آقای نیکولاند در ابتدای این یادداشت به پروتکل الحاقی امضا شده بین ایران و آژانس در دسامبر سال 2003 اشاره کرده و می نویسد کسی از محتوای این سند که بین دو طرف امضا شد اطلاعی ندارد. او با وجود این در بخش دیگری از یادداشت خود استدلال می کند که محتوای این پروتکل احتمالاً نباید تفاوت چندانی با متن پروتکل مدل که روی وب سایت آژانس قرار گرفته، داشته باشد.
منظور دیپلمات فرانسوی از پروتکل مدل، سند پیش فرضی است که آژانس بین المللی انرژی اتمی تدوین کرده و بسیاری از کشورهای غیردارنده سلاح های هسته ای آن را امضا کرده اند. برخی از کشورها، نظیر آمریکا، فرانسه، روسیه و غیره سندهایی متفاوت از پروتکل مدل را با آژانس امضا کرده اند که در آنها بازرسی های آژانس بین المللی انرژی اتمی از تأسیسات هسته ای این کشورها محدود شده است.
سفیر سابق فرانسه در تهران در ادامه یادداشت خود با این فرض که در صورت حصول توافق هسته ای بین ایران و گروه 1+5 و متعهد شدن ایران به اجرای متن پروتکل الحاقی مدل، به تعیین حقوق و تکالیف ایران به موجب این سند پرداخته است.
به نوشته ایشان، پروتکل الحاقی تصریح میکند که آژانس حق دسترسی به هر مکان، سایت یا تأسیسات را دارد، بنابراین، این سند به طور ضمنی تأیید می کند که نهاد دیده بان هسته ای سازمان ملل حق دسترسی به سایت های نظامی ایران را هم دارد، اما «دلایلی که آژانس بر اساس آنها می تواند درخواست این دسترسی را بکند، به طور دقیق مشخص شده اند.»
نیکولاند مینویسد: «آنها (سایتهای درخواست شده برای بازرسی) باید با وجود مواد هستهای یا فعالیتهای تحقیقات و توسعه در زمینه چرخه سوخت هستهای ارتباط داشته باشند. به عبارت دیگر، بازرسهای آژانس حق جستجو برای مواد شکافتپذیر یا منابع مواد شکافتپذیر – عمدتاً اورانیوم و پلوتونیوم – و فعالیتهای مرتبط با مدیریت این مواد در فرایندهایی از قبیل تبدیل، غنیسازی، تولید سوخت، راه اندازی رآکتورهای هستهای و بازفرآوری سوخت را خواهند داشت.»
دیپلمات فرانسوی می افزاید: «اما هر گونه فعالیت مرتبط با تحقیقات نظری یا بنیادین علمی از حیطه اختیارات آژانس خارج هستند. حتی ذیل پروتکل الحاقی، بازرسهای این سازمان مجاز به ورود به هیچ ساختمان یا دفتر یا باز کردن هیچ کشویی برای یافتن هیچ مدرکی ندارند.»
ابعاد نظامی احتمالی (PMD)
نیکولاند در بخش دیگر این یادداشت، تحت عنوان «ابعاد نظامی احتمالی» (PMD)، مینویسد نکته عجیب این است که سند مدل پروتکل الحاقی آن دسته از فعالیتهایی که برای طراحی بمب های هسته ای انجام می شوند، تا زمانی که آن فعالیت ها استفاده از اورانیوم یا دستکاری آنها را شامل نشوند را تحت پوشش قرار نمی دهد. این، به نوشته نیکولاند، به معنی آن است که «به عنوان مثال درخواستهای مکرر آژانس برای بازرسی از یک ساختمان خاص واقع در مجموعه نظامی پارچین در حیطه پروتکل الحاقی قرار نمیگیرند. و این حالت برای تمامی درخواست های دیگری که آژانس بر اساس "ابعاد نظامی احتمالی" برنامه هسته ای ایران مطرح می کند هم صادق است.»
این دیپلمات فرانسوی با اشاره به درخواست های اعضای غربی کشورهای گروه 1+5 برای تبیین ابعاد نظامی احتمالی برنامه هسته ای ایران می نویسد: «اما تحلیل بالا از محدودیت ها و حیطه اختیارات پروتکل الحاقی ما را به این نتیجه می رساند که پروتکل الحاقی این موضوع را تحت پوشش قرار نمی دهد. این موضوع باید در فصل دیگری از برنامه جامع اقدام مشترک، تجت عنوان "پروتکل الحاقی مضاعف" مورد بررسی قرار گیرد."
«نیکولاند» همین قوانین را درباره درخواست مصاحبه با دانشمندان ایرانی هم صادق می داند و می نویسد: «پروتکل الحاقی مدل، به طور مشخص این دسته از فعالیتها را در تعریف «فعالیتهای راستیآزمایی» که آژانس مجاز به انجام آنهاست نیاورده است. اما این اقدام میتواند به عنوان بخشی از برنامههای جمعآوری اطلاعات برای اجرای «توافقنامه پادمانی اساسی» و «پروتکل الحاقی» در نظر گرفته شود. حتی در این حالت، این مصاحبهها نباید مرزهای این دو سند را مخدوش کنند. آنها باید به جمعآوری اطلاعاتی در زمینه اورانیوم و پلوتونیوم موجود در ایران و همچنین به فعالیتهای مرتبط با تحقیق و توسعه در زمینه چرخه سوخت هستهای مربوط شوند. اما باز هم سوالاتی که آژانس قصد دارد برای روشن کردن ابعاد نظامی احتمالی برنامه هستهای ایران بپرسد، فراتر از این تعریفها هستند و در چارچوب پروتکل الحاقی مضاعف میگنجند.»
خاطرات بد و هراسها
دیپلمات فرانسوی در بخش بعدی این یادداشت با عنوان «خاطرات بد و هراسها» به شرح خاطرات نامطلوبی میپردازد که پروتکل الحاقی مضاعف برای ایرانیها زنده میکند. نیکولاند مینویسد تحربه بازرسیها از کشور عراق بعد از جنگ اول خلیج فارس و نشت اطلاعات مربوط به این بازرسیها باعث شده این اپیزود برای هر کشوری که حاکمیت ملی دارد، ذلتبار تلقی شود.
حمله آمریکا و اسرائیل با ویروس استاکسنت به تأسیسات هستهای ایران، دیگر خاطره بدی است که ایرانیها را درباره تعاملشان با جهان بیرون نگران میکند. نیکولاند، همچنین مینویسد: «ایرانیها نمیتوانند ترورهای زنجیرهوار دانشمندان هستهای خود را بین سالهای 2010 تا 2012 فراموش کنند. در اینجا ارتباطی با فعالیتهای راستیآزمایی آژانس وجود ندارد اما این قتلها احتمالاً با نوعی همکاری بینالمللی مرتبط بودند.»
او در ادامه درباره نگرانیهای دیگر ایرانیها مینویسد: «برخی از ناظران این را هم در نظر میگیرد که آژانس در سالهای گذشته اقدام به گسترش روابط اطلاعاتی با برخی سازمانهای اطلاعاتی خاص کرده است، ارتباطاتی که ضمن اینکه به آژانس امکان گسترش پایگاههای اطلاعاتیاش را میدهند، خطر دستکاری آن اطلاعات را هم افزایش میدهد.»