نمايشگاه بين المللي کتاب تهران/ علي معلم در نشست «ضعف اقتباس در سينماي
ايران» گفت: اساسا جريان فيلمسازي ما وابسته به مطالعه نيست و سينماي ما و
سينماگران ما خيلي اهل دنبال کردن جهان ادبيات به شکل جدي نيستند. همچنين
روشنفکران ما در سينما به ادبيات عامه پسند توجهي نشان نميدهند.
نشست
«ضعف اقتباس در سينماي ايران» عصر ديروز يکشنبه 20 ارديبهشت ماه با حضور
علي معلم، ابوالفضل جليلي و عباس کريمي، در سالن «کتاب و هنر» بيستوهشتمين
نمايشگاه بينالمللي کتاب تهران، برگزار شد.
عباس کريمي از منتقدان و
پژوهشگران سينمايي در ابتداي اين نشست با اشاره به اينکه بطور کلي مقوله
اقتباس در سينماي ايران، مقولهاي ناشناخته است، گفت: اين مقوله درگذشته و
پيش از انقلاب در سينماي ايران وجود داشته و اولين اقتباسها را از سال
1313 با فيلمهايي چون «فردوسي و شيرين و فرهاد» و در سال 1315 فيلم «ليلي و
مجنون» اثر عبدالحسين سپنتا آغاز شد و با فيلمهايي چون «گاو» اثر داريوش
مهرجويي، «شب قوزي» اثر فرخ غفاري و بسياري ديگر ادامه پيدا کرد.
وي با
ارائه تعريفي از اقتباس افزود: واژه اقتباس ترجمه کلمه انگليسي adaptation
است که يک معني ديگر آن فرزند خواندگي و انشقاق است؛ يعني اينکه ما از يک
منبع اصلي، چيز ديگري به وجود بياوريم. اين اقتباس گاهي عين به عين است و
يک کتاب و داستان را دقيقا به همان شکل تبديل به فيلم ميکنيم. گاهي در
اقتباس تنها از پيرنگ يک داستان استفاده ميشود، زماني تنها از شخصيتهاي
آن و گاهي هم کاملا آزاد اقتباس ميشود.
اشکال مختلف اقتباس در سينما
اين
منتقد سينمايي به ارائه مثالهايي در اشکال مختلف اقتباس پرداخت و گفت:
براي نمونه اول يعني اقتباس عين به عين ميتوان به فيلم «نقطه ضعف» اثر
محمدرضا اعلامي در سال 63 که اقتباسي از کتاب آنتونيوس ساماراکيس بود،
اشاره کرد؛ البته اين کتاب قابليت تصويري خوبي داشت و توانست مورد استقبال
قرار گيرد. در سينماي جهان هم ميتوانيم به «شاهين مالت» معروفترين اثر
دشيل همت اشاره کنيم که جان هيوستون يکي از وفادارترين اقتباسهاي سينمايي
را از اين کتاب انجام داد.
کريمي افزود: در اشکال ديگر اقتباس که به
پيرنگ و شخصيتهاي يک اثر ميپردازد، فيلم «گاو» اثر مهرجويي بود که از
روي نوشته غلامحسين ساعدي ساختند. به اين نوع اقتباس، اقتباس غير
وفادارانه هم ميگويند. در اين گونه اقتباس شخصيتها و برخي از المانهاي
داستان در فيلم مورد استفاده قرار مي گيرد. يک نوع اقتباس ديگر هم وجود
دارد که ميتواند ترکيبي از پيرنگ، شخصيتها و بصورت آزادانه انجام شود.
وي
با اشاره به نوع ديگري از اقتباس که در 20 يا 30 سال اخير به وجود آمده،
گفت: در اين نوع از اقتباس علاوه بر اينکه از داستان نويسنده استفاده
ميکنند، خود نويسنده را هم در فيلم و در ارتباط با شخصيتهاي خلق شده توسط
خود او به تصوير ميکشند. مانند «کافکا» اثر سودربرگ، «هملت» اثر وين
بندرس و يا «کلاغ» که برداشتي از زندگي ادوارد آلن پو بود.
اقتباس ادبي و ترويج کتابخواني در سينما
اين
پژوهشگر سينمايي در ادامه سخنان خود، با طرح اين پرسش که «اصلا براي چه ما
به اقتباس نياز داريم؟» گفت: وقتي که اقتباس صورت ميگيرد، بار جذابيت
فيلم زياد ميشود، به دليل اينکه فيلم داراي يک داستان ميشود؛ فيلمهايي
که داستان ندارند محکوم به شکست هستند و اگر هاليوود الان سيطره پيدا کرده،
به اين دليل است که داراي داستان است.
کريمي توجه به اين موضوع را باعث
رونق گرفتن سينماي ايران عنوان کرد و گفت: وقتي فيلم داراي داستان ميشود،
مخاطب بيشتري جذب ميکند؛ وقتي فيلم مخاطب بيشتري جذب ميکند، فيلمها
فروش ميروند و به اين صورت سينما ميتواند روي پاي خودش بايستد و از اين
سينماي نفتي و سينماي دولتي بينياز ميشود و آن وقت است که سينماگر
ميتواند به آفرينشهاي ذهني و هنري خود بپردازد و از قيد مسائل حاشيهاي
خارج شود.
وي در پايان سخنان خود درباره تبعات مثبت اقتباسهاي ادبي
گفت: از طرفي با اقتباس از داستانهاي ايران و داستانهايي که مبتني بر
فرهنگ ما هستند، ميتوانيم به نوعي آن داستانها را هم به مخاطبانمان معرفي
کنيم و از طريق سينما بازار «کتاب» را هم تحت تأثير قرار دادهايم. به
همين دليل ما نياز داريم که در سينما اقتباس داشته باشيم.
سانسورهاي سليقهاي و مختل کردن رابطه ادبيات و سينما
علي
معلم در ادامه اين نشست طي سخناني گفت: در تمام دنيا، حوزههاي مختلف فکري
ارتباط ارگانيک و زندهاي با يکديگر دارند و اين موضوع فقط به ادبيات
مربوط نميشود؛ عکاسي، نقاشي و موسيقي و ساير حوزهها، زمينههايي براي
بروز نوعي اقتباس در حوزههاي ديگر فرآهم ميکنند، بطوريکه مثلا آقاي
ريدلي اسکات ميگويد که ساختن فيلم «گلادياتور» را از ديدن يک نقاشي الهام
گرفته بود.
وي افزود: بنابراين تأثير عقايد، تفکرات و آثار هنري بر
ديگران يک امر طبيعي است و ما حتي رگههاي آن را در سينماي کشورمان و
فيلمسازان مطرحمان هم ميبينيم. اما آنچه که ما کمتر به آن پرداختهايم،
رفتن به سراغ رمانها و داستانهاي کوتاه است که البته براي اين موضوع
ميتوان چند دليل عمده را بيان کرد.
معلم يکي از مهترين دلايل عدم
اقتباسهاي ادبي در سينما را «نظارت و سانسور» عنوان کرد و گفت: جهان
ادبيات، جهان بازتري است و صحبتها و روابطي که در قالب کلمات در يک رمان
ميآيد، بسيار دهني هستند؛ اما منعياتي که در حوزه نظارتي وجود دارد طبيعتا
باعث ميشود که نتوانيم بسياري از اين روابط را به درستي بيان کنيم و به
راحتي از کنار آنها ميگذريم. به همين دليل است که در ادبيات ما جدلهاي
گفتماني وجود دارد که در عالم کتاب قابل تأمل هستند ولي در عالم سينما قابل
تأمل نيستند.
اين فيلمساز تصريح کرد: بنابر اين ميبينيم که نظارتهاي
واقعي و نظارتهاي سليقهاي، نزديکي و ارتباط ادبيات و سينما را مختل کرده
است که البته سينماي ما بيشترين ضربه را از نظارتهاي سليقهاي خورده است.
بيگانگي با کتاب در بين فيلمسازان ايران
وي
با ابراز تأسف از اينکه جريان فيلمسازي ما وابسته به مطالعه نيست، افزود:
سينماي ما و سينماگران ما خيلي اهل دنبال کردن جهان ادبيات به شکل جدي
نيستند؛ تعداد کمي از دوستان هنرمند ما هستند که ضرورت مطالعه ادبيات روز
داستاني جهان را درک کردهاند و اين مورد هم از ديگر دلايل عدم استقبال از
اقتباس ادبي در کشور است.
معلم در تشريح ديگر دلايل کم اقبالي اقتباس در
سينماي ايران گفت: سينما هميشه با رمانهاي عامه پسند مشکل داشته. ما هيچ
وقت جريان ادبيات عامه پسند را جدي نگرفتهايم. درحاليکه اين جريان در
سينما حرفها بسياري براي گفتن دارد ولي روشنفکران ما در سينما به اين
موضوع توجهي نشان نداده.
اين فيلمساز با اشاره به عدم رابطه سازنده بين
نويسندگان و سينماگران ادامه داد: نويسندگان ما نسبت به سينماگران ما
بدبين و بي اعتماد بودند و هنوز هم هستند چراکه تصور ميکنند سينماگران به
خاطر تجارت خودشان ميآيند و يک داستاني را برميدارند و بعد هم
بياحترامي ميکنند. يک بخشي از اين تفکر از همان جريان روشنفکري چپ ميآيد
که فکر ميکند سينما اصولا يک هنر مبتذل و عامه پسند و سطحي است و يک بخشي
از آن عدم وجود روابط و ساختاري درست بين اين دو قشر بوده؛ يعني ما هيچ
وقت نيامديم حقوق يک رمان را به شکل عاقلانهاي بخريم و بعد از آن اقتباس
کنيم، بلکه تنها سعي کردهايم تا بخشهايي از هر رمان را برداريم و استفاده
کنيم و متاسفانه بايد بگويم که ما در استفاده از فکر انسانهاي شريفي
نيستيم چون يک جمله که از يکي ديگر شنيدهايم براي خودمان برميداريم و از
منبع اصلي نقل نميکنيم و در اين زمينه دچار مشکل اخلاقي هستيم و خيلي به
منابع الهام خودمان احترام نميگذاريم.
معلم با بيان اينکه «بسياري از
نويسندگان با نوشتههاي خود زندگي و امرار معاش ميکنند» بر اداي حق صاحبان
انديشه تأکيد کرد و گفت: نويسندگان حاصل پژوهشها و عمر خود را روي کاغذ
ميآورند و اين طبيعي است که حق نويسنده در اقتباسها بايد ادا شود و بايد
بدانيم که در سرقت، چه از نوع ادبي و غير ادبي هيچ خيري وجود ندارد. من
معتقدم که امروز برخلاف گذشته ما، صاحبان انديشه مورد احترام نيستند.
وي
در پايان سخنان خود گفت: سينما سازو کار صنعتي مشخصي دارد و اصلا تفريح
طبقات عامه بوده؛ در ادامه و در دل اين تفريح هنرش زاده شده و امروز
ميبينيد که مهمترين جلوه تفکر در سينما است که بروز پيدا ميکند. به وجود
آمدن اصطلاحاتي مانند «فيلسوفان سينما» براي ما بايد قابل تأمل باشد چراکه
همه اين افراد متکيبه اقتباس و نظر ديگران هستند و خودشان را وامدار يک
نويسنده و آثار پيش از خود ميدانند و ما هم نبايد از اعلام اين موضوع
واهمه داشته باشيم.
اقتباس يا سرقت ادبي؛ مسئله اين است
ابوالفضل
جليلي، کارگردان سينماي ايران در اين نشست و در تشريح بحث ضعف اقتباس در
سينماي ايران، گفت: يکي از اشکالات ما خودخواهي ما است؛ جرأت نداريم که حرف
ديگران را به نقل از خودشان بيان کنيم و آن را به عنوان حرف خودمان بيان
ميکنيم؛ به همين خاطر کمتر اقتباس ميکنيم، چون دوست داريم بگوييم که من
اين فيلمنامه را نوشتهام. ما بايد مرزهاي اقتباس را بشناسيم.
وي افزود:
حتي فيلمسازان ما ميروند فيلمهاي آمريکايي را بارها و بارها ميبينند و
همه پلانهاي آن را جزء به جزء يادداشت ميکنند و در نهايت در تقليد آنها
هم موفق نيستند؛ بعد هم ميآيند و ميگويند که چرا مردم به سينما
نميآيند! جليلي با تأکيد بر استفاده از تجربيات نويسندگان بزرگ، در توليد
آثار سينمايي، گفت: تجربياتي داشتم که من را از رفتن به سمت اقتباس دور
کرد اما به نظر من اقتباس در سينما خوب است و به توليد آثار متفاوتي
ميانجامد چراکه بسياري از نويسندگان ما هستند که آگاهيشان از بسياري از
فيلمسازان ما بيشتر است.
اين کارگردان با اشاره به محدوديتهاي موجود در
اقتباس از آثار ادبي، افزود: همانطور که علي معلم اشاره کرد، سانسور در
سينما غوغا ميکند و يکي از مهمترين عوامل دور شدن فيلمسازان ايراني از
اقتباس است. به همين دليل است که ميبينيم همه فيلمها مثل هم است وحرفي نو
و جذاب در اين فيلمها وجود ندارد.
وي تصريح کرد: اما حقيقت اين است که
مشکل امروز سينماي ايران مشکل و ضعف اقنباس نيست، مشکل ما اين است که
فيلمهاي مفيد براي مردم ساخته نميشود. از طرفي خود ما هم اگر هزاران
هزاران فيلم و سريال بي کيفيت را از تلويزيون ببينيم، هيچ گاه اعتراض
نميکنيم و نميگوييم که ما ماليات ميدهيم و چرا اين فيلمهاي بي کيفيت با
پول ما توليد ميشود و تنها به خاموش کردن تلويزيون اقدام ميکنيم و از حق
خودمان دفاع نميکنيم.
جليلي ادامه داد: در عالم سينما هم همينطور است.
علي رغم اکران سيل عظيمي از فيلمهاي فاقد ارزش، تا به حال نشده که بيايند
و به فيلمي که اکران شده و مناسب نبوده اعتراض کنند. معتقدم مطالبات مردم
ميتواند به توليد فيلم با کيفيت بالا بينجامد.
اين کارگردان در پايان
سخنان خود اظهار اميدواري کرد: متاسفانه برخي معادلات باعث شده تا تصوير
نادرستي از ايران در دنيا منعکس شود؛ اميدواريم برخلاف سختگيريهايي که در
دولت قبل در عرصه هنر اعمال ميشد، در دولت جديد زمينه روابط هنرمندان
ايراني با خارج از کشور و همينطور هنرمندان خارجي با داخل کشور به خوبي
فراهم شود تا بتوانيم هرچه بهتر فرهنگ و هنر کشور را به جهانيان معرفي
کنيم.