کد خبر: ۳۱۳۷۹۷
زمان انتشار: ۰۹:۵۷     ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴
توافق لوزان، فکت‌شیت امریکایی ها و نقشه راه انقلاب اسلامی:
جریان اصلاحات و اعتدال بدون کمترین حساسیت، نه تنها از ضرورت مذاکره سخن می گویند که مستقیم با وزیر خارجه آمریکا به مذاکره می نشینند و شاید بتوان گفت که برخی اصولگرایان نیز هر چند بر این نکته تصریح نمی کنند ولی از این که این مذاکره صورت می گیرد و به رابطه ای بیانجامد حرفی ندارند چرا که یا در برابر سخنان روشنگرانه رهبری سکوت اختیار می کنند و یا برای رهبری نیز تبریک می فرستند!
سرویس سیاسی پایگاه 598 - حجت الاسلام روانبخش/ از زمانی که مهاجرانی معاون حقوقی و پارلمانی رییس جمهور وقت آقای هاشمی رفسنجانی، در روزنامه اطلاعات ( خرداد 69) مقاله "مذاکره مستقیم با آمریکا" نوشت 25 سال می گذرد؛ گرچه افراد و گروه هایی مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که آن روز از مخالفان مذاکره بودند و در برابر اظهارات غیر علمی و غیر منطقی مهاجرانی ایستادند امروز خود نیز بسیار تندتر از مهاجرانی آن روز، از ضرورت مذاکره مستقیم با امریکا سخن به میان می آورند و همفکران این گروه که امروز جریان اصلاحات و اعتدال را رقم میزنند نیز بدون کمترین دغدغه و حساسیت، نه تنها از ضرورت مذاکره سخن می گویند که مستقیم با وزیر خارجه آمریکا به مذاکره می نشینند و با وی در خیابان های سوییس در برابر چشمان خبرنگاران با هم قدم می زنند! و شاید بتوان گفت که برخی اصولگرایان نیز هر چند بر این نکته تصریح نمی کنند ولی از این که این مذاکره صورت می گیرد و به رابطه ای بیانجامد حرفی ندارند چرا که یا در برابر سخنان روشنگرانه رهبری سکوت اختیار می کنند و یا این که آن قدر این کار را مهم می شمرند که برای رهبری نیز تبریک می فرستند! ولی آن شخصیتی که همواره در طول تاریخ مسوولیتش از موضع واحدی برخوردار بوده و مساله مذاکره با آمریکا را نه تنها مفید ندانسته بلکه به ضرر کشور و انقلاب می دانسته اند مقام معظم رهبری بوده است. به عبارتی ایشان با تمام وجود، شاخص های خط امام و مکتب امام ره دفاع کرده ، نگذاشته است انقلاب اسلامی ایران ذره ای از آن فاصله بگیرد.

از این رو در پاسخ به سخنان مهاجرانی طرفداران مذاکره را انسان های مرعوب خوانده فرموده اند من این فکر را غلط می دانم و تا به امروز در برابر همه دولت هایی که به نحوی می خواستند با آمریکا رو در رو به مذاکره بپردازند موضع گرفته اند. مواضع رهبری در برابر مذاکره، هر چند همواره با استدلال و منطق بیان شده است ولی در طول این سال ها برخی افراد و جریان های سیاسی تلاش کرده اند این گونه وانمود کنند کلید حل مسایل کشور در دستان امریکایی هاست و با مذاکره و رابطه همه مشکلات کشور حل می شود.

ایشان در برابر جوّی که در دولت آقای هاشمی به راه افتاده بود فرمودند” حال عدّه‌اى، ساده‌لوحانه، این گوشه و آن گوشه مى‌نشینند، حرفى و نِقى مى‌زنند. قلم روى کاغذ مى‌آورند که: «چرا با امریکایی ها مذاکره نمى‌کنید؟ تا کى مى‌خواهید این وضع ادامه داشته باشد؟» آیا این ها نمى‌فهمند در دنیا چه خبر است؟ نمى‌فهمند که توقّع این دشمنِ افزون‌خواهِ مغرورِ کم‌خرد و بى‌حکمت چیست؟ تصوّر مى‌کنند همین‌قدر که ما مذاکرات و روابطمان را با امریکا شروع کردیم، همه‌ى مشکلات تمام خواهد شد؟ نه آقا، قضیّه این نیست. آرى؛ امریکایی ها در اظهارات رسمى مى‌گویند و اظهار مى‌کنند که ما آماده‌ى مذاکره با ایرانیم. مذاکره براى چه؟ معلوم است؛ مذاکره براى این‌که راهى و مجرایى براى فشار آوردن روى دولت ایران پیدا شود. مذاکره را براى این مى‌خواهند. چه مذاکره‌اى؟!" (1373/08/11)

در سال های ؛آغازین دولت اصلاحات نیز که موج جدیدی برای مذاکره شکل گرفته بود ایشان در پاسخ به شعارهای تحریک آمیز فرمودند: " ” رابطه و مذاکره با دولت امریکا، به حال ملت ایران هیچ فایده‌اى ندارد. امروز از چیزهاى جالب این است که دستهاى امریکایى و تبلیغات امریکایى در دنیا این‌گونه شایع مى‌کنند که ملت ایران مشکلاتى دارد؛ راه‌حل و کلید این مشکلات هم این است که بیاید با امریکا مذاکره کند! تو گفتى و من باور کردم! مذاکره، هیچ فایده‌ى قابل ذکرى براى ملت ایران ندارد. ".(1376/10/26)

ایشان ضمن تاکید بر این که با اصل مذاکره با دولت ها مخالفتی ندارند اظهار داشتند"” ما در دنیا اهل مذاکره‌ایم. بنده از زمان ریاست جمهورى همیشه به وزارت خارجه و دستگاههاى گوناگون تأکید مى‌کردم که بروید با دولتها و کشورها صحبت کنید، در مجامع جهانى شرکت کنید. به رؤساى جمهور بعد از ریاست جمهورى خودم همیشه تأکید مى‌کردم که مسافرت کنید؛ در مذاکرات شرکت کنید و ارتباط داشته باشید؛ رفت و آمد داشته باشید. مبنائاً به مذاکره معتقدم؛ اما مذاکره با که و بر سر چه؟ مذاکره براى رسیدن به یک قدر مشترک؛ دو طرف باید همدیگر را قبول داشته باشند؛ یک حدّ وسطى هم وجود داشته باشد؛ مذاکره کنند تا به این حدّ وسط برسند. آن طرفى که شما را اصلاً قبول ندارد، با اصل وجود شما به عنوان جمهورى اسلامى طرف است، با او چه مذاکره‌اى مى‌توانید بکنید؟! مذاکره باید از موضع قدرت و قوّت باشد. کسانى که در شرایط تهدید به فکر مذاکره مى‌افتند، ضعف خودشان را با صداى بلند اعلام مى‌کنند. این حرکتِ بسیار غلطى است. امام بالاتر از مذاکره را گفتند، فرمودند: اگر امریکا آدم شود، ما با او رابطه هم برقرار مى‌کنیم؛ یعنى اگر از خوى استکبارى دست بردارد؛ مانند یک طرف برابر، و نخواهد اهداف خودش را در داخل ایران تعقیب کند، در آن صورت او هم مثل بقیه‌ى دولت ها خواهد بود. اما واقعیّت این نیست؛ آنها هنوز خوابِ دوران سلطه‌ى زمان پهلوى را مى‌بینند.”(بیانات در دیدار کارگزاران نظام1380/12/27)

ایشان خطاب به کسانی که خوشبینانه مذاکره با امریکا را حلّال مشکلات می دانستند فرمودند" معناى مذاکره این نیست که امریکا حاضر باشد هویّت این ملت را، نظام جمهورى اسلامى را، ایمان این مردم و مواضع آن ها را به رسمیت بشناسد. آن ها با این اساس مخالفند؛ آن ها با حضور این مردم مؤمن مخالفند؛ آن ها دنبال این هستند که همان روش هایى را که در دوران حکومت پهلوى اعمال مى‌شد – همان فساد، همان تسلّط و همان قاهریّت – دوباره در این مملکت ایجاد کنند. این‌که با مذاکره حل نمى‌شود." (‌1381/02/11)

" الان ورد و ذکر عدّه‌اى مذاکره‌ى با امریکا شده است! چه مذاکره‌اى؟! مى‌گویند با امریکا مذاکره کنید تا موذیگرى نکند؛ فشار وارد نیاورد؛ تهدید نکند و منافع ملى ما را رعایت نماید. مگر کشورهایى که امروز مورد تهدید امریکا هستند- غیر از جمهورى اسلامى – با امریکا مذاکره نمى‌کنند؟ مگر آن ها با امریکا رابطه ندارند؟ مذاکره و رابطه، مانع فشار آوردن و تهدید کردن و بدجنسى کردن و افزون‌طلبى نیست؛ مذاکره مشکلى را حل نمى‌کند. دولت امریکا صریحاً با نظام اسلامى، هویّت اسلامى و ایمان اسلامىِ مردم ما اعلام مخالفت کرده است. علّتش این است که اسلام موجب شده تا این ملت در مواضع خود مستقر و ثابت باشد و پابرجا بایستد و تسلیم آن ها نشود."(همان) در سال 81 زمانی که مدعیان اصلاحات در مجلس ششم و دولت هشتم روی موضوع مذاکره فشار آورده بودند و حتی برای انجام آن برای رهبری نامه می نوشتند و خواهان نوشیدن جام زهر می شدند، ایشان خطاب به آن ها فرمودند" کسانى که دم از مذاکره‌ى با امریکا مى‌زنند، یا از الفباى سیاست چیزى نمى‌دانند، یا الفباى غیرت را بلد نیستند؛ یکى از این دو تاست. در حالى که دشمن این‌طور اخم مى‌کند، این‌طور متکبّرانه حرف مى‌زند، این‌طور به ملت ایران اهانت مى‌کند، تصریح هم مى‌نماید که مى‌خواهد علیه این نظام و این کشور و منافع آن اقدام کند، عدّه‌اى در این‌جا ذلیلانه و زبونانه مى‌گویند: چه کار کنیم؛ برویم، نرویم، نزدیک شویم، با آن ها صحبت کنیم، در خواست کنیم، خواهش کنیم؟! این اهانت به غیرت و عزّت مردم ایران است؛ این نشانه‌ى بى‌غیرتى است؛ این سیاستمدارى نیست. سعى مى‌کنند رنگ و لعابى از فهم سیاسى به کار خود بدهند؛ نه، این درست ضدِّ فهم سیاسى است. مسأله‌ى امریکا این است که هویّت اسلامى و ملى ما را قبول ندارد و این را به زبان مى‌آورد. چرا عدّه‌اى از مدّعیان سیاست و فهم، نمى‌فهمند؟! واقعاً جاى تأسّف است. حکومتى که این‌طور صریحاً مى‌گوید مى‌خواهم علیه نظام اسلامى و خواستِ ملت ایران عمل کنم و براى براندازى این نظام بودجه مى‌گذارد، ارتباط و مذاکره با آن، هم خیانت و هم حماقت است!"( 1381/03/01)

هر چند موضوع مذاکره با آمریکا با روی کار آمدن دولت نهم و ریاست جمهوری دکتر احمدی نژآد تا حدودی به محاق رفت ولی طولی نکشید که دلالان مذاکره با امریکا به رهبری برخی از مشاوران کلیدی رییس جمهور به میدان آمدند و از ضرورت مذاکره سخن به میان آمد و به تدریج در نشست هایی در عمان به گفتگوهایی پرداختند. در این شرایط نیز باز مقام معظم رهبری بر همان مطالب تاکید کردند و فرمودند” ما از اول اعلان کردیم و الان هم اعلان مى‌کنیم، در هیچ یک از مسائل مورد اختلاف خودمان با امریکا، ما با امریکا مذاکره نمى‌کنیم. دلیل آن هم یک امر واضحى است؛ دلیل این است که مذاکره براى امریکایی ها یک ابزارى است براى تحمیل خواسته‌هاى خودشان به طرف مذاکره. مذاکره مفهوم واقعى خودش را در مذاکرات امریکا با طرف هاى خودش ندارد و از دست داده است. "( 1385/01/01)

ایشان در برابر موج جدیدی که برای مذاکره به راه افتاده بود اظهار داشتند " می نشینند آقایان وراجى کردن و حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطه‌ى با آمریکا براى ما مضر است. نه آقا! نبود رابطه‌ى با آمریکا براى ما مفید است. آن روزى که رابطه‌ى با آمریکا مفید باشد، اول کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم." (1386/10/13) 

ایشان حکمت عدم مذاکره و رابطه با امریکا را دشمنی مفرط این دولت استکباری دانسته می فرمایند " مسئله‌ى ما با آمریکا و مسئله‌ى ما با مستکبرین عالَم این است. آن ها می گویند شما وجودتان، استعدادتان، قدرتتان را به صحنه نیاورید که در مقابل قدرت ما، سلاح ما، توانائی هاى تبلیغاتى ما رقیبى وجود نداشته باشد، ما بتوانیم یکه‌تازى کنیم در میدان. جواب ملت ما این است که: نخیر، ما میتوانیم از حق خودمان دفاع کنیم؛ میتوانیم جلو تجاوز شما را بگیریم؛ اگر نکنیم، خدا از ما مؤاخذه خواهد کرد.”(1386/11/28)

در این شرایط که امریکایی ها در برابر رشد چشم گیر ملت ایران به وِیژه موضع هسته ای به پیشرفتهای خیره کنندخه ای دست یافته بود و قطعنامه های ضد ایرانی در شورای امنیت بر ضد ایران به تصویب مرسید برخی تقصیر را متوجه کانون داخل کرده دلیل فشارها و تحریم ها را استفاده از برخی عبارت های تند بر ضد آمریکا معرفی می کردند ایشان در پاسخ به این گونه افراد فرمودند ” بعضی ها مى‌گویند آقا! چرا دشمنىِ امریکا را تحریک مى‌کنید؟ خب، اگر بخواهیم دشمنىِ امریکا را تحریک نکنیم، باید بگیریم بخوابیم، از کار و تلاش دست برداریم و افتخارات خودمان را فراموش کنیم! آن وقت امریکا از ما ممنون خواهد شد؛ امریکا این است. آیا ملت ایران به این راضى است؟! آنها به خاطر این که فلان مسئول در کشور فلان حرف را زده است یا سیاست ما فلان جور حرکت کرده است، با ما دشمن نیستند؛ نه، آن ها به خاطر بیدارى ملت ایران با ما دشمنند. هر جا کانون بیدارى است، آماج مهم ترى براى حمله‌ى دشمنان این ملت است."(1387/02/13)

در سال 88 آمریکا با نشان دادن درب باغ سبز به مسوولان ایران این گونه تبلیغ می کرد که فضا را تغییر داه اند و قرار است این بار از سر صداقت با ملت ایران مواجه شوند؛ زیرا اوباما با شعار تغییر به میدان آمده بود از این رو همواره با پیغام پسغام از ایران می خواست به خواسته های وی توجه کند و به وی اعتماد کنند مقام معظم رهبری در پاسخ به درخواستهای مکارانه وی، فرمودند" ما در زمینه‌ى مسائل مهم خودمان احساساتى نیستیم؛ از روى احساسات تصمیم نمیگیریم؛ ما با محاسبه تصمیم میگیریم. میگویند بیائید مذاکره کنیم، بیائید روابط ایجاد کنیم. شعار تغییر میدهند؛ خوب، این تغییر کجاست؟ چه تغییر کرده؟ این را براى ما روشن کنید؛ چه تغییر کرده است؟ دشمنى شما با ملت ایران تغییر کرده؟ کو علامتش؟ دارائى‌هاى ملت ایران را آزاد کردید؟ تحریمهاى ظالمانه را برداشتید؟ از لجن‌پراکنى و اتهام‌زنى و تبلیغات سوء علیه این ملت بزرگ و مسئولین مردمى آن دست برداشتید؟ دفاع بى‌قید و شرط از رژیم صهیونیستى را کنار گذاشتید؟ چه تغییر کرده؟ شعار تغییر می دهند، اما در عمل تغییرى مشاهده نمی‌شود."( 1388/01/01)

ایشان خطاب به مسوولان امر روی این نکته توجه دادند که فریب این گونه مضع گیری ها را نخورند "گاهى هم حرف هاى به‌ظاهر آشتى‌جویانه‌اى در این مدت زدند؛ اما هر وقت که لبخندى به روى مسئولین جمهورى اسلامى زدند، وقتى دقت کردیم، دیدیم خنجرى در پشت سرشان مخفى کرده‌اند؛ از تهدید دست برنداشته‌اند؛ نیتشان عوض نشده است. خنده‌ى تاکتیکى، لبخند و روى خوش تاکتیکى، فقط بچه‌ها و کودکان را فریب میدهد. یک ملت بزرگ با این تجربه، و مسئولین برگزیده‌ى یک چنین ملتى، اگر فریب بخورند، خیلى باید ساده‌لوح باشند؛ یا باید ساده‌لوح باشند، یا باید غرق در هوى‌ و هوس باشند؛ دنبال زندگى راحت و خوش و همراه با عافیت باشند؛ بخواهند با دشمن بسازند. والّا اگر مسئولین کشور باهوش باشند، دقیق باشند، مجرب باشند، پخته باشند، دل در گرو منافع ملت با همه‌ى وجود داشته باشند، گول لبخند را نمی خورند".( 1388/08/12)
ایشان با یادآوری اصرار های برخی به مذاکره فرموده اند

” خیلى‌ها بودند از همان اوائل انقلاب، می گفتند آقا حالا که انقلاب پیروز شد، دیگر بس است؛ برویم با آمریکائى‌ها مسائل را تمام کنیم! این معنایش این بود که شعار ظلم‌ستیزى انقلاب تخطئه شود. این را تشویق میکردند. در طول زمان، بودند کسانى که دنبال این بودند؛ یعنى برویم با آمریکا همراه شویم؛ آن کسى که دشمن اصلى ماست، برویم زیر بال او؛ به دامن او پناه ببریم. معناى این حرف، فروختن قضیه‌ى فلسطین است. معناى این حرف، اغماض کردن از جنایات آمریکا در عراق و افغانستان و امثال اینهاست. معناى این حرف، چشم بستن بر روى این همه ظلمى است که آمریکا در جهان بر ملتها دارد انجام میدهد. معناى این حرف، یعنى به این مسائل اعتراض نکنیم. خب، عادى کردن روابط معنایش این است که دیگر ملت ایران و مسئولین ایران نتوانند صریح اعتراض کنند و حرفشان را بزنند؛ و یک مرحله آن طرف‌تر، تدریجاً مجبور بشوند حرف آن ها را قبول کنند."( 1389/11/15)

ایشان در باره ساده اندیشی برخی درباره لبخند های امریکایی ها فرمودمند ” اوائل گاهى بعضى از ما باور میکردیم. یواش یواش فهمیدیم پشت صحنه چیست. فریب لبخند دشمن را، فریب وعده‌هاى دروغ دشمن را نخوریم. جبهه‌ى قدرت مادى‌اى که امروز بر دنیا مسلط است، راحت عهد می شکند. بدون هیچ دغدغه‌اى عهدشکنى می کنند، زیر قولشان می زنند، زیر حرفشان می زنند، نه از خدا خجالت می کشند، نه از خلق خجالت می کشند، نه از طرف مذاکره خجالت می کشند؛ راحت دروغ می گویند!" (1390/11/14)

این گونه فرمایشات که شبیه آن ها در سال های 92 و 93 و 94 به مراتب بیشتر مطرح شده است از یک روند ثابتی برخوردار است و هر چه زمان می گذرد حقانیت آن ها برای ملت ایران روشن تر می شود. امروز که برخی مسوولان کشور بر مذاکره اصرار ورزیده اند و بالاخره باب مذاکره را با امریکا هر چند در موضوع هسته ای گشوده اند براحتی می توان هشدارهای بیست ساله رهبری را بالعیان مشاهده کرد که درب باغ سبز امریکایی ها و لبخند های آنان تا چه اندازه از حقیقت برخوردار بوده است؟ آیا در مذاکرات به دنبال دادن حق ملت ایران بوده اند یا تحمیل خواسته های نامشروعشان؟ توافق لوزان و فکت شیت امریکایی ها و شاخ شانه کشیدن های آنان گواه بر مدعاست.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۳
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
ارسال نظرات
مزینانی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۰:۰۰ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴
۱
۰
کاش میشدفکری برای غربت فرزند زهرا کرد!
پاسخ
اشنا
GERMANY
۲۲:۵۸ - ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۴
۰
۰
iهميشه امام وامت باهم بوده اند ودولت هاومسولين دولتي عقب تر ويا شايد خيلي عقب تر از امام وامت .
پاسخ
محمد
ROMANIA
۰۰:۵۲ - ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴
۰
۰
مذاکرهدبا آمریکا کار احمقانه ای است
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها