کد خبر: ۳۱۲۰۶۳
زمان انتشار: ۰۹:۴۳     ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۴
محمد ایمانی
رهبر معظم انقلاب در ماه‌های اخیر چندین بار به صراحت فرموده‌اند که ضمن اعتماد و حمایت از تیم مذاکره کننده، نسبت به خدعه و فریبکاری و تقلب و بدعهدی دشمن دغدغه و نگرانی دارند.

به گزارش پایگاه 598 ، «کیهان» در سرمقاله شماره امروز خود به قلم«محمد ایمانی» نوشت:

تب تند مذاکرات لوزان زود به عرق نشست. هیجان القایی به بهانه صدور بیانیه حتی به اندازه چند روز هم پایدار نماند. واقعیت‌ها معلوم کرد جشن و تبریک‌های کذایی هیچ پایه‌ای نداشته است. واکنش مردم و بازار با وجود اهمیتی که توافق در ذات خود می‌تواند داشته باشد، توأم با خونسردی و به دور از هیجان‌زدگی برخی محافل خاص بود. مذاکرات در وین ادامه یافت و فردا در نیویورک- در حاشیه نشست بازنگری معاهده NPT - از سر گرفته می‌شود. در حالی که با اظهارات مقامات آمریکایی ابهامات و پرسش‌ها درباره بیانیه لوزان رو به فزونی گذاشته برخی طرف‌ها از آغاز نگارش توافق نهایی خبر می‌دهند! دغدغه‌ها و پرسش‌ها اما جای خود باقی است. توافقی با اهمیت توافق جامع نهایی، چیزی نیست که بتوان با شتابزدگی و اصرار بر محرمانه نگاه داشتن مذاکرات تا پس از اعلام توافق نهایی یا عنوان کردن اینکه مذاکرات تحت نظر رهبری است و هیچ دغدغه‌ای وجود ندارد، راه انداخت و جا انداخت و مردم و نخبگان را در برابر عمل انجام شده قرار داد.
رهبر معظم انقلاب در ماه‌های اخیر چندین بار به صراحت فرموده‌اند که ضمن اعتماد و حمایت از تیم مذاکره کننده، نسبت به خدعه و فریبکاری و تقلب و بدعهدی دشمن  دغدغه و نگرانی دارند؛ همچنان که با هوشمندی فرمودند در جزئیات موضوع دخالت نمی‌کنند؛ ایشان مطالبات روشنی را به ویژه در حرم مطهر رضوی و دیدار با مداحان (20 فروردین) مطرح کردند که خطوط قرمز و حداقل‌های توافق خوب در مقابل توافق بد است. در عین حال این طراحی را که مذاکرات تا پس از توافق نهایی محرمانه بماند و این پنهانکاری را نیز با عبارت «رهبری درجریان جزئیات ماجرا هستند» پای رهبری بنویسند، به هم زدند. ایشان نقطه اتکای همدلی به عنوان شعار راهبردی سال را نیز در مطلع کردن نخبگان از جزئیات و واقعیات مذاکرات دانستند و فرمودند «ما چیز محرمانه و مخفی نداریم. این مصداق همدلی است؛ همدلی که گفتیم یک چیز زورکی نیست، یک چیز دستوری نیست» و سپس مسئولان را به گزارش و نشست با منتقدان حتی به قیمت عبور از موعد 3 ماهه کذایی (تیر ماه) امر فرمودند. رهبر انقلاب همچنین با بیان اینکه من هیچ وقت به مذاکره با آمریکا خوش‌بین نبوده‌ام، از رسیدن به توافق خوب دفاع کردند و در عین حال فرمودند توافق نکردن بهتر از توافق بد است. سپس برخی مطالبات از جمله «1- با ارزش تلقی کردن دستاوردهای هسته‌ای 2- عدم اعتماد به آمریکایی‌ها که بی‌صداقتی خود را در فکت‌شیت نشان دادند 3- لغو کامل و یکجای تحریم‌ها در همان روز توافق 4- ممنوعیت ورود به حریم امنیتی و دفاعی به بهانه نظارت و بازرسی 5- ممنوعیت هر شیوه نظارتی که ایران را به یک استثناء در نظارت تبدیل کند 6- عدم توقف توسعه علمی و فنی هسته‌ای در هیچ شرایطی» را برجسته کردند.
بنابراین باید با حساسیت و دغدغه تمام مذاکرات را در هفته‌های پیش‌رو رصد کرد. نه اینکه با برخی مطالب القایی یا برخی بدفهمی‌ها بالش نرم زیر سر افکار عمومی یا نخبگان گذاشت. اتفاقاً اکنون وقت به رخ کشیدن بی‌صداقتی‌های 2 سال گذشته به ویژه 2-3 هفته اخیر آمریکایی‌هاست. هم اکنون -و نه دو سه ماه دیگر- زمان مقتضی رفع برخی ابهامات و اشکالات مهم است. در اینجا برای رفع یک مغالطه بزرگ باید پرسید مگر ماجرای حکمیت صفین را در غیاب امیر مؤمنان(ع) به وجود آوردند؟ مگر ناکامی‌های فتنه‌آمیز جنگ احد را در غیاب رسول خدا(ص) رقم زدند؟ مگر حلول نهضت آزادی - سلسله جنبان پیچیده‌ترین نفاق پس از انقلاب- در دولت موقت را دشمنان و بدخواهان پیشنهاد کردند و مگر توافق سعدآباد و پاریس را جز دوستان بستند که رهبر معظم انقلاب پس از 2 سال کژتابی و بدعهدی طرف غربی دستور برچیدن تعلیق‌ها را صادر فرمودند؟ آیا پس از انبوه تجربه‌های عبرت‌آموز هنوز هم مجازیم بی‌عملی، کم‌کاری، به میدان نیامدن و امر به معروف و نهی از منکر به هنگام (تواصی به حق و صبر) نکردن و کم گذاشتن خود یا برخی متولیان را با این بیان مغلوط بپوشانیم که وقتی ما خوابیم بزرگواری هست که جای ما بیدار و هوشیار و صاحب دغدغه است؟! البته به تصریح رهبر انقلاب وضعیت امروز ما وضعیت بدر و خیبر است اما باید توجه داشت که بد عملی می‌تواند نبرد پیروز احد را مغلوب کند. از سوی دیگر قبیل همین منطق‌های آمیخته با غلط، خون به دل اولیای الهی در طول تاریخ کرد. یک مسئولیت بزرگ متوجه ولی امر است که هدایت و فرماندهی و بسیج‌گری است و یک مسئولیت، متوجه مسئولان میانی و فرماندهان و نخبگان ماست. باید مالک باشد و تا کنار خیمه معاویه رفته باشد و رعب به جان دشمن بیاندازد وگرنه از صلح‌طلبی مغشوش ابوموسی اشعری، جز گستاخی و دل و جرأت گرفتن دشمن باز تولید نمی‌شود.
هر توافقی باید آن قدر قُرص و استوار باشد که بتواند سرپای خود بایستد. آمریکا و برخی کشورهای غربی، طرف اختلاف و دعوای ما در چالش هسته‌ای هستند؛ ضمن اینکه در نشان دادن خباثت و عداوت -به ویژه در یک سال و نیم پس از توافق ژنو- از هیچ کوششی فروگذار نکرده‌اند. اولین سؤال مهم درباره قبیل توافق ژنو و بیانیه لوزان این است که چگونه طرف دعوا و اختلاف ما (حتی با اغماض از دشمنی‌های آشکار او) همزمان می‌تواند داور و قاضی در موارد اختلاف هم باشد؟! کارنامه آژانس نیز که اکثریت اعضای آن را آمریکا و کشورهای اروپایی تشکیل می‌دهند، روشن است. اگر ما 10 یا 15 یا 25 سال طبق توافق، همه فعالیت‌های هسته‌ای خود را فریز کردیم، 19 هزار سانتریفیوژ را به 5060 دستگاه رساندیم، غنی‌سازی 20 درصد در فردو را تعطیل کردیم، بازطراحی در قلب رآکتور اراک را پذیرفتیم، تعهد کردیم ذخایر اورانیوم غنی شده را از 10 هزار کیلوگرم به 300 کیلو برسانیم و در عین حال دل خوش باشیم که غنی‌سازی تعطیل نشده و با 5060 دستگاه ادامه می‌یابد!، و اگر به فرض محال بازرسی‌های کذایی را نیز پذیرفتیم، و تحقیق و توسعه ماشین‌های پیشرفته IR8 را متوقف کردیم و دلمان خوش بود که برخی فعالیت‌های محدود مطالعات فیزیک را مجازیم در فردو انجام دهیم و... پس از همه این اعتمادسازی‌ها و راستی آزمایی، حکم و قاضی و داور پرونده (دشمن ما) گفت من هنوز اعتماد ندارم و نمی‌توانم سلامت فعالیت‌های ایران را تأیید و تضمین کنم، آنگاه در آن 10 یا 15 یا 25 سال بعد دست ما به کجا بند است؟! یا اگر مثلاً زیر تعهدات خود درباره برداشتن تحریم‌های هسته‌ای- که در صورت لغو کامل، 17 درصد کل تحریم‌هاست- زدند، تکلیف چیست؟ توافقی چنین که بنیان آن کج است و طرف بدعهد متقلب هر زمان آماده است پس از اخذ امتیازات لازم زیر تعهدات خود بزند، چگونه می‌تواند سرپا بماند و آیا اگر به اعتبار این اعوجاج فرو ریخت، آنگاه باید چون خوارج مطالبه توبه عمومی کنیم؟! اصلاً چرا باید در دام خطای محاسباتی که دشمن می‌چیند بیفتیم و اقتدار وسعت یافته خود در چهارگوشه منطقه را به اعتبار فریب دشمن، ضعف بپنداریم؟!
اگر به تأکید دوستان تیم مذاکره کننده نظیر آقای دکتر ظریف آمریکا قابل اعتماد نیست- که این غیر قابل اعتماد بودن را از جمله اوباما در همراهی با مصوبه سنا و عدم وتوی طرح سنا با وجود وعده قبلی نشان داد- چرا و با چه مکانیزمی باید به او اعتماد کنیم؟! و چرا باید تصور کنیم آنها بعد از 10-15 سال از ما راضی می‌شوند؟ «لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم» (آیه 120 سوره بقره). اما اگر راضی نمی‌شوند، پس چگونه خوش گمانیم در وسط یک کارزار بزرگ که نقطه عطف و پیچ بزرگ تاریخ است، دشمن حربه اقتصادی خود را کنار بگذارد؟! شاید برخی دوستان با حسن نیت تصور کنند، توافق مد نظر فرصتی جهت پایان دادن به یک چالش دارای هزینه برای کشور است اما برعکس، توافق بد- که تفاهم و توافق مبهم نظیر بیانیه لوزان می‌تواند مقدمه آن باشد- شروع یک سری چالش‌ها و مزاحمت و طلبکاری‌ها و گستاخی‌های بیشتر است چنان که نشریه دی سایت پس از انتشار بیانیه لوزان به نقل از وزیر خارجه آلمان تصریح کرد که پشت پرده مذاکرات لوزان، تلاش غرب برای احیای گفت‌وگوهای انتقادی دو دهه پیش (دوره سازندگی) با ایران نهفته است. یک ایراد بزرگ روند فعلی مذاکرات که بیانیه لوزان و توافق ژنو نیز این ایراد را به رخ می‌کشد پذیرش ضمنی متهم بودن ما در قبال مدعی‌العمومی دارندگان و کاربران تسلیحات اتمی و کشتار جمعی است! و این مدل نامتوازن منطقا می‌تواند به سایر حوزه‌های غیرهسته‌ای نیز سرایت داده شود چرا که عقب‌‌نشینی در یک خط، مایه تشجیع دشمن به عبور از خطوط و محورهای بعدی است. آمریکا و غرب با صراحت می‌گویند ما به ایران اعتماد نمی‌کنیم بلکه ایران باید - به عنوان یک متهم- مورد راستی‌آزمایی قرار گیرد اما برخی از دوستان در این سو جز خوش‌گمانی فاقد مبنا به آمریکا و غرب هیچ سند و گرو و ضمانتی دستشان نیست.
آیا این سوءظن بازجویانه غرب و خوش‌گمانی برخی از ماها که مدام مسکّن به عوام و خواص می‌خورانیم تا در بحبوحه کمین دشمن راحت‌تر به خواب بروند و نگرانی نداشته باشند یا او را منجی اقتصاد ما بپندارند، عجیب و تلخ نیست؟! آیا شگفت‌آور نیست طبق بیانیه لوزان و اظهارات مقامات آمریکایی که 90 درصد آن از سوی برخی مذاکره‌کنندگان تأیید شده، فهرست مطالبات طرف مقابل روشن است اما تنها تعهد آنها در حوزه تحریم‌ها در محاق ابهام کامل قرار دارد؟
 آیا عجیب خواهد بود که ریچارد هاس بگوید «امتیازات مهمی را گرفتیم اما لغو تحریم‌ها همچنان بلاتکلیف و نامعلوم است»؟ لوزان اگر یک دستاورد داشته باشد، اثبات همین خباثت و بی‌صداقتی آمریکاست. آیا ما در لوزان تعهدات خود را قطعی کردیم تا تازه در وین و نیویورک و مذاکرات بعدی درباره چند و چون لغو یا تعلیق 17 درصد تحریم‌ها مذاکره کنیم؟! یعنی برادران خوب ما در تیم مذاکره‌کننده و در جبهه دیپلماسی مسئولیت‌شان این بود که بروند و ابعاد چند لایه محدودیت‌ها و تعلیق‌های هسته‌ای را بپذیرند؟ آیا مأموریت این بود یا اینکه با خدعه‌ و شعبده دشمن در حاشیه و ابهام ماند؟ البته به تعبیر هوشمندانه و ظریف رهبر حکیم انقلاب «هنوز هیچ کاری انجام نگرفته و هیچ‌چیز الزام‌آوری بین دو طرف نگذشته اما ممکن است طرف مقابل که یک طرف لجوج، بدعهد، بد معامله، اهل دبّه در‌آوردن، اهل از پشت خنجر زدن و اهل این جور سیاه‌کاری‌هاست سر جزئیات بخواهد کشور ما را، ملت ما را، مذاکره‌کنند‌گان ما را در یک دایره‌ای محصور کند».
بنابراین طبق همان نقشه راه‌ کلی که رهبر معظم انقلاب ترسیم فرموده‌اند همین هفته‌ها وقت چشم و گوش تیز کردن نسبت به  خدعه‌های دشمن و پاک کردن اشکالات مهم از چرک‌نویس لوزان و رفع ابهام‌های مهم موجود در آن است. این منطق، منطق غریبی است که دوستان خوش‌بین به بستن با کدخدا و اوبامای مودب، وقتی پای اعتراض به فکت‌شیت آمریکایی‌ها به میان می‌آید، می‌گویند آمریکا دشمن است چرا به حرف او اعتماد می‌کنید؟! انگار آمریکا طرف مذاکره و توافق نیست و سوم شخص بی‌ارتباط به این مذاکرات می‌باشد؟ آیا می‌توان پذیرفت آمریکا خلاف تصورات تیم ما از مذاکرات و تفاهم حرف بزند و ما امیدوار باشیم به یک توافق خوب  می‌رسیم و او اجرا می‌کند؟! آیا در چنین وضعیت نقیض‌گویی حق نداریم بگوییم بیانیه لوزان مرده متولد شد و به همین دلیل رهبر معظم انقلاب حق داشتند ضمن تحقیر- نشان دادن حقارت آمریکا- با بی‌اعتنایی از این مرده عبور کنند؟!
این نوشتار را باید در مجال دیگری شرح و بسط داد. اما اجمالا باید نوشت هدف اصلی آمریکا از روند فعلی، مشغول‌سازی و انجام عملیات فریب برای عملیات در محورهای دیگر یا دست کم کاستن از سرعت پیشروی و پیشرفت ایران است. مکمل این ایده‌آل دشمن می‌تواند وضعیتی از تعلیق و انتظار و بی‌عملی و بی‌تدبیری در رفتار مسئولان یا احاله همه گشایش‌ها به توافق کذایی باشد؛ این دغدغه مهم را حتی برخی حامیان دولت نظیر کرباسچی نیز اخیرا هشدار داده‌اند که دو سال از عمر فرصت دولت با همین انتظار محض گذشت. از سوی دیگر باید گوشه ذهن‌مان باشد که یک علت مهم عدم توافق و طلبکارتر شدن حریف، همین حالت تعلیق و انتظار و امید به خارج به جای اجرای نقشه بدیل (طرح B که همان ساماندهی اقتصادی در قالب اقتصاد مقاومتی است) می‌باشد. حتی اگر  چالش فعلی را  معامله فرض کنیم، منطقا داشتن گزینه‌های بدیل به ما فرصت مانور و چانه‌زنی بیشتر و خروج از جبریت القایی برخی شبه‌روشنفکران مدعی آزادی و اختیار را می‌دهد. به قول معروف همه تخم‌مرغ‌های آرزوی خود را در سبد مذاکره و توافق با آمریکا نگذاریم که با تلنگری از واقعیات درهم بشکند.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها