کد خبر: ۳۱۲۸۳
زمان انتشار: ۱۴:۰۱     ۲۸ آذر ۱۳۹۰
معتقدم در مقوله «هنر» باید دیدگاه‌هایمان را استاندارد کنیم و امیدوارم این بخش سهم کوچکی در استاندارد کردن نگاه‌ها به این مقوله داشته باشد ...
خبرگزاري دانشجو؛ در انواع و اقسام جشنواره های گوناگون و رنگ و وارنگ هنر، بخش های مختلف هنر، از هم تفکیک می شوند؛ فی المثل در سینما؛ بخش اجتماعی، بخش دینی، بخش داستانی و غيره و من دانشجوی هنر هیچ وقت نفهمیدم مگر سینمای دینی چیزی سوای اجتماع است و مگر همه چیز را در سینما می توان در قالبی به غیر از داستان بیان کرد؟!
 
گاهی هم خلاقیت سینمایی ها گُل تر می کند و کلاً جشنواره هنر دینی برگزار می کنند؛ گویی دین یک مفهوم جداست و مثلاً اجتماع یا خانواده جدا.
 
ما در هنر عملاً سکولار هستیم؛ این یک واقعیت است که باید دید و راه حلی برای آن اندیشید؛ البته اگر هنر را یک پدیده تجملاتی و از سر سیری نبینیم و هنر را با همه تعاریفی که امام (رحمة الله علیه)، مقام معظم رهبری و سایر بزرگان و علما دارند، نظاره کنیم.
 
همچنان هم معتقدم در مقوله «هنر» باید دیدگاه هایمان را استاندارد کنیم و امیدوارم این بخش سهم کوچکی در استاندارد کردن نگاه ها به این مقوله داشته باشد.
 
دید و تعریف علامه جوادی آملی در باب «هنر»، دید و تعریف کاملا متفاوتی است: «هنر» اسلامي است؛ ما هنر غير اسلامي نداريم، مگر هنر كاذب. اگر هنر هست و هنر صادق، لا و لابد اسلامي است؛ این تعریف از هنر را بگذارید کنار شرح حال اول متن از جشنواره های گوناگون هنر! قطعاً به این نتیجه می رسید که عملکرد هنر ما، کاملا سکولاریزه است.
 
بخش اول:
 
«هنر» يكي از مؤثرترين راه ها براي انتقال فرهنگ، تمدن و ارزش هاي والاي انساني به آحاد مختلف جامعه بشري است. بهره برداري صحيح از هنر نيز منوط به تميز هنر صادق و كاذب از يكديگر است.
 
به اين دليل كه همواره هنر از دستبرد طواغيت مهاجم و مستكبر در امان نمانده، تا جايي كه در قاموس غربي آن، سوغاتي جز ارائه شهوت و غضب به جوامع بشري ندارد. بازگشت به انديشه مترقي عالمان زمان شناسي چون امام راحل (ره) كه هنر را عبارت از دميدن روح تعهد در انسان ها مي دانستند، ما را در رسيدن به نقطه عطف «هنر اسلامي» راهنمايي مي كند. ما بايد به اين چند نكته توجه كنيم:
 
اول اينكه «هنر» اسلامي است؛ ما هنر غير اسلامي نداريم، مگر هنر كاذب. اگر هنر هست و هنر صادق، لا و لابد اسلامي است.
 
دوم اينكه ما براي پياده كردن هنر اسلامي محتاجيم به يك دانشكده يا دانشگاهي كه مستقيماً زير پوشش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي باشد تا استادان، محققان و پژوهشگران هنري تربيت كند.
 
اما نكته اول كه ما هنر غير اسلامي نداريم، اگر هنر، هنر صادق است؛ براي اينكه قرآن كريم يك مثلث مباركي را مهندسي كرده كه اضلاع سه گانه اين مثلث را معمار اساسي يعني خدا به عهده دارد. ضلع اولش اين است كه: هر چه شي است، اعم از معقول و متخيل و موهوم و محسوس، اعم از ملك و ملكوت، اينها مفهوم خداست: الله خالق كلّ شيء(1)؛ اين يك اصل قرآني است كه هر چه شي است، مخلوق خداست. ما چيزي نداريم كه مخلوق خدا نباشد؛ خواه عالم، خواه انسان، خواه پيوند انسان و عالم؛ اينها امر وجودي است، امر عدمي نيست! اگر امر وجودي است، مخلوق خداست؛ اين اصل اول.
 
اصل دوم عقل تجربي يا تجريدي است كه عالم شناس است؛ حالا يا ملكوت را مي شناسد، يا ملك را مي شناسد، يا انسان را مي شناسد، يا جماد را مي شناسد، يا نبات را مي شناسد، يا حيوان را مي شناسد، يا سپهر شناس است، يا دريا شناس است. اين عقل، چراغ است؛ عقل هيچ حكمي از خود ندارد، مثل اينكه اين چراغ هيچ حكمي ندارد، فقط فضا را روشن مي كند؛ روشن مي كند كه كجا در است، كجا ديوار و كجا پرده است و كجا ميز و صندلي. عقل يك صراط منيري است كه صراط الهي را مي شناسد. صراط را خدا آفريد. اين صراط و اين چراغ را خدا در درون ما گذاشت تا با اين نورافكن قوي عالم را ببينيم.
 
اصل سوم خود ماييم كه چراغ داريم! اين چراغ در درون ماست، يعني هر علمي؛ چه هنري، چه غير هنري.
 
يك وقت يك كسي گزارش تهيه مي كند؛ او نه محقق است، نه عالم. او اصلاً فنش، فن علمي نيست. اين دارد اطلاعات مي دهد؛ كي چي گفت، كي چي نگفت، امثال ذلك. اگر علم باشد؛ يعني موضوع باشد، محمول باشد، نسبت باشد، ربط باشد، مبادي تصوري داشته باشد، مبادي تصديقي داشته باشد، قابل برهان باشد؛ اين علم كه موضوع دارد و محمول دارد، ربط دارد، در حقيقت اين علم دارد كار خدا را تبيين مي كند. خدا چنين كرد و خدا چنان كرد.
 
يك سپهرشناس، يك منجم چه كار مي كند؟ مي گويد: خداي سبحان با يك مشت دود، شمس و قمر درست كرد. اين طور نيست كه آفتاب هميشه آفتاب بود! ماه هميشه ماه بود! الان براي ما شمس و قمر زيبايند، فرمود: ثمّ استوي الي السّماء و هي دخان (2)، سپس: سوّاهنّ سبع سماوات (3).
 
اين مجموعه كه يك مشت گاز و دود بود؛ اين دود را آفتاب كرديم، اين دود را شمس كرديم.
 
اگر كسي سه ميليارد سال عقبتر برود، مي فهمد قرآن چه مي گويد. ما كه از راه رسيديم، چهار تا تجربه داريم، خيال مي كنيم كه همين است! او مي گويد: اصلش دود بود، بعد هم بساطش را من جمع مي كنم: اذا الشّمس كوّرت (4).
 
اگر كسي بتواند سه ميليارد سال عقبتر برود، مي فهمد چگونه يك مشت گاز به صورت راه شيري درآمد، ميلياردها ستاره كوچك و بزرگ در مي آيد، اين شب و روز شاكر است و ساجد است؛ چنين كسي ديگر بيراهه نمي رود! 
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها