به گزارش پایگاه 598 به نقل از کیهان،شواهد
موجود از پروژه فریبی حکایت میکند که مدیران پشت صحنه جبهه مدعی اصلاحات
برای حضور در انتخابات مجلس دهم طراحی کرده و مقدمات آن را از زبان
وابستگان دستچندم خود کلید زدهاند. در این پروژه با تلویحی نزدیک به
تصریح بر فقدان پایگاه مردمی اصلاحطلبان تاکید شده و راه خروج از این
بنبست را در بهرهگیری از شخصیت یا شخصیتهایی دیدهاند که سابقه
برجستهای از اصولگرایی دارند ولی طی سالهای اخیر به دلایلی از جبهه
اصولگرایان فاصله گرفتهاند، بیآن که ابراز ارادت و علاقهای به مدعیان
اصلاحات داشته باشند. در این عملیات فریب نام و تابلوی من درآوردی
«اصولگرایان معتدل»! را برای شخصیت یا شخصیتهای مورد اشاره جعل کردهاند و
تلاش میکنند با این شناسنامه جعلی، ضمن احترام- ظاهری- به سابقه شخصیت یا
شخصیتهای مورد نظر، زمینه بهرهگیری از آنان را فراهم آورند.
اما
سختترین عقبه پیش روی مدعیان اصلاحات در اجرای این پروژه فریب، سابقه
دشمنی و کینهتوزی آشکار و تابلودار اصلاحطلبان با شخصیتی است که قرار است
از او در این پروژه به عنوان همراه- بخوانید میانجی- سوءاستفاده کنند. در
پروژه یاد شده نگاه اصلی مدیران پشت صحنه به آقای ناطق نوری است که در
گزارش پیش روی به دو نمونه از مقدمهچینی وابستگان درجه چندم جبهه اصلاحات
برای عملیاتی کردن این طرح فریب اشاره میشود؛
1- برنامه کارگزاران - به
عنوان بازوی حزبی هاشمی - برای ناطق نوری چیست؟ این پرسش از آن رو مطرح
میشود که اصلاحطلبان و بهویژه کارگزاران سالها از ناطق نوری به عنوان
رقیب خوب یاد کردند و به تدریج تظاهر به این مطلب کردند که ناطق نوری را
موتلف خود میدانند.
اکنون هم که در آستانه انتخابات مجلس دهم و خبرگان
قرار داریم برخی اعضای کارگزاران نظیر مرعشی و قوچانی و... سعی میکنند
همان خط را در مقابل اصولگرایان پررنگ کنند. حتی قوچانی گفته ناطق رئیس
مجلس مناسبی است. حسین مرعشی نیز دیروز در مصاحبه با روزنامه آرمان از ناطق
ستایش کرد و گفت: آقای ناطق در سال 76 انتخابات رقابتی را پذیرفت، در آن
شرکت کرد نتیجه را واگذار کرد، واگذاری را هم پذیرفت و به رقیبش که پیروز
شده بود، تبریک گفت.آیا ما متناسب با این منش با آقای ناطق نوری و هواداران
ایشان رفتار کردیم؟ نه، طوری رفتار کردیم که جناح اصولگرای اصیل برای دوره
طولانی نتوانست در صحنه کشور عرض اندام کند و نتیجه این شد که کار به دست
نیروهای ناشناخته مانند احمدینژاد و... افتاد که برای کشور مشکلاتی درست
کردند. الان اما برای رقیب احترام بیشتری قائل هستیم و از آنها میخواهیم
که قوی در صحنه حاضر شوند و جدی باشند تا چه رقیب و چه ما پیروز شویم، کشور
برنده باشد.
وی در این مصاحبه درباره سرانجام دولت و مجلس اصلاحات
میگوید: آن تجربه خوش سرانجامی نبود ما در آن زمان مسیری را طی کردیم که
نهایتا کار را به آقای احمدینژاد واگذار کردیم و تب زیادی که اتفاق افتاد و
سرعتی در اصلاحات که مدنظر برخی دوستان بود نتیجه بدی به همراه داشت.
نتیجه آن اینچنین شد که مجبور شدیم صحنه را برای مدتی ترک کنیم. بنابراین
اکنون با درس گرفتن از همه تجربیاتمان حرکت میکنیم.
وی میافزاید: آن
اتفاقات خلأ عقلانیت نبود، غلیان احساسات پاک بود و فکر میکردیم با سرعت
همه چیز درست میشود. اصلاحطلبی پذیرش واقعیت تدریجی و گام به گام بودن
است. زمانی که انقلابی بودیم، مرحوم بازرگان میگفت که میخواهم گام به گام
جلو بروم به او میخندیدیم و طول کشید تا خودمان متوجه شدیم باید گام به
گام حرکت کنیم. اصلاحطلبی اکنون در شرایط تکامل فکری خودش است یعنی تب و
لرز خودش را کرده و اکنون درشرایط متعادلی است و فهمیده که جامعه را
نمیشود یکشبه اصلاح کرد.
بازگشت به مدل بازرگان، آنگونه که اخیرا در
مصاحبه هاشم صباغیان عضو نهضت آزادی، آرمان و تشبیه اعتدال روحانی با
بازرگان نیز عنوان شد - به معنای مشی منافقانهای که جریان تجدیدنظرطلب در
دستور کار دارد و مبنای آن را مصادره به مطلوب کسانی چون روحانی و ناطق
میداند. اما آیا کارگزاران با هاشمی یا ناطق صادق هستند؟ و ناطق نوری چه
تلقیای دارد؟
کتاب خاطرات آقای ناطق نوری درباره پیدایش کارگزاران در
آستانه انتخابات مجلس پنجم - که با واکنش دفتر آقای هاشمی هم مواجه شد- در
این زمینه قابل تامل است. در خاطرات ناطق آمده است: «کارگزاران ظاهرا با
آقای هاشمی - صحبت کرده بودند و تصمیم داشتند که یک تشکیلاتی راه بیندازند و
فقط به دنبال بهانه بودند که توجیهی برای تشکیلاتشان بیابند... واقعیت این
است که آنها کسانی را پیشنهاد داده بودند که ما ]جامعه روحانیت[
نمیتوانستیم همه را به راحتی قبول کنیم.»
وی ادامه میدهد: «معلوم شد
که اصلا موضوع چیز دیگری بوده و آن بحث کارگزاران بود که آقای هاشمی آنها
را مطرح کرده بود... یقینا در مورد این جریان قبلا برنامهریزی و مطالعه
شده بود زیرا یک حزب به این زودی تشکیل نمیشود و نمیتواند به این سرعت
آنچنان سریع وارد میدان شود و تبلیغات گستردهای راه بیندازد. آقای
هاشمی در یک مقطعی به من گفتند: «فائزه - دختر ایشان - را هم در لیست
بگذارید.» من گفتم اصلا جامعه روحانیت با این تفکر نمیسازد.»
ناطق نوری
خاطرنشان میکند: وقتی کارگزاران سازندگی اعلام موجودیت کرد، مقام معظم
رهبری یک برخوردی با آنها کرد و فرمود: «آنهایی که وزیر هستند و مسئولیت
دارند نمیتوانند در این تشکیلات باشند»... کارگزاران بدین نحو تشکیل و
مدتی بعد هم وارد میدان تخریب شدند. حداقل تخریب آنها این بود که با حجم
پول زیاد، روزنامه «بهمن» را راه انداختند که آقای مهاجرانی در آن حرفها و
جملاتی علیه من داشتند. از جمله اینکه مطلبی را با عنوان «آرزو خواهی
لیک اندازه خواه» در ارتباط با من نوشته بودند.
ناطق آنگاه ادامه
میدهد: اگر کسی از کارگزاران میپرسید که شما از کجا پول میآورید،
میگفتند: «ما با صنعت و صنایع ارتباط داریم، مراکز تولید به ما میدهند»؛
بنابراین آنهایی که از مرکز تجارت پول میگیرند، مشروع نیستند، اما از جای
دیگر مشروع است؟ که البته لیست آن شرکتهایی که اینها پول گرفتند و خودشان
هم نوشتند را من دارم.
ناطق نوری معتقد است: از لحاظ منبع مالی ما نه
کارخانه داریم نه تجارت، نه واسطهکاری نه رانتخواری، ناچار بودیم از همین
آدمهای متدین که همفکر ما هستند، پول بگیریم؛ البته آنها هم حاضر بودند
برای تفکرشان پول خرج کنند. وقتی کارگزاران وارد شدند، با حجم عظیمی از
تبلیغات، جامعه روحانیت را بایکوت کردند.
پس از ماجرای انتخابات مجلس
پنجم (سال 74)، ماجرای انتخابات ریاست جمهوری در سال 76 فرا میرسد. سال
75-76 کارگزاران بیسر و صدا با جریان موسوم به چپ بستند و آقای ناطق نوری
که مانند هاشمی عضو جامعه روحانیت بود را قال گذاشتند. ناطق نوری پشتیبان
دولت سازندگی در مجالس چهارم و پنجم (1371-79) بود و اصطلاحا در طیف راست
قرار داشت. حسین مرعشی 19 آذر 1391 در مصاحبه با روزنامه اعتماد فاش میکند
«پس از نامزدی آقای خاتمی، من نظر آقای هاشمی را درباره پشتیبانی از خاتمی
جویا شدم. آقای هاشمی به من گفتند خاتمی برنامه خیلی خوبی دارد و گفته که
برنامه توسعه اقتصادی شما باید ادامه پیدا کند. آقای هاشمی گفتند شما بروید
کمک. آن وقت درست 6 ماه پیش از انتخابات، جهت کارگزاران تعیین شد».
به عبارت دیگر آقای هاشمی، خاتمی و اصلاحطلبان بعدی را بر دوست دیرینهاش در مجلس و جامعه روحانیت ترجیح داده بود.
اما
این همه ماجرا نبود. هاشمی در آن زمان هر چند در پنهانی به کارگزاران گرای
خاتمی را داد، اما به عنوان رئیس دولت وقت لااقل بین رفیق قدیمی و موتلف
جدید بیطرفی پیشه نکرد. او به عنوان رئیس دولتی که قرار بود انتخابات
برگزار کند، در جایگاه نماز جمعه حاضر شد و چنان به شائبه تقلب دامن زد و
از آن برحذر داشت که گویا برگزارکنندگان انتخابات از مریخ میآیند! آن روز
خاتمی، رقیب اصلی ناطق نوری بود و چنین در افکار عمومی جا افتاد که قرار
است به نفع ناطق تقلب صورت بگیرد. بدین ترتیب خاتمی مظلوم واقع شد و به
واسطه امانتداری رئیسجمهور وقت، یک دوپینگ کامل کرد! سخنان آن روز نماز
جمعه هر چه بود، از موضع انصاف و عدالت نبود. البته چون کار جهان بیحساب و
قاعده نیست، به دو سال نکشید که اعوان و انصار آقای خاتمی، محبت ویژه
آقای هاشمی را جبران کردند. خاتمی اگر با هاشمی الفت داشت، لااقل به تقلب
ستاد انتخابات و وزارت کشور متبوع خویش در سال 78 اعتراض میکرد. ترور
شخصیت هاشمی در تریبونها و رسانههای اصلاحطلب 6 ماه قبل از انتخابات
مجلس ششم کافی نبود و بنابراین آنها در فاز سیاسی و عملیاتی دست به کار
شدند و از آقای هاشمی «آقاسی انتخابات» ساختند. بعدها محسن هاشمی ستاد
انتخابات را متهم به تقلب کرد.
همه این حوادث عبرتآموز یک پرسش مهم را
پیش میکشد و آن اینکه افراطیون مدعی اصلاحطلبی و از جمله کارگزاران با چه
مقصودی دنبال به بازی گرفتن آقای ناطق و تايید و تمجید از وی هستند؟!
2-
عضو مرکزیت کارگزاران میگوید برنامه این طیف، «ائتلاف اصلاحطلبان و
اعتدالگرایان و اصولگرایان معتدل» برای تشکیل چیزی شبیه مجلس پنجم به ریاست
ناطق نوری است.
اظهارات محمد قوچانی در مصاحبه با نشریه مثلث پرده از
عملیات فریب طیف افراطیون که علیه مجلس پنجم، شعار «مجلس زوری نمیخوایم-
ناطق نوری نمیخوایم» سر میدادند، برمیدارد. ایجاد شکاف در میان
اصولگرایان با القای معامله و تفاهم- و در عین حال حرکت با چراغ خاموش برای
انجام عملیات غافلگیری- پایه این سناریو است. قوچانی هم چند ماه بعد از
عبدالله نوری میگوید نباید حاکمیت را از تکرار مجلس ششم ترساند(!) تداعی
مجلس پنجم، (79- 1375) در عین حال تداعی اکثریت جناح راستی برای جریانهای
جناح محور در حد فاصل آن سالها است. در آن زمان کارگزاران (نماینده هاشمی)
با انشعاب از جامعه روحانیت و ائتلاف با مجمع روحانیون، سعی کرد اقلیتی
120-30 نفره و مؤثر در مجلس دست و پا کند و سپس با روی کار آمدن دولت
اصلاحات، ناطق نوری را منفعل نماید و حتی مجلس تحت ریاست او را «مجلس
زوری» بخواند. ناطق نوری در خاطرات خود از رفتار کارگزاران در این دوره به
شدت گلایه میکند.
قوچانی در مصاحبه با مثلث گفت: «شورای مشورتی
اصلاحطلبان» به ریاست آقای خاتمی پس از تجربه موفق انتخابات 24 خرداد 92
در حمایت از دکتر حسن روحانی به این جمعبندی رسیده که آن تجربه را تداوم
بخشد و از صورت یک «حرکت» به شکل یک «نهاد» درآورد. در گام اول از آغاز
روشن بود که بدون یک «مجلس معتدل»، یک «دولت معتدل» نمیتواند به اهداف و
خواست «نهضت اعتدال- اصلاح» برسد. بنابراین راهکارهای متفاوتی برای
شکلگیری یک سازمان ائتلاف میان احزاب اصلاحطلب بررسی شده و ظاهراً یکی از
آنها به نتیجه رسیده است. اساس این ساز و کار اتحاد میان همه اصلاحطلبان،
ائتلاف با اعتدالگرایان و نیز اصولگرایان معتدل است. در واقع آنچه از آن
سخن میگوییم از اساس یک حرکت ائتلافی است نه استقلالی و طبیعتاً در این
حرکت ائتلافی جلب و جذب حداکثری نیروهای معتدل اساس برنامه اصلاحطلبان
خواهد بود. البته این ائتلاف گفتمانی [!؟] خواهد بود نه سازمانی. یعنی قرار
نیست استقلال و هویت ائتلافکنندگان مخدوش شود.
وی درباره نقش
کارگزاران در این میان میگوید: «حرکت ائتلافی در درون جبهه اصلاحات» قبل
از رسیدن به این ساز و کار در کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران به
تصویب رسیده بود. در جریان رسیدن به این ساز و کار هم اشخاص حقیقی عضو
کارگزاران مانند آقایان کرباسچی، مرعشی، امراللهی و لیلاز در شورای مشورتی
اصلاحطلبان حضور داشتند و در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات نیز آقای یدالله
طاهرنژاد نظرات حزب را منعکس کردهاند. همچنین در شورای راهبردی انتخابات
آقای سیدحسین مرعشی حضور دارند و طبیعتاً حضور ایشان بیانگر نظر مثبت حزب
درباره این ساز و کار است.
قوچانی در عینحال از علاقه اصلاحطلبان برای ایجاد چیزی شبیه «جبهه ملی» زیر نظر خاتمی سخن گفته است.
او
در بخش دیگری از این گفتوگو درباره اصولگرایان معتدل توضیح میدهد: روشن
بگویم؛ اصولگرایان معتدل در افرادی مانند جناب آقای ناطق نوری مصداق
مییابد که البته در شرایط فعلی جایگاهی فراتر از اصولگرایی دارند. اما اگر
اصولگرایان بخواهند به سوی اعتدال حرکت کنند میتوانند ایشان را معیار
قرار دهند. به نظر، آقای ناطق نوری میتواند بهترین گزینه برای ریاست مجلس
دهم باشند که افرادی مانند آقای علی لاریجانی و محمدرضا عارف هر دو ریاست
ایشان را خواهند پذیرفت، دولت از ریاست ایشان استقبال خواهد کرد و جبهه
اصلاحات هم با کمال عقلانیت به ایشان رأی خواهد داد. به نظرم حتی حاکمیت
نیز از این موقعیت استقبال خواهد کرد. در واقع در انتخابات مجلس دهم مثلث
هاشمی- خاتمی- روحانی به یک شکل جدید میتواند تغییر کند و آن شکلگیری ضلع
چهارم یک مربع است: علیاکبر ناطق نوری.
عضو جدیدالورود حزب کارگزاران-
که افزودن امثال وی باعث استعفای محمد هاشمی از کارگزاران و اعلام خطر
نسبت به تکرار سرنوشت افراطیگری حزب مشارکت شد- همچنین اظهار میدارد:
تشکیل فراکسیون اقلیت برنامه حداقلی اصلاحطلبان است اما برنامه حداکثری
جبهه اصلاحات نه به دست گرفتن اکثریت مجلس که تغییر دموکراتیک (مبتنی بر
رأی مردم) تندروهایی مانند جبهه پایداری در مجلس دهم و تشکیل یک مجلس معتدل
با همکاری جناح اصولگراست. مجلس مطلوب اصلاحات در این دوره مجلس پنجم است
نه مجلس ششم.
عضو تیم گرداننده نشریات زنجیرهای که آخرین بار تیتر
هتاکانه «من هم شارلی ابدو هستم» را بر صفحه اول روزنامه «مردم امروز»
نشاند و موجب توقیف آن شد، ادعا میکند: ما باید در مجلس آینده با حاکمیت
به تفاهم برسیم و راه تفاهم الزاما رسیدن به اکثریت نیست، با یک اقلیت
مقتدر میتوان بهتر به تفاهم رسید. اقلیتی که نهچندان اندک باشد که بیاثر
شود و نه چندان زیاد که حاکمیت از آن احساس خطر کند. نباید حاکمیت را
ترساند. باید آن را بر سر انصاف آورد. انصاف در اینجا به معنای به رسمیت
شناختن طرف مقابل است و رسیدن به یک نقطه تفاهم مانند ریاست آقای ناطق اوج
این توفیق است. بنابراین در شرایط کنونی حتی اگر امکان ریاست مجلس افرادی
مانند آقایان خاتمی و هاشمی وجود داشت بهتر بود که خویشتنداری کنیم و
واقعبینانهتر فکر کنیم. پارلمان عرصه جنگ نیست، محل تفاهم است و این
تفاهم با ایجاد یک فراکسیون باکیفیت بیشتر به دست میآید تا صرفاً
فراکسیونی متکی به کمیت... شاید بهترین الگوی حاکمیت در مجلس دهم، تشکیل
فراکسیون عقلای دکتر روحانی در مجلس دهه 60 و 70 باشد که قوه عاقله پارلمان
در دست آنان بود و از هر دو جناح در آن حضور داشتند.