کد خبر: ۳۱۵۷۵۷
زمان انتشار: ۱۰:۱۲     ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴
روزی، روزگاری در این فوتبال، ستاره‌هایی بازی می‌کردند که در زمین بازی مثل یک سوپرمن، از نام و حیثیت پیراهن‌شان دفاع می‌کردند و خارج از زمین هم حاشیه‌هایی داشتند که برای مردم جذاب بود.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از جام نیوز، اهالي فوتبال به خاطر اين ستاره‌ها، حاضر بودند سرشان را بدهند! نسل آنها كم‌كم رو به افول گذاشت و از فوتبال محو شدند؛ هم خودشان و هم خاطرات‌شان. كسي ديگر حاضر نبود براي پيراهن بجنگد و كار به جايي رسيد كه از آن پرسپوليس زلزله و استقلالِ بزرگ، چيزي نماند جز نمادهايي بر روي سينه بازيكنان كاملاً معمولي. يكي از آخرين‌هاي آن نسل جذاب، مهدي هاشمي‌نسب بود. بازيكني كه در اوج شهرت و محبوبيت، قيد پرسپوليس را زد و به استقلال پيوست تا يك شهر را به‌هم بريزد. اين اتفاق هرگز از ياد مردم نمي‌رود و اهالي فوتبال، هميشه در موردش حرف مي‌زنند. به بهانه نزديك شدن به دربي، براي نبش قبر يك‌سري از اتفاقات، به خاطر صحبت در مورد دربي‌هاي قديمي و جديد، دوباره به سراغ هاشمي‌نسب رفتيم. اين مصاحبه جذاب را از دست ندهيد.

 

برخي مي‌گويند اين دربي حساس نيست، نظر تو چيست؟


اتفاقاً به عقيده من اين دربي، يكي از حساس‌ترين تقابل‌ها بين استقلال و پرسپوليس است. اصلاً دربي بدون حساسيت معنا ندارد. به‌ هر‌ حال هر دو تيم نتايج بدي در ليگ گرفته‌اند و بايد اينجا جبران كنند. شايد مرهمي باشد براي زخمي كه آنها بر دل هواداران گذاشتند.

 

مي‌تواني پيش‌بيني كني بازي با چه نتيجه‌اي تمام مي‌شود؟


نه روي اين قضيه اصلاً فكر نكرده‌ام.

 

مي‌گويند شايد باز هم مساوي شود!


اگر قرار است مساوي شود هم كاش تساوي همراه با گل باشد. تماشاگرپسند و ديدني باشد و تيم‌ها مدام روي دروازه يكديگر حمله كنند. البته باز هم اميدوارم اين ديدار با پيروزي يكي از تيم‌ها به اتمام برسد.

 

اميد عاليشاه يكي از بازيكنان باانگيزه ليگ است كه مي‌خواهد در بازي برگشت هم گل بزند و مثل تو باشد!


من برايش آرزوي موفقيت دارم چون جدا از اينكه بازيكن خوب و مؤثري است، اخلاق بسيار خوبي هم دارد. البته به غير از من، بازيكنان زيادي بودند كه در دربي‌هاي رفت و برگشت گلزني كرده‌اند. مثل اميد روانخواه، محسن خليلي و چند نفر ديگر كه فعلاً حضور ذهن ندارم.

 

راز موفقيت تو در دربي‌ها چه بود؟


اول لطف خدا و دوم مربياني كه بالاي سرم بودند. البته يك دليل ديگر هم داشت‌؛ حضور بازيكناني كه در كنار حاضر بودند و به لحاظ روحي، به من كمك مي‌كردند. افتخار بزرگي بود كنار آنها به فوتبال ادامه مي‌دادم. از بس ملي‌پوش در تيم داشتيم، هر طرف كه نگاه مي‌كردم انگيزه مي‌گرفتم و اين راز موفقيت من بود. چه در پرسپوليس و چه در استقلال، هميشه با بهترين فوتباليست‌هاي ايران بازي كردم. آنها اعتماد به نفسم را بالا مي‌بردند. اگر يك اشتباه در بازي داشتم، نفر ديگر مي‌آمد و اشتباه مرا جبران مي‌كرد.

 

در چند دربي بازي كردي؟


اگر اشتباه نكنم 13 دربي كه فقط در يكي از آنها شكست خوردم.

 

تو 4 گل به استقلال زدي و يك گل به پرسپوليس. كدامش به نظرت مهم‌تر بود؟


اصلاً نمي‌توانم بگویم بين اين گل‌ها كدام مهم‌تر بود، درست هم نيست در اين شرايط، چنين حرفي بزنم ولي از هر كدام از گل‌هايم، يك خاطره خوب دارم.

 

يادمان مي‌‌آيد در چند دربي با مصدوميت بازي كردي، درست است؟


بله، در دو دربي با وجود مصدوميت شديد به ميدان رفتم. دو دربي هم بود كه اصلاً نمي‌خواستند مرا به زمين بفرستند اما در لحظه آخر بازي به من رسيد.

 

به نظر مي‌رسد در پرسپوليس كه بودي، راحت‌تر گل مي‌زدي؟


بله. همان‌طور كه گفتم در كنار بازيكنان بزرگي بازي مي‌كردم. شايد دوره‌اي بوده كه 12، 13 بازيكن پرسپوليس همزمان در تيم‌ملي بودند و اين موضوع انگيزه‌هاي مرا افزايش مي‌داد. البته در استقلال هم چنين شرايطي داشتم اما در پرسپوليس ملموس‌تر بود. يك بار گلزن‌ترين مدافع ليگ شدم و بار ديگر سومين گلزن‌ برتر ليگ. افتخار بزرگي برايم بود.

 

اينها را غيرمستقيم مي‌گويي كه يعني براي پرسپوليس زحمت ‌كشيدي و كساني، زحماتت را ناديده گرفتند؟


نه دليلي ندارد غيرمستقيم حرف بزنم. آمار مشخص است كه چند بازي براي پرسپوليس به زمين رفتم و چند گل به‌ ثمر رساندم آن‌هم به عنوان مدافع مياني. حتي در دربي هم عملكردم مشخص است. خيلي‌ها بعد از من به اين تيم آمدند ولي شرايط‌شان را ببينيد كه چگونه است. من در 3 فصل به همراه پرسپوليس 4 قهرماني در ليگ و جام‌حذفي داشتم. آن سال‌ها، واقعاً سال‌هاي طلايي پرسپوليس بود. ما دربي‌ها را مي‌برديم و در ليگ و حذفي همزمان قهرمان مي‌شديم. يادم مي‌‌آيد 13، 14 بازي پشت‌سر هم برديم و حتي در يك سال اصلاً باخت نداشتيم. دوران بزرگ پرسپوليس بود.

 

البته مربي‌‌اش هم بزرگ بود‌؛ علي پروين!


بله او مربي خوبي بود و از شاگردانش، هر كس كه بودند، بهترين بازي را مي‌گرفت. شخصيت جالبي داشت و فقط به برد فكر مي‌كرد.

 

خيلي‌ها رفتن تو از پرسپوليس را به درگيري با پروين ربط مي‌دهند. درست است؟


الان توقع داريد من چه چيزي بگويم؟

 

رك و روراست بگو رابطه‌ات كه با پروين تا اين حد بد بود، چطور دوباره خوب و روبه‌راه شد؟


در وهله اول بايد بگويم من آدم كينه‌اي نيستم و بعد هم اينكه آقاي پروين واقعاً انسان بزرگي است. ايشان بزرگ‌تر من هم بوده و سرم برود، به بزرگترم بي‌احترامي نمي‌كنم. آن زمان، خيلي مسائل به وجود آمد و تصميم گرفتم به استقلال بروم. البته تبعات و مشكلات زيادي برايم به همراه داشت كه بميرم هم حاضر نيستم به آن سال برگردم ولي به طور كلي رفتن من از پرسپوليس دلايل بسيار زيادي داشت.

 

علي پروين در كيش گفته بود اگر مربي پرسپوليس بود، همين حالا تو را در قلب دفاع تيمش به بازي مي‌گرفت. چه نظري در اين مورد داري؟


اگر ايشان چنين حرفي زده باشد، نشان مي‌دهد جوهره فوتبالي بازيكنان را در وجودشان مي‌بيند. پروين شاگردهاي زيادي داشته و من هم افتخار مي‌كنم يكي از شاگردان او باشم.

 

حالا اتفاقات آن سال‌ها را فراموش كرده‌اي؟


مسائل زيادي در زندگي ورزشي من رخ داد اما حالا ديگر زمان زيادي گذشته و همين موضوع باعث شد خيلي از موضوعات را فراموش كنم.

 

البته خودت هم در بخشي از اين مشكلات مقصر بودي!


منظورتان چيست؟

 

مثل همان بازي با ارتش قزاقستان در شهر جده عربستان كه گل زدي و شادي خاصي داشتي.


بله آن روز من به شكل عجيبي نيمكت‌نشين شدم اما وقتي به بازي رفتم، توانستم گل بزنم اما انگار شما مي‌خواهيد مسائل را نبش قبر كنيد!

 

يعني مي‌گويي آن اتفاقات باعث جدايي تو از پرسپوليس نبود؟


قبل از شروع بازي، يك‌سري مسائل رخ داد كه رابطه من و كادرفني شكرآب شد. البته من تنها در آن ماجرا نبودم بلكه پاي 12 بازيكن پرسپوليس‌ گير بود ولي همه كاسه، كوزه‌ها را بر سر من شكستند تا نيمكت‌نشين شوم. اگر جرمي مرتكب شديم، همه با هم بودیم ولي فقط من مجرم شناخته شدم و تنها با من برخورد شد در صورتي كه بايد جرم بين هر 12 نفر تقسيم مي‌شد. فقط گفتند من مقصرم و اين دور از عدالت بود.

 

مي‌تواني بيشتر ماجرا را باز كني؟


آن زمان، با اينكه من و پروين رابطه خوبي داشتيم ولي برخي مي‌رفتند پشت‌سر من، حرف‌هايي به علي پروين مي‌زدند. من چنين خصلتي نداشتم، اگر اختلافي وجود داشت، صاف مي‌رفتم توي چشم طرف نگاه مي‌كردم و حرفم را مي‌زدم. بعد از آن نيز، هر وقت به زمين مي‌رفتم، با تمام وجودم فوتبال بازي مي‌كردم. اين حرف‌ها را نداشتم. همه چيز به خاطر گذر زمان فراموش مي‌شود ولي آن زمان، اين رفتارها باعث جدايي من شد. من بازيكني نيستم كه كم‌فروشي كنم، حتي اگر با مربي تيمم هم دشمن باشم اين كار را نمي‌كنم. چنين كاري، مختص بازيكنان امروزي است كه كم مي‌گذارند تا مربي‌شان را بركنار كنند.

 

حالا قبول داري مقصر يك‌سري اتفاقات خودت بودي يا نه؟


بله! قبول مي‌كنم كه اشتباهاتي داشتم. البته از مظلوم‌نمايي متنفرم ولي واقعاً گاهي اوقات مظلوم واقع شدم و هيچ‌كس اين را نفهميد. اگر كاري هم كردم، به خاطر شور جواني بودم اما جاهايي هم وجود داشت كه بيش از اندازه بر سر من كاسه، كوزه‌ها را شكستند در حالي كه من هيچ وقت، در مورد هيچ موضوعي تنها نبودم.

 

بگذريم. اين روزها براي كري‌خواني بين استقلالي‌ها و پرسپوليسي‌ها، دو نماد 4 و 6 وجود دارد. تو 4 گل به استقلال زدي اما پس از آن به استقلال رفتي! چه نظري در اين مورد داري؟


به نظر من اگر كسي قرار باشد 4 را نشان دهد، مهدي هاشمي‌نسب است اما نمي‌خواهم در اين مورد حرف بزنم.

 

چرا؟ برايت مهم نيست؟


اصلاً. اين 4 و 6 شده بچه‌بازي. من از شما يك سؤال دارم‌؛ چرا هرگز احمدرضا عابدزاده، علي پروين، مجتبي محرمي، همايون بهزادي، حسين كلاني و... عدد 6 را نشان نمي‌دهند؟ مگر نمي‌توانند؟ اين قضايا ديگر لوث شده است. مگر وقتي پرسپوليس 6 گل به استقلال زد، نسل جديدي‌ها وجود داشتند؟ يا مگر 4 استقلال واقعي است؟ مگر بين اين 4 بازي، يك بازي ديگر برگزار نشده بود؟ بازيكنان امروزي بايد اين كارها را انجام بدهند تا در چشم باشند وگرنه بزرگان اين دو باشگاه نيازي به چنين كارهايي ندارند. به جاي اين رفتارها، بياييم از ناصر حجازي، غلامحسين مظلومي، ساير بزرگان استقلال و پرسپوليس كه در دربي‌ها، وجودشان را گذاشتند اما ديگر در جمع ما نيستند، يادي كنيم. من در دربي‌ها 5 گل زده‌ام اما حتي حاضر نيستم عدد 5 را به كسي نشان بدهم.

 

تا به حال شده 4 يا 6 نشان داده باشي؟


شايد قبلاً چنين كاري كرده باشم، يادم نمي‌‌آيد. شايد يك نفر مرا در خيابان ديده و بگويد اين كار را در عكسي انجام دهم اما فقط به خاطر شادي آن طرف بوده نه كري‌خواني بين استقلال و پرسپوليس. كدام كري‌خواني؟ حال و روز اين دو تيم را ببينيد. الان من 4 را نشان بدهم، كسي نمي‌داند به خاطر زدن 4 گل به استقلال براي آنها كري مي‌خوانم يا دارم 4 كه نماد استقلالي‌ها براي كري‌خواني مقابل پرسپوليسي‌‌هاست را نشان مي‌دهم! به همين خاطر گفتم برايم اهميتي ندارد.

 

يك خاطره بزرگ در ذهن اهالي فوتبال ساختي. گلي كه با پيراهن استقلال به پرسپوليس زدي. آن روز را به ياد داري؟


بله كاملاً. جو سنگيني بود. من اهل اين كارها نبودم اما مجبورم كردند تيمم را عوض كنم. خيلي فشار در داخل و خارج از زمين روي من بود. شايد خيلي از پرسپوليسي‌ها باور نمي‌كردند بازيكن محبوب‌شان چنين كاري انجام دهد اما... وقتي خودم را مقابل پرسپوليس ديدم، ياد خيلي از مسائل افتادم. بعد هم به استقلال تعهد داشتم و بايد مثل گذشته بهترين بازي زندگي‌ام را انجام مي‌دادم. كلاً روز عجيب و خاصي بود.

 

قبل از بازي مي‌دانستي گل مي‌زني؟


بله صد درصد. حتي اين موضوع را به بهروز رهبري‌فرد و ناصرخان ابراهيمي گفتم كه قبل از رسيدن به دقيقه 10 بازي به پرسپوليس گل مي‌زنم اما خدا خواست گلزني من در دقيقه 85 بازي، يعني 5 دقيقه قبل از اتمام كار رقم بخورد. بالاخره نمي‌شود از واقعيت و كارنامه كاري و گذشته زندگي‌ام فرار كنم.

 

تو هرگز تكليفت را با اهالي فوتبال روشن نكردي‌؛ هاشمي‌نسب استقلالي است يا پرسپوليسي؟


چه فرقي مي‌كند؟ براي چه كسي مهم است كه من استقلالي باشم يا پرسپوليسي؟ مثلاً محبوب مي‌شوم؟ من اين محبوبيت تصنعي را نمي‌خواهم. آدم بايد پيش دو نفر يعني پدر و مادرش محبوب باشد، همين. محبوبيت بايد واقعي باشد. چه فرقي مي‌كند پيش استقلالي‌ها محبوب شوم يا پرسپوليسي‌ها؟ هنوز تكليفم با خودم هم روشن نيست. هر وقت خودم فهميدم مي‌خواهم استقلالي باشم يا پرسپوليسي، آن وقت به شما هم مي‌گويم!

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها