به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس ، یک تحلیلگر ارشد آمریکایی در مطلبی بر لزوم بازگرداندن نظام امپراطوری به خاورمیانه تاکید و همچنین به واشنگتن توصیه کرد جهت مهار قدرت منطقهای ایران، عربستان، مصر و ترکیه را تقویت کند.
رابرت کاپلان در یادداشتی برای فارین پالیسی با تاکید بر لزوم بازگرداندن امپراطوری به خاورمیانه نوشت: امپراطوری شاید نسخه قدیمی و از رده خارج شده باشد اما تاریخ نشان میدهد که تنها جایگزین دیگر غیر از آن، آشوبی است که هم اکنون ما شاهد آن هستیم.
استراتژیست مطرح آمریکایی تصریح کرد: اگرچه امپراطوری اکنون بدنام است، این نظام ابزار حکمرانی برای بسیاری از زمانها در تاریخ بوده است و فروپاشی امپراطوریها همیشه با آشوب همراه بوده که این موضوع در چین و هند در دوران باستان گرفته تا اوایل قرن 20 و جنگ جهانی اول هم صادق بوده است.
او اینطور ادامه داد: آشوبی که ما اکنون در جهان عرب میبینیم در واقع مربوط به پایان نهایی امپراطوری است. تصرف تدمر شهر باستانی سوریه توسط داعش تنها تاییدی بر این موضوع است. تدمر نمایانگر چگونگی تعهد مناطق برای ارتباط و تبادلات تجاری است و تصرف آن توسط بربرها نشان میدهد که جهان در حال بازگشت به واقعیت سیال خود است. در واقع شاهد سقوط سه نظام امپراطوری در خاورمیانه هستیم.
کاپلان نوشت: اول، آشوب خاورمیانه نشان میدهد منطقه هنوز راهحلی برای فروپاشی امپراطوری عثمانی پیدا نکرده است. برای صدها سال، سنیها و شیعیان، عربها و یهودیان، مسلمانان و مسیحیان در سوریه بزرگ و بین النهرین اختلافات سرزمینی کمی داشتند و همه تحت حکمرانی امپراطور مقتدر در استانبول قرار داشتند و او آنها را در مقابل یکدیگر حفاظت میکرد. این نظام و سیستم در سال 1918 فروپاشید و سبب رها شدن شیطان اختلافات ملی، قومی و فرقهای شد.
دوم، انفجار از درون عراق به دنبال سقوط صدام حسین و خیزش و رویش داعش مرزهای بنا شده توسط امپریالیستهای اروپایی، انگلیسی و فرانسوی را به آخر خط رسانده است.
سوم، رویکرد عدم مداخله در چنین تحولاتی توسط رئیسجمهور باراک اوباما شاهدی بر پایان نقش آمریکا به عنوان قدرت بزرگ در سازماندهی و ثبات بخشی به منطقه است و آمریکا به خاطر دارد که از زمان پایان جنگ جهانی دوم، خود یک امپراطوری جهانی بوده هر چند نام آن را یدک نمیکشید.
کاپلان بدون اشاره به اقدام مستقیم کشورهای غربی در تجاوز به عراق و لیبی نوشت: تنها سقوط نیروهای امپریالیستی نیست که آشوب برجای میگذارد. سقوط صدام حسین در عراق و معمر قذافی در لیبی دوره دولتهای مقتدر پسااستعماری را به انتها رسانده است.
او همچنین نوشت: افسوس که آنچه به بهار عرب موسوم شده، سبب تولد آزادی نشده بلکه سبب فروپاشی اقتدار مرکزی شده است. در میان کشورهای تاثیر گرفته از وضع جاری دو نوع قابل تشخیص هستند. اول بر اساس مسائل مربوط به تمدنها است. در این قسم، کشورهایی چون مراکش، تونس و مصر هستند که از لحاظ تاریخی قابل تعریف و متمایز هستند و هر آشوبی در این کشورها ناشی از بهار عربی صورت گیرد، هرگز هویتهای آنها مورد سوال و تردید قرار نمیگیرد.
گروه دوم کشورهای خاورمیانه، از دوام کمتری برخوردار هستند. آنها شکل مبهمتری از تعاریف جغرافیایی داشته و هویتهای بسیار ضعیفتری دارند و در واقع بسیاری از هویتهای آنها توسط امپریالیستهای اروپایی ابداع و ایجاد شده است. لیبی به بهترین شکل در این گروه قرار میگیرد. هویت ملی در این گروه از کشورها شکننده بوده و به سرکوبکرترین اشکال اقتدارگرایی نیاز داشتند تا کشورهایشان را سرپا نگه دارند.
کاپلان در ادامه اردن را هم یک کشور مبتنی بر «جغرافیای مبهم» خوانده و حمایتهای واشنگتن و تلآویو از خاندان حاکم بر این کشور عربی را یکی از دلایل مهم ثبات نسبی آن میداند. او تاکید کرد: «خاندان هاشمی حاکم بر اردن از حمایت اقتصادی و امنیتی آمریکا و اسرائیل برخوردار بوده است».
تحلیلگر و استراتژیست آمریکایی ادعا کرد: تنها رژیمهای تمامیتخواه سرکوبگر میتوانستند این کشورهای مصنوعی ساخته شده بر اساس ادعاهای جغرافیایی مبهم را کنترل کنند. تمامیت طلبی و اقتدارگرایی تنها پاسخ برای پایان دادن به امپریالیسم غربی در این کشورهای مصنوعی بود و دلیل ریشهای آشوب کنونی خاورمیانه فروپاشی رژیمهای تمامیتخواه است.
رابرت کاپلان در این مقاله به ایران هم میپردازد و بر قدرت منطقهای این کشور اذعان میکند. او تصریح کرد که «کشور ایران بر اساس تمدن باستانی پارسی و در فلات ایران تشکیل شده و از جهت هویتی و تمدنی با هند و چین قابل قیاس است و به خاطر همین هویت است که توانسته به قدرت منطقهای تبدیل شود».
او درباره عربستان سعودی هم نوشت: «عربستان سعودی در قیاس با ایران، بر ساخته مصنوعی یک خانواده بزرگ است. کشوری که خانواده سعودی بر آن حکمرانی میکنند.
او درباره تحولات منطقه ناشی از مذاکرات هستهای ایران هم اینطور تاکید کرد: «حملات اخیر عربستان سعودی به حوثیهای یمن و تشدید حمایت آن از شورشیان سوریه که از همراهی ترکیه و قطر هم برخوردارند، واکنشی است به آنچه ریاض آنرا توافق هستهای قریبالوقوع ایران و آمریکا میداند. در واقع سعودیها محاسبات خودشان را بر این مبنا در حال طرحریزی هستند که احتمال چنین توافقی بالا است و در نتیجه بمباران یمن و تشدید فشار بر سوریه پیش از یک امر محتمل واقعی صورت گرفته و آن خاورمیانه پس از توافق هستهای ایران است».
کاپلان ادعا کرد: «این توافق اگر حاصل شود اگرچه محدود به موضوعات هستهای است، با برخی توجیهات به این توافق به عنوان آغاز نوعی آشتی و مصالحه آمریکا-ایران نگریسته خواهد شد. در بحث منطقهای این یعنی که یک قدرت امپراطوری در حال ضعیف شدن، با یک قدرت محلی و بومی در حال رشد به سازش میرسد».
او با تاکید بر لزوم مهار قدرت ایران در دوره پس از توافق احتمالی هستهای نوشت: «برای مهار ایران دوره پس از توافق، آمریکا باید عربستان سعودی، مصر و ترکیه را تقویت کند. سرویسهای امنیتی مصری تحت حاکمیت دوفاکتوی عبدالفتاح السیسی مرد مقتدر نظامی این کشور چندی است که بی سر و صدا در حال همکاری با سرویسهای امنیتی اسرائیل در غزه، سینا و جاهای دیگر هستند».
تحلیلگر موسسه استراتفور تاکید کرد: «آمریکا به یک مصر قدرتمند نیاز دارد تا به عنوان متحد منطقهای ضد ایران، عربستان سعودی را تقویت کند؛ خواه این مصر دموکراتیک باشد و خواه نباشد. ترکیه قدرتمند هم به ایجاد توازن در برابر قدرت ایران کمک میکند. تنهزدنها و زورآزمایی بین این قدرتها برای تسلط بر منطقه، نظم دوره پسااستعماری جدید را تعریف خواهد کرد».
کاپلان ادامه داد: «رئیسجمهور جدید آمریکا در سال 2017 شاید به دنبال اعمال مجدد نفوذ و تاثیر امپراطوری غرب باشد و البته این کار را با عنوانی دیگر انجام میدهد».
وی در پایان با تاکید بر لزوم بازگرداندن امپراطوری در خاورمیانه توصیه کرد: «امپراطوری نظم را به ارمغان آورد اگرچه بازگرداندن آن شاید به قهقرا و پس رفتن باشد. اکنون کمتر چالش این است که دموکراسی ایجاد شود بلکه چالش ایجاد نظم است چون بدون نظم برای هیچ کسی آزادی وجود نخواهد داشت».