کد خبر: ۳۱۴۸۹۹
زمان انتشار: ۰۱:۰۴     ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۴
کشورهای حوزه خلیج فارس در وهله اول به ‌نوعی تکیه‌گاه خود را عربستان قرار دادند و عربستان نیز که در حکومت‌داری چیزی برتر از آن کشورها ندارد، آنها را به همراه خود، به کشورهای استکباری وابسته و سرسپرده کرد.
ساعاتی پس از قرائت بیانیه لوزان، باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا در یک سخنرانی اعلام کرد، در آینده نزدیک با سران کشورهای عربی خلیج‌فارس دیدار و درباره توافق احتمالی هسته‌ای با ایران گفت‌ و گو خواهد کرد. هفته گذشته جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا نیز پس از دیدار و گفت ‌و گو با عادل الجبیر، همتای عربستانی خود در پاریس، اعلام کرد، نشستی که اوباما وعده داده، هفته آینده برگزار می‌شود و آمریکا و متحدانش در حوزه خلیج‌فارس قصد دارند در این نشست، تدابیر تازه‌ای برای مقابله با اقدام‌هایی در جهت بی‌ثباتی منطقه اتخاذ کنند. خبرگزاری رویترز هم به نقل از مقامات آمریکایی که نام‌شان ذکر نشده، گفت: این اجلاس برای ایجاد یک سیستم دفاعی منطقه‌ای تازه در برابر خطر ایران تشکیل می‌شود و ممکن است شامل تعهدات بیشتر امنیتی آمریکا به کشورهای منطقه، فروش تسلیحات تازه و رزمایش‌های نظامی مشترک بیشتر باشد و این در حالی است که پایگاه اینترنتی اکونومیست درباره درخواست‌های احتمالی سران این کشورها از آمریکا، پس از ذکر مواردی نوشت: «درخواست زشت رهبران عربی این خواهد بود که آمریکا باید توافقی را با کشورهای منطقه خلیج‌فارس به امضا رساند که مطابق آن، از آنها در برابر تجاوز ایران محافظت کند.» اگر چه ظاهر این اقدام سران کشورهای مرتجع عرب تعجب‌آور است، اما نباید از آن تعجب کرد؛ زیرا این کشورها در گذر زمان بنابر عللی دچار ضعف فزاینده‌ای شده‌اند که برای بقا آنها را به سرسپردگی، دریوزگی و التماس بیشتر واداشته است. برخی از این علل عبارتند از:
1ـ بی‌کفایتی؛ با وجودی که بیشتر این کشورها دارای درآمد سرشار نفت بوده‌اند، هیچ‌گاه نتوانسته‌اند در امر حکومت‌داری، رویکردهای صحیح و بنیادین داشته باشند که بتوانند با وابستگی کمتر و استقلال بیشتر کشورهای‌شان را اداره کنند. آنها در وهله اول به‌نوعی تکیه‌گاه خود را عربستان قرار دادند و عربستان نیز که در حکومت‌داری چیزی برتر از آن کشورها ندارد، آنها را به همراه خود، به کشورهای استکباری وابسته و سرسپرده کرد.
2ـ احساس حقارت تاریخی؛ به‌غیر از عربستان که آن هم نه به شکل پیوسته و در طول تاریخ طولانی که تنها در صدر اسلام سابقه مشخصی دارد، مابقی این کشورها ردّ پای روشنی به‌عنوان یک کشور در تاریخ ندارند و هیچ‌گاه به این باور نرسیده‌اند که با وجود کوچک، ضعیف و هم‌جوار بودن با یک کشور قدرتمند می‌توانند با برخورد مدبرانه و سنجیده، یک کشور محترم باقی بمانند و اندک‌اندک از زیر بار سنگین «احساس حقارت تاریخی» خارج شوند. یکی از نشانه‌های زنده این حقارت، این است که یک مقام ارشد شورای همکاری خلیج‌فارس به‌تازگی اعلام کرده است: «این توافق‌نامه (توافق‌نامه احتمالی هسته‌ای) این باور را به ذهن می‌آورد که ایران می‌تواند به قدرت مسلط منطقه تبدیل شود... به‌رغم آنکه این رژیم به لحاظ اقتصادی درگیر بوده، اما رویکرد تهاجمی خود را رها نکرده است؛ حال (پس از توافق هسته‌ای) رسمیت و رونق اقتصادی خواهد داشت. این مسئله موجب نگرانی جدی است.» اگر کشور و یا کشورهایی دچار احساس حقارت تاریخی نباشند، به‌جای چنین تصور مرعوبانه‌ای، از بهبود روابط و بررسی چگونگی امکان ایجاد نظام تثبیت‌کننده و امنیت‌بخش در وضعیت جدید منطقه صحبت می‌کنند.
3ـ فقدان پایگاه اجتماعی؛ حوادث متعدد تاریخی و نیز رخدادهای مهم منطقه‌ای در سال‌های اخیر همه بیانگر آن است که بزرگ‌ترین و مطمئن‌ترین عامل بقای نظام‌های سیاسی، مردمی هستند که در قلمرو آن نظام سیاسی به‌سر می‌برند و عکس آن نیز صادق است. نظام‌های فاقد پایگاه اجتماعی به سبب نداشتن این سرمایه ارزشمند همیشه در نگرانی و تزلزل به‌سر می‌برند و عمر طولانی نخواهند داشت.
در کشورهای مرتجع عرب منطقه با اینکه بیشترین هزینه‌ها برای رفاه و راحتی مردم انجام می‌گیرد، اما به‌سبب اینکه مردم این روش حکومت‌داری را نمی‌پسندند، اقبالی به حکومت‌های‌شان ندارند و این حکومت‌ّها همیشه ناچارند بار سنگین حکومت را که از حملش عاجزند با بیم و اضطراب و به دور از حضور و مشارکت مردم به دوش بکشند و واضح است که چنین وضعی نمی‌تواند دوام چندانی داشته باشد.
4ـ منفور بودن؛ آنچه که حکومت‌ها را در داخل و خارج عزیز می‌کند، رفتار سنجیده دولتمردان است. زمانی که مردم این کشورها مشاهده می‌کنند، حاکمان‌شان به‌گونه‌ای عمل می‌کنند که در داخل، مردم را هیچ می‌انگارند و در خارج نیز مسئولیت‌های‌شان را در برابر مسائل جهانی و به‌ویژه امت اسلامی به‌جا نمی‌آورند و در عوض در خدمت بیگانه عمل می‌کنند و روزی در همدستی با صهیونیست‌ها در کشتار مردم مسلمان فلسطین در غزه مشارکت دارند و روزی هم با الگو گرفتن از جنایات صهیونیست‌ها مستقیماً به کشتار مردم بی‌گناه و بی‌پناه یمن روی می‌آورند، هم خودشان از حکومت‌شان متنفر می‌شوند و هم مردم سایر کشورهای اسلامی، و این همان چیزی که در حال حاضر درباره این کشورها به عینه مشاهده می‌شود.
5ـ بازیچه شدن؛ کشورهایی با ثروت‌های بسیار کمتر از آنچه در اختیار کشورهای مرتجع عرب است در دنیا وجود دارند که با درایت رهبران‌شان توانسته‌اند با رفتار خردمندانه و مستقلانه برای خود اعتبار و آبرو کسب کنند و آنجایی هم که لازم بوده به استکبار نه بگویند، در حالی که کشورهای مرتجع عرب با زیر پا گذاشتن هرآنچه که رنگ و نشانی از خوداتکایی و اعتماد به ‌نفس دارد با خفیف کردن ملت‌شان بازیچه دست استکبار گردیده و آنچنان به این رذالت آلوده شده‌اند که بی‌شرمانه از آشکار شدن آن ابایی ندارند؛ از این‌رو، فاصله چنین کشورهای ضعیف و سلب اختیار شده، با فروپاشی تنها یک حادثه است که هر لحظه می‌تواند از راه برسد و این روزها نشانه‌های چنین حوادث در راهی چه بسیار است؟

جواد رضایی

منبع: بصیرت
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها