اين مشكل حل شود، روابط زوجين باكاركردهاي سالم خودش
استمرار خواهد داشت، ولي اگر اين اختلال روز به روز گسترش پيدا كند، بنيان
خانواده فرو خواهد ريخت.»
وي ادامه مي دهد: «ما جامعه شناسان معتقديم
خواسته ها كه برآورده نشود، طلاق عاطفي رخ خواهد داد. اين خواسته ها يا
مادي اند يا معنوي. خيلي از خانم ها پس از ازدواج خود را در مرحله رقابت با
فاميل و آشنايان قرار مي دهند. دائماً خواهان عمل زيبايي هستند، خريد لباس
و مسافرت در اولويت خواسته هاي آنها از همسرانشان است. مي خواهند با
خانواده هايي رقابت كنند كه آن درجه از رفاهيات را طي سال ها تلاش كسب كرده
اند و حالا اين تازه واردين مي خواهند با آنها رقابت كرده و يك شبه ره
صدساله طي كنند. بار خواسته ها روز به روز سنگين تر و فاصله بين زن و مرد
پررنگ تر مي شود.»
كاشاني علاوه بر اين كه نقش مشاورين و مددكارهاي
مستقر در دادسراها، كلانتري ها، مراكز مشاوره، روانپزشكي ها و ساير
تشكيلاتي كه تلاش دارند مشكل طلاق حل شود را مهم ارزيابي مي كند، ولي گلايه
هايي نيز دارد. وي مي گويد: «خيلي از متدهاي مشاوره اي ما بومي نيست. زن و
شوهر در كش و دار جلسات مشاوره بي نتيجه خسته مي شوند و اتفاقاً با اين
متدها به جاي آن كه به سمت كشف نقاط مشتركشان به پيش بروند، مشاور صراحتاً
حكم مي دهد، نه اگر جدا شويد بهتر است. من نمي خواهم نقش مشاور را در روند
درمان زخم ها ناديده بگيرم، ولي بايد بگويم هر نوع مشاوره اي كارساز نيست.»
وي
صراحتاً اشاره مي كند: «خستگي مرد و زن درگير و دار جدايي و در روزهاي
طلاق عاطفي منجر به اين مي شود كه هر يك خلأهاي عاطفي خود را با ديگري
پركنند. وقتي انگ روابط با ديگري به زن ومرد خورد، ديگر طلاق عاطفي به
طلاق رسمي مي انجامد. پس بايد متوجه باشيم در روند مشاوره و ترميم زخم زياد
طولش ندهيم و زن و مرد را خسته و مستأصل نكنيم. فرصت براي تصميم نهايي
ماندن و يا جدايي خيلي ظريف و محدود است.»
اين دكتر جامعه شناس نيز
پيشگيري رابهتر از درمان مي داند و معتقد است زوجين قبل از ازدواج بايد با
مطالعه آگاهي هايي نسبت به شرايط زن و مر در ازدواج پيدا كنند و از هم
شناخت نسبي به دست آورند.
كيهان