وبلاگ رهسپار قدیمی نوشت: قبل از عملیات فتح المبین بود زمانی که در پادگان دوکوهه بودیم؛ روزی بعد از نماز جماعت ظهر که معمولاً در میدان صبحگاه برگزار میشد، علیرضا را دیدم که سوار بر کوهی از آهن (لودر) از کنارمان رد میشد با دیدن ما ایستاد گفتم کجا؟ گفت ضلع شمال شرقی همانجایی که بچههای حضرت رسول (ص) مستقر بودند میخواهد کار بکند.
گفتم اقلاً ما را هم با این لودری یک دوری بده. خندید و گفت سوار شو! وقتی سوار شدم واقعاً به اندازه کوهی از زمین بلند بود. با خود گفتم ما روی زمین از دشمن میترسیم و علیرضا و امثال او چطور روبروی تیربار دشمن برایمان خاکریز میزنند... آری براستی سنگر سازان بیسنگر بهترین لقبی بود که به آنها دادند.
روایت کریم رسولیفر: من از کوچکی با شهید علیرضا جمالپور بزرگ شدم با هم ابتدایی و راهنمایی را گذرانده و همیشه خونه همدیگر بودیم خیلی مهربان و با درایت بود وقتی وارد ذخیره شدیم هردو شناسنامهها یمان را دستکاری کردیم تا بتوانیم وارد ذخیره بشویم.
در عملیات فتح المبین وارد مهندسی شد و در عملیات بیت المقدس پس از اصابت خمپاره به ماشینش شهید و جسدش جزغاله شد.
من نشسته بودم پیش خالهام (مادر علیرضا) که بچههای سپاه در زدند و من در را باز کردم که خبر شهادت علیرضا را دادند و وقتی به خالهام خبر را دادم تنها عکس العمل ایشان این بود خدا رحمتش کند و اصلاً گریه و زاری نکرد و با همدیگر در شهید آباد بالای جسد سوختهاش رفتیم. خداوند هردوشان را با اربابشان امام حسین (علیه السلام ) محشور کند.
نفر وسط
شهید علیرضا جمالپور فردی صبور و شخصیتی بسیار آرام داشت. علیرغم اینکه کار مهندسی و رانندگی لودر و بولدزر به افرادی خشن احتیاج دارد ایشان درحالی که از زمین و آسمان آتش میبارید در کمال خونسردی به زدن خاکریز مشغول بود و همیشه لبخند ملیحی برلب داشت و رفتارش موجب آرامش برای همرزمان بود. سر انجام علیرضا در مرحله اول عملیات بیت المقدس و در تاریخ 10 اردیبهشت سال 61 آسمانی شد. یادش گرامی وراهش پر رهرو باد.