به گزارش فارس، برهان غلیون از مخالفان خارجنشین سوریه که به اذعان دیپلماتهای اروپایی وامدار دستگاههای اطلاعاتی برخی کشورهای اروپایی است در نامهای محرمانه به هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا، تلاش کرد دولت آمریکا را به حمله نظامی به سوریه و ایجاد منطقهای حائل در مرز این کشور با ترکیه، متقاعد کند.
غلیون رئیس شورای مخالفان سوریه موسوم به «شورای ملی سوریه» در این نامه ایده خود را برای چگونه حمله کردن و بررسی عواقب و پیامدها و خطرات آن کاملا تشریح میکند و این طور نتیجه میگیرد که حمله به سوریه با ایجاد منطقه امن (حائل) در مرز سوریه و ترکیه به عمق 11 کیومتر آغاز میشود و سرانجام با سرنگونی دولت بشار اسد پایان مییابد.
این نامه در حقیقت خواهش و تمنای معارضان خارجنشین سوریه از آمریکا و دولتهای اروپایی مانند انگلیس است برای سرنگون کردن دولتی که از محورهای اصلی مقاومت در منطقه به شمار میرود.
این نامه نشاندهنده ایدهای است که برهان غلیون به هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در نشست اوایل ماه جاری (میلادی) ارائه کرده است. این دیدار در سوییس برگزار شد و در آن غلیون مطرح میکند که این ایده، خطراتی احتمالی دارد که ممکن است به دخالت بینجامد؛ چه دخالت با سلاحهایی که نظام [سوریه] در اختیار دارد که در این ایده با جزئیات آن را شرح داده است و چه دخالت از جانب متحدانی مانند حزبالله و ایران یا عناصر جهادی سلفی یا حتی جنایتکارانی که از زندان آزاد میشوند.
در ادامه متن اصل نامه بدون تغییر واژههای استفاده شده در نامه ارائه میشود. متن داخل کروشهها [] توضیحات تکمیلی است:
1) پشتوانه حقوقی [برای دخالت نظامی در سوریه]
در خصوص پشتوانه حقوقی برای دخالت نظامی، شورای ملی [یعنی غلیون] معتقد
است که راه روشن برای این کار، قطعنامه شورای امنیت است که بشار اسد را
محکوم کند و تحریمهایی علیه سوریه اعمال کند و افراد اصلی نظام را به
اتهام ارتکاب به جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت به دادگاه جنایی بینالمللی
ارجاع بدهد و خواستار کمک نظامی بینالمللی برای حمایت از سوریه بشود.
با این حال، میتوان از یک قطعنامه که بسادگی اسد را محکوم کند، برای
مداخله بهره برد. اینچنین اقدامی توجیهی بود برای عملیات «فراهم کردن
امید» که در سال 1991 سبب فراهم شدن حمایت نظامی و کمک بشردوستانه برای
کردهای شمال عراق شد. این امر مهیا شد بدون اینکه قطعنامه 688 شورای امنیت
مشخصا خواستار دخالت نظامی شده باشد. غرب و ترکیه، خواسته مطرح شده در
قطعنامه را «که در خصوص مشارکت در تلاشهای امدادرسانی بود» به مجوزی برای
استقرار نیروهای زمینی و دخالت هواپیماها از داخل مرز ترکیه تفسیر کردند و
پس از این اقدامات، دو منطقه پروازممنوع در شمال و جنوب عراق ایجاد شد.
راهکار شورای امنیت برای سوریه تاکنون به دلیل ترس از تغییر رویکرد ماموریت، شکست خورده است. جدیدترین تلاش در اکتبر امسال بود زمانیکه روسیه و چین برای ناکام کردن قطعنامه ملایم از حق وتو استفاده کردند؛ قطعنامهای که فقط تهدید به تحریم کرده بود. روسیه بیش از چین به مخالفت خود تاکید کرد و بیشترین مخالفت خود را با دخالت نظامی نشان داد. سرگی لاوروف وزیر خارجه این کشور بود که اعلام کرد: به نفع کسی نیست که برای مخالفان سوریه در این کشور یا جاهای دیگر پیامهایی ارسال شود که اگر شما [یعنی مخالفان سوریه] راهکارهای معقولانه را رد کردید ما [یعنی اعضای شورای امنیت] به کمک شما میآییم مانند آنچه در لیبی اتفاق افتاد.
[اعتراف به توطئه: اگر اتحادیه عرب سوریه را رها کند روسیه و چین هم به تحریمها راضی میشوند]
بر خلاف اینکه تصور میشد اگر اتحادیه عرب نظام بشار اسد را رها کند روسیه و چین نیز به اعمال بخشی از تحریمها بر نظام راضی میشوند، هیچ یک از این دو کشور تمایلی از خود برای عقبنشینی از موضع خود نشان ندادند (در حقیقت روسیه دشمنی خود را در شورای امنیت پس از تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب و تحریم آن،بیشتر کرد) و همچنان به اقدام خود در ارسال سلاح به سوریه ادامه داد.
یکی از نظریههای آغاز اقدام نظامی در سوریه بدون صدور قطعنامه شورای امنیت، اقدام مجمع عمومی سازمان ملل به فعال کردن قطعنامه «اتحاد به خاطر صلح» (337 الف) است؛ تدبیری که برای عبور از بن بستی است که به طور مداوم در شورای امنیت با آن روبهرو میشوند. با این حال این قطعنامه جز بندرت فعال نشده است و امیدی به موفقیت آن نیست. این قطعنامه در سال 1950 تحت آنچه طرح ایکسون (نام دین ایکسون وزیر خارجه وقت آمریکا) نامیده شد فعال شد. در این حالت این طرح در جنگهای دو کره «اقدامات جمعی از جمله استفاده از قدرت نظامی» را بر خلاف وتو مکرر شوروی سابق در شورای امنیت، مجاز کرد. از طریق رایگیری اجرایی در شورای امنیت یا طی 24 ساعت از زمان درخواست اغلب اعضای مجمع عمومی از دبیر کل میتوان خواستار نشستی ویژه و فوقالعاده شد.
دشواری این چنین اقدامی، متقاعد کردن اکثریت اعضای مجمع عمومی برای حمایت از این کار است و این فرضیهای دور از دسترس است اگر اقدام پیگیرانهای از طرف اتحادیه عرب یا سازمان همکاری اسلامی که 57 کشور را شامل میشوند، صورت نگیرد.
[شرح مو به موی مراحل توطئه کنونی علیه سوریه از زبان رئیس مخالفان دمشق]
یکی دیگر از ارکان دخالت نظامی بدون قطعنامه شورای امنیت، فعال سازی
معقولانه بند دفاع از خود است که در ماده 51 منشور [سازمان ملل] آمده است؛
بدین نحو که «در منشور کنونی چیزی وجود ندارد که حق طبیعی دفاع فردی یا
جمعی از خود را منع کند زمانیکه به یکی از کشورهای عضو سازمان ملل حملهای
نظامی میشود».
در خصوص وضعیت سوریه، دو راه برای فعال سازی این بند وجود دارد. اول
اقدام قدرتهای خارجی به ارائه تقاضایی [شکواییهای] مبنی بر این است که
حملات سوریه و اقدامات نظامی سوریه نقضهای بزرگ حقوق بشر است که صلح و
ثبات منطقه را به خطر میاندازد (افزایش بحران پناهجویان سوریه و کشیده شدن
کشور به جنگ داخلی). یک قدرت خارجی میتواند از صلح و ثبات منطقه محافظت
کند بدین شرط که قصد الحاق یا سیطره سیاسی نداشته باشد.
[آشکار شدن راز دشمنی ترکیه و اقدام پیشاپیش آن در نصب چادر برای پناهجویانی که هنوز وجود نداشتند]
ترکیه در این خصوص به دلیل اینکه میزان بیش از 10 هزار پناهجوی سوری و افرادی از فرماندهان «ارتش آزاد سوریه» است که اکنون در حال جنگ عملی با نظام اسد است، محکمترین مسئله [بهانه] را دارد. علاوه بر این، حملات به سفارتخانهها و کنسولگریهای ترکیه در سوریه و اتوبوس حجاج ترکیه را میتوان اقدامات خصمانه نظام اسد علیه کشور همسایه قلمداد کرد.
شورای ملی معتقد است که ترکیه هنوز وارد اقدامات مستقیم «مخالفان فعال» نشده است که میتواند بقای نظام [سوریه] را در کوتاه مدت تهدید کند اما محکوم کردن شدید اسد توسط رجب طیب اردوغان و اقدامات نقض حقوق بشر نیروهای اسد نشانههایی تشویقکننده از این است که ترکیه میتواند گامهایی اضافه برای تسریع انتقال از دیکتاتوری به دموکراسی بردارد.
رکن دوم فعالسازی ماده 51، میتواند در به رسمیت شناخته شدن شورای ملی توسط کشورهای غربی باشد و آن را تنها نماینده ملت سوریه بدانند و آنگاه شورا[ی امنیت] خواستار دخالت نظامی بینالمللی برای حمایت از دفاع سوریه از خود باشد آن هم پس از آنکه نظام اسد نظامی اشغالگر و غیرقانونی قلمداد شود. قانون بینالملل در حوزه حقوق بشر با صلابت از این گزینه حمایت میکند. ادعای نظام اسد در خصوص [حق] حاکمیت نمیتواند بهانه ارتکاب به فضاحتهای جمعی علیه ساکنان غیرنظامی را توجیه کند یا شهروندان را از حقوق اولیه خود محروم کند همچنانکه این امر در بیانیه جهانی حقوق بشر ذکر شده است. مسئولیت حمایت و محافظت بروشنی در این حالت اجرا میشود و میتوان آن را به عنوان اساسی برای دخالت بینالمللی همچنانکه امسال در لیبی روی داد، قلمداد کرد. اقدامات شورای حقوق بشر سازمان مل که نظام اسد را محکوم کرد اعتباری دوچندان به این اقدام میدهد.
2) منطقه امن سوریه
از زمان سقوط طرابلس پایتخت لیبی بخصوص در پی بازداشت و قتل معمر القذافی روند فراخوانها در سوریه به ایجاد منطقه پروازممنوع افزایش دوچندان شده است. تصاویر فعالان (در سوریه) که پلاکاردهایی در دست دارند که خواستار پرواز هواپیماهای جنگنده ناتو بر فراز دمشق است این امر را نشان میدهد حتی گروهی در اینترنت با نام (Nato 4 Syria) یعنی ناتو برای سوریه به وجود آمده است. با این حال، درخواستها برای ایجاد منطقه پروازممنوع به طور ضمنی خواستار حمایت نظامی است ولی نه ضرورتا شبیه آنچه برای لیبی رخ داد. و حتی در مطبوعات غربی اشارتهایی به منطقه پروازممنوع یا اشارههایی به نمونه لیبی میشود اما بدون بررسی از حیث قابلیت اجرا و بدون در نظر گرفتن این نکته که هر اقدام نظامی ممکن یا هر اقدام دارای معنایی در سوریه ممکن است طبیعت منحصر به فرد خود را داشته باشد، بیان میشود؛ ترکیه یک ماه است که در اندیشه و بررسی اعمال منطقه حائل [در مرز سوریه] است ولی بدون این که این کار تاثیر ملموسی داشته باشد.
ولی حتی اگر برای ترکیه فرصت دخالت در سوریه فراهم میشد، این فرصت بهتر بود که در نیمههای ماه ژوئن گذشته فراهم میشد زمانیکه 10 هزار پناهجوی سوریه از منطقه جسر الشغور به منطقه انتاکیه پناه بردند یا آن زمانی فراهم میشد که به سفارت تریه در دمشق و کنسولگری آن در حلب و لاذقیه و به حجاج این کشور در حمص حمله شد. دیگر روشن شده است که آنکارا به طور یکجانبه علیه کشور همسایه خود که حتی تا یک سال قبل با مدح و ستایش خود آن را شریک بزرگ تجاری خود میخواند، اقدام نظامی نخواهد کرد. حقیقت این است که ترکیه تاکنون به تنهایی هیچ دخالت بشردوستانه (در سوریه) نکرده است همچنانکه محتمل هم نیست که اجرای چنین اقدامی را هم اکنون آغاز کند.
با توجه به آنچه ذکر شد، [ظاهرا] هر دخالت چندجانبهای مانند عملیات ایجاد امیدواری (چه این مداخله تحت رهبری ناتو یا تحت رهبری اتحاد انگلیس-فرانسه-آمریکا-ترکیه باشد) بهترین گزینه در میان گزینهها دخالت نظامی در سوریه باشد. اما در زمان کنونی، راهکاری که قابلیت بیشتری برای تحقق دارد، ایجاد «منطقه امن» در درون مرزهای سوریه با هدف ایجاد پناهگاهی برای شهروندانی است که عملیات نظامی در نقاط مختلف شهرهای و روستاهای سوریه آنان را خسته کرده است؛ به طوری که این منطقه امن پایگاهی برای سران سیاسیای باشد که معارضان سوریه آنها برمیگزینند و این منطقه به عنوان مرکز فرماندهی نظامی نیز باشد.
به تعبیر دیگر این منطقه باید به مثابه «بنغازی سوریه» باشد. بدون چنین پایگاه داخلی برای دولت انتقالی، برای معارضان سوریه بسیار دشوار خواهد بود که راهبردی بلندمدت شکل بدهد؛ چه برسد به اینکه تاکتیکهای قابل اجرا برای سرنگون کردن نظام حاکم در دمشق تعیین کند. چرا که خلق فضای مادی منسجم برای آزادی حرکت در درون سوریه پیششرطی لازم برای سرنگونی نظام است حتی اگر این امر به تسهیل ارتباط میان شورای ملی سوریه و ارتش آزاد سوریه و همچنین میان صفوف معارضان به طور کلی، محدود شود. علاوه بر این منطقه امن، مرکزی برای تماسهای رمزدار در خود جای خواهد داد که شامل ایستگاه تماسهایی است که غیرقابل خدشه است و موجهایی خواهد داشت که از طریق ماهوارهها برای پخش برنامههای رادیو تلویزیونی «سوریه آزاد» به دیگر نقاط کشور به کار خواهد رفت.
اکنون روزنه امیدی برای تحقق این گزینه وجود دارد. ارتش سوریه به دلیل فعالیت از مدت زمان طولانی در مناطق شهری و روستایی متعدد در همه جای کشور خسته شده است. روحیه سربازان بشدت کاهش یافته است. همچنانکه در اینجا و آنجا قدرت نظام در فراهم کردن امکانات حمایت لوجستیکی برای یگانهها(ی نظامی) جز نیروهای ویژه و شبحنظامیان شبیحه دچار ضعف شده است. در خصوص خطرات مربوط به منسجمترین گزینه –یعنی حمله هوایی همراه عملیات محدود زمینی- باید گفت که با توجه به ضعف نسبی نیروهای نظامی اسد و (کمکهای) دریافتی نظامی او، احتمال این خطرات محدودتر میشود. در حقیقت دادن وقت بیشتر به نظام سوریه برای بازسازی صفوف خود و جستجوی ابزار جایگزین برای حمایت از منابع حمایتی خود نتیجهای جز تقویت خطراتی ندارد که در نتیجه هر دخالتی در آینده ممکن است حاصل شود.
بر خلاف اینکه تعیین حجم یا مقدار تاثیر روانی و راهبردی که ایجاد یک منطقه امن میتواند ایجاد کند، غیرممکن است، با این حال نباید این گزینه را بعید دانست یا از اهمیت آن کاست. این امر در تقویت روحیه فعالان (معترضان) سهیم است چرا که آنها در آن زمان [در صورت ایجاد منطقه حائل] این منطقه را بخشی از سوریه میدانند که آزاد شده است و آن را غیرقابل تغییر میدانند که این امر به احتمال زیاد تاثیر بزرگی (در درونشان) بر جای خواهد گذاشت. بخصوص با توجه به حقیقتی که مفادش این است که پس از گذشت 9 ماه از رویارویی وحشیانه و سرکوب خونین هنوز فعالانی هستند که روزانه تظاهرات میکنند.
به دلایل مشابه احتمال افزایش جدایی از صفوف ارتش وجود دارد اگر سربازان بفهمند که این راه را پیش روی خود دارند که میتوانند به مرکز فرماندهی انقلاب (در مرزهای کشور خود) بپیوندند به جای اینکه مجبور شوند به تبعید در ترکیه یا لبنان یا اردن بروند؛ جایی که سرنوشتی مبهم در انتظار آنان است زیرا نیروی هوایی سوریه ممکن است تلاش کند با پروازهای شناسایی (ویژه ائتلاف) مقابله کند تا تاسیس منطقه امن را با مشکل رو به رو کند. در این صورت حمله هوایی پیشدستانه با هدف دور کردن سامانههای دفاع هوایی نظام سوریه ضروری خواهد بود، بخصوص در حلب،لاذقیه و دمشق و اطراف آن.
با توجه به پتانسیلهای موجود بهترین مکان تاسیس منطقه ام استان ادلب و دقیقا منطقه جسر الشغور در نزدیکی مرزهای ترکیه و ساحل دریای مدیترانه است. البته نه فقط به این دلیل که تعداد زیادی از سربازان جدا شده از ارتش سوریه در آنجا حضور دارند بلکه به دلیل ویرانی زیادی که عملیات نظامی نیروهای نظام در ژوئن گذشته در جسرالشغور ایجاد کرد که به افزایش احساسات ضد اسدی در این استان انجامید. علاوه بر این منطقه جسر الشغور بین دو منطقه کوهستانی محصور است و یک دره وجود دارد که به سوی شمال و در خاک ترکیه وارد میشود و از جنوب به باقی خاک سوریه وارد میشود. امری که حمله زمینی را چه جهت شرق چه از جهت غرب برای نظام سوریه دشوار میکند (این امر یکی از دلایلی استفاده از بالگردهای هجومی علیه منطقه جسرالغشور در ژوئن گذشته بود). بنابراین گذرگاه اقدامات امدادرسانی که از ترکیه آغاز میشود میتواند در درون منطقه جسرالشغور از این حالت طبیعی استفاده کند.
میتوان در سایه تسهیلاتی که جنگندههای امارات، قطر و اردن فراهم میکنند با هواپیماهای آمریکایی، انگلیسی و ترکیهای حمله کرد؛ سه کشور نخست کشورهایی هستند که همه در ایجاد منطقه پروازممنوع بر لیبی مشارکت کردند. همچنین این امکان وجود دارد که نیروهای ویژه آمریکایی و نیروی ویژه هوایی و نیروهای ویژه ترکیه و قطر در روی زمین نیز هماهنگیهایی با سربازان جدا شده سوری به عمل بیاورند تا مساحتی به عمق 11 کیلومتر مربع در منطقه جسرالشغور ایجاد کنند. همچنین میتوان عملیات آموزش نیروهای جدا شده سوریه را در پایگاه انجرلیک ترکیه یا در هر پایگاه نظامی دیگر در منطقه یا حتی در پایگاه موقتی که در منطقه امن جدا شده ایجاد میشود، را عملی کرد.
یکی از عوامل تشویق کننده در حمله هوایی مقدماتی با هدف تامین منطقه امن، ضعف و سستی قطعی پدافند دفاع هوایی سوریه است. در سال 2007 نیروی هوایی اسرائیل بسادگی توانست مرکز مشکوک به مرکز هستهای سوریه در دیرالزور را بمباران کند. این به این دلیل بود که ابتدا اسرائیلیها رادارهای نظام سوریه را با پارازیت به اشتباه انداختند که هیچ هواپیمایی در آسمان نیست سپس برای رادارها تصوری خیالی پدید آورد مبنی بر اینکه صدها جنگنده در آسمان سوریه به پرواز در آمده است. آمریکا نیز فناوری مشابه این را دارد. به طور خلاصه، با توجه به حمایت چندجانبه و هماهنگی با واحدهای انقلابیون جدا شده، یک حمله هوایی میتواند از لحاظ راهبردی تعیین کننده باشد.
همچنانکه در عملیات ایجاد امیدواری اینطور بود، میتوان برای اقدامات لوجستیکی حمله هوایی از پایگاه انجرلیک ترکیه که پایگاه منطقهای اصلی جنوبی ناتوست هماهنگی کرد. این پایگاه اکنون صدها تن از نیروهای آمریکایی و انگلیسی و ترکیهای را در خود جای داده است همچنانکه آمریکا آن را به عنوان مرکز اداره عملیات نظامی در عراق به کار گرفت. علاوه بر این ناوگان ششم آمریکا در شهر ناپولی ایتالیا مستقر است و علاوه بر این پایگاههای انگلیسی هم در قبرس هست و امکانات کافی و حتی بیشتر در خود برای اجرای محاصره دریایی سوریه دارد که میتوان در عین حال با هر عملیات هجومی دریایی سوریه مقابله کرد. در حالی که روسیه در مدیترانه موضع گرفته است، بسیار بعید است است که کرملین وارد درگیری مستقیم با ناوهای نظامی آمریکا یا انگلیس شود.
ایجاد منطقه حمایت شده بینالمللی در خاک جدا شده در سوریه، در حقیقت شکلی از اشکال دخالت نظامی است. بنابراین برای مشروعیت بخشیدن به این امر، مشارکت اعراب و ترکیه در عملیات ایجاد منطقه امن یا جدا شده و موفق شدن آن لازم است ولی تجربه فنی و تجربه قدرتهای بزرگ غربی را میطلبد.
3) خظرات دخالت [نظامی]
هر حمله نظامی در کنار تلفات انسانی خطراتی در خود دارد. اما این خطرات به هنگام مداخله در کشوری مهم از لحاظ استراتژیک در منطقه خاورمیانه به طور خاص افزایش مییابد. تهدیدهای نظام درباره روشن شدن جنگی منطقهای (شبیه چیزی که اسد بدان اشاره کرد) و ایجاد افغانستانی دیگر، فقط با هدف بازدارندگی مطرح نمیشود بلکه منعکس کننده سناریوهایی حقیقی برای ایجاد بیثباتی منطقهای از طریق اقدامات کلاسیک یا به کار گیری تروریستها به نیابت است که امکان فعالیتهای جنایتآمیز و تروریستی در سوریه را افزایش میدهد.
الف) حزب الله
گزارشها نشان میدهد که سوریه حداقل 8 موشک اسکاد دی به حزب الله داده
است که برد هر یک به 700 کیلومتر میرسد. این موشکها، موشکهایی است که آن
را میتوان به هر هدفی چه در آسمان چه در زمین و در چارچوب عملیات دفاعی
با هدف حمایت از نظام اسد، شلیک کرد. این موشکها دقیق است و در صورتی که
از شمال لبنان شلیک شود هر نقطهای در اسرائیل یا اردن و حتی بخشهای زیادی
در ترکیه را میتواند بسادگی بزند. بر خلاف اینکه این مطلب درست است که
حزبالله برنامهریزی برای مرحله مابعد اسد را آغاز کرده است اما نمیتوان
قدرت و انگیزه آن را برای آغاز جنگ نیابتی چه به دستور دمشق چه تهران،
نادیده گرفت. روابط رواکناهبردی که از تهران آغاز میشود و از بیروت
میگذرد و به دمشق میرسد به احتمال فراوان به واکنشی ناهمگون از طرف
حزبالله میانجامد و این همان واکنشی است که نظام اسد و سپاه قدس وابسته
به سپاه پاسداران انقلاب [اسلامی] ایران آن را تنظیم میکنند و از خود نشان
خواهند داد.
حقیقت این است که حزبالله حتی نیازی به شلیک موشک ندارد. مرزهای سوریه با لبنان نقطهای ساده برای رسیدن افراد مسلحی است که از آن به خاک سوریه سرازیر میشوند. گزارشهایی هست که مفاد آن این است که پناهجویان سوریه در روز روشن از خیابانهای بیروت به دست عناصر امنیتی سوریه ربوده شدهاند و این عناصر امنیتی بسادگی از مرزهای سوریه دوباره باز میگردند. اینها گزارشهایی است که نشان میدهد لبنان دوباره در معرض خطر کشمکش نظامی دیگری (در حاشیه دخالت در سوریه) قرار خواهد گرفت. ولی حزبالله در وضعیت سیاسی یا نظامیای نیست که به آن اجازه بدهد حمله نظامی کلاسیکی علیه ارتش غربی که در سوریه است نشان بدهد.
حزبالله عملا با فشارهای بینالمللی فزایندهای روبهروست که چهار نفر از عواملش را که دادگاه لبنانی مخصوص ترور رفیق الحریری نخستوزیر اسبق لبنان در سال 2005 متهم کرد. علاوه بر این حزبالله وضعیت خود در دولت کنونی لبنان را به خطر نمیاندازد که عملا ارتش پشتیبانی اسد بشود. محتملتر این است که حزبالله خود را در محدوده اقدامات تروریستی یا ادامه دادن تسهیل امور برای نظام سوریه از طریق اعزام افراد مسلح لبنانی محدود کند یا انیکه نظام سوریه را به تکتیراندازهایی مجهز کند که این افراد آن دسته از نظامیان سوریه را هدف بگیرد که دستور شلیک به شهروندان بیسلاح را رد میکنند. به همین دلیل مرزهای سوریه با لبنان تا انتها [ی عملیات] به مراقبت نیاز دارد. محتمل است این اقدام از طریق گروه سربازان جدا شده سوری که آموزش دیدهاند و در سایه حمایت لوجستیکی از طرف نهادهای اطلاعاتی غربی صورت بگیرد.
ب) گروههای جهادی سلفی
طبق آنچه رابرت فورد سفیر آمریکا (در دمشق) گفت، شمار افراد جهادی سلفی
که اکنون در ارتش سوریه خدمت میکنند دهها نفر است نه صدها نفر ولی با
توجه به عقبنشینی قریبالوقوع نیروهای آمریکا از عراق در تاریخ 31 دسامبر
2011 فرصتی واقعی برای گروهک القاعده در عراق یا سایر گروههای جهادی دیگر
فراهم میشود که از درگیری در سوریه بخصوص با توجه به دخیل بودن طرفهای
غربی در آن، بهرهبرداری کنند.
نظام سوریه در گذشته ثابت کرده است که آمادگی شدیدی برای توافق با عناصر وابسته به القاعده دارد؛ عناصری که در مرزهای عراق فعال شدند و به داخل عراق آمدند و این احتمال برای دستگاه اطلاعاتی نظامی سوریه وجود دارد که انگیزه و شرایط لازم برای چنین عناصری را فراهم کند حال چه برای اقدامات انتقامجویانه چه برای حمایت از روایت تبلیغاتی نظام سوریه؛ روایتی که مفاد آن این است که سوریه با عناصر افراطی میجنگد نه با انقلابی مردمی لذا نظام سوریه آماده است تا قدرت خود را برای بیثبات کردن منطقه بسیج کند د در حالی که در عین حال از گروههای تروریستی که در مرزها فعالند به عنوان ابزاری برای تحریک جامعه بین الملل و بازداشتن آن از تحرکی تعیینکننده استفاده میکند.
همچنین تهدیدی هم از جانب جماعت انصار الاسلام احساس میشود. جماعتی سلفی-جهادی و محلی سوریه است که نظام سوریه نیمه دهه اول قرن بیستویک (در پی سقوط بغداد) آن را برای کشتار نیروهای ائتلاف به عراق اعزام کرد. شبیه توطئه «ژوئیه مبارک» که صدام با هدف ایجاد موجی از حملات تروریستی علیه اهداف غربی تدبیر کرد تا در صورت دخالت بینالمللی در عراق از آن استفاده کند. جماعت انصار اسلام –و با حمایت عناصر وابسته به دستگاه اطلاعات نظامی سوریه- ممکن است فعال شود تا انفجارهایی انتحاری یا حملاتی با خودروهای بمبگذاری شده علیه انقلابیون در داخل سوریه و علیه اهداف غربی در خارج سوریه انجام بدهند. اما گره خوردن منافع دستگاه اطلاعات ویژه اسد با [منافع] جماعت وابسته به گروهک القاعده تنها بر این نکته تاکید میکند که سقوط نظام دیکتاتوری که برای ادامه حکومت از تروریسم استفاده میکند،ضرورتی راهبردی است.
ولی نه حزبالله و نه گروههای سلفی جهادی دیگر هیچ تاثیری بر روند نظامی ایجاد منطقه امن در خاک سوریه در نزدیکی مرز ترکیه ندارند. به جای این، خطری که این عناصر دارند در مراحل پایانی سقوط نظام (سوریه) است. این عناصر آنگاه میتوانند برای منع اجرای قانون و نظم از طریق ایجاد قدرتی انتقالی تلاش کنند. در اینجا یادآور میشویم آن ویرانی و خرابی که گروهک القاعده و دیگر گروهکهای تروریستی مذهبی پس از اشغال آمریکا در عراق و سقوط صدام به در عراق به وجود آورد.
ایران و عراق
ایران متحد منطقهای اصلی اسد است. دستگاههای اطلاعاتی غربی تصور
میکنند که نیروی قدس وابسته به سپاه انقلاب [اسلامی] ایران در راههای
سرکوب انتفاضه از ابتدا مشورت میدهد. در مقابل اشارههای کمرنگ
ترغیبکنندهای دیده میشود که دولت عراق اقدامات مناسبی برای تامین
[امنیت] مرز خود با سوریه اتخاذ میکند. واشنگتن باید از نفوذ خود نزد دولت
عراق استفاده کند تا این کشور مرزهای خود را در صورت دخالت نظامی در سوریه
تامین [امنیت] کند.
محوری که اسد و حزبالله و نیروی [سپاه] قدس را در بر میگیرد، به این
نکته اشاره میکند که تضعیف یا ساقط کردن اسد ممکن است با تلاشهایی که
برای مهار نفوذ ایران در منطقه به کار گرفته میشود،مرتبط باشد. پس از
تهدیدهای ایران به قطع کمکهای خود به حماس، هرچند که او [حماس] بود که از
اسد صرفنظر کرد، تغییر نظام سوریه فایده دیگری خواهد داشت که آن متزلزل
شدن روابط دمشق با وکلای آن است.
بر خلاف دخالت شدید ایران، این احتمال وجود ندارد که سران ایران با دخالت
نظامی در سوریه دست به ریسک بزنند آن هم در زمانیکه تاسیسات هستهای و
نظامی آنان در معرض حملات پیچیده و کشنده قرار دارد و تهران تلاش میکند
منابع خود را از حمله بزرگ به برنامه هستهای خود دور نگاه دارد یا آماده
نگاه دارد.
ج) سلاح شیمیایی
نظام سوریه انباری از سلاح شیمیایی دارد. شایعاتی از نشت گاز اعصاب در
حمص، رستن، تلبیسه و القصیر منتشر شده بود. گزارشهای خبری جدید حاکی است
که مقامات یونان به 14 هزار لباس ضدسلاح شیمایی که منبع آن کره شمالی بود
دست یافتند که ممکن است مقصد آن سوریه بوده باشد و ممکن است نبوده باشد.
هرگونه استفاده از چنین سلاحهایی علیه غیرنظامیان یا نیروهای مداخلهگر
مسئله منطقه امن را بسرعت به حالت دخالت برای تغییر نظام تبدیل میکند.
اقدام نظام عراق از این سلاحها در سال 1991 نشان میدهد که نظامهای
دیکتاتوری این گزینه را در میان گزینههای خود اجرا میکنند. با این حال
باید افرود که نظام بدون نیروهای هوایی یا آفند موشکی فعال، (و این امور،
از اموری است که در مرحله نخست مداخله از آن دوری میشود) در استفاده از
سلاح شیمیایی علیه اهداف مطلوب خود دچار سختی خواهد شد.
د) موشکهای زمین به زمین
موشکهای زمین به زمین نظام در مرحله نخست بمباران هوایی در قالب ایجاد منطقه پروازممنوع هدف گرفته خواهد شد. حمله هوایی نخست شامل همه خاک سوریه میشود. همچنانکه پایگاههای شلیک موشکی که موشکهای آن کلاهکهای جنگی حدود نیم تنی دارد و مخصوص شلیک از نقاط نقاط ثابت است بخوبی برای دستگاههای اطلاعاتی غربی شناخته شده است و میتوان با موشکهای دقیق مشابه موشکهای تامهاک آن را زد.
ه) بیثباتی جولان / منازعه با اسرائیل
نظام اسد برای انحراف افکار و توجهات بینالمللی از سالروز «نکبه» [سالروز اشغال فلسطین] و سالروز «نکسه» [سالروز اشغال قدس] برای تحریک آوارگان فلسطینی به ورود به مرزها در جولان بهرهبرداری کرد به طوری که تعدادی فلسطینی به گلوله ارتش اسرائیل یا انفجار مین کشته شدند. دلایل محکمی هست که تصور کنیم نظام [سوریه] اقدامات مشابهی در جولان انجام میدهد یا از طریق حمله نظامی یا موشکی به اسرائیل به دنبال واکنش اسرائیل است تا بحران داخلی را به بحران عربی-اسرائیلی تبدیل کند.
نظام اسد با هدف انحراف توجه بینالمللی و مشروعیت بخشیدن به نظریه توطئه مبنی بر اینکه انتفاضه سوریه ساخته دست دستگاههای اطلاعاتی غربی یا صهیونیستی استبرای وارد کردن اسرائیل به منازعه داخلی خود برنامهریزی و خود را آماده میکند. این فرضیه در هفتهها و ماههای اول انتفاضه ممکن بود اما پس از نزدیک به یک سال از فجایع مستند و تعداد بیشماری شهادت شاهدان عینی که با تغییر افکار عمومی در قبال اسد همزمان شده است آن هم پس از تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب و تحریم عربی علیه سوریه، جدی گرفتن آن، احتمالی ضعیف شده است.
با این حال، برای اجتناب از تبدیل شدن انقلاب سوریه به منازعهای منطقهای، همان چیزی که نظام [سوریه] میخواهد، غرب باید اسرائیل را متقاعد کند که اگر نظام [سوریه] اقدام به حمله موشکی به آن کرد و یا تلاش کرد که دوباره اسرائیل را در جولان تحریک کند، اسرائیل پاسخ [و واکنش نشان] ندهد.