به گزارش پایگاه 598 به نقل از روزنامه جام جم: مجلس با کتک کاری عروس و داماد به هم خورد، در یک مجلس عروسی چند نفر از خانم های مهمان به بدگویی از عروس پرداختند و کم کم صحبت آنها به گوش داماد رسید. داماد هم با عروس شروع به گفت وگو کرد و رفته رفته صحبت آنها به مشاجره کشید و اواخر شب که قرار بود عروس و داماد به خیر و خوشی راهی خانه شان شدند، براثر مشاجره شدید میان عروس و داماد مجلس به هم خورد و آنها راهی کلانتری شدند.
این زوج جوان به نام های مهوش و ناصر چهار ماه پیش به عقد یکدیگر درآمده بودند و قرار گذاشتند اردیبهشت ماه جشن عروسی را راه بیندازند و زندگی تازه شان را شروع کنند.
ناصر که عضو یک موسسه ملی است، در این چهار ماه با جدیت مشغول فراهم کردن مقدمات عروسی و خرید بعضی لوازم ضروری بود و به این دلیل کمتر مجال پیدا می کرد سری به همسرش بزند بالاخره وسایل لازم فراهم شد و انتظارها به سر رسید و جشن عروسی مفصلی بر پا شد. مهوش در حالی که لباس عروسی به تن داشت، در کنار داماد نشسته بود و موزیک لحظه ای قطع نمی شد. هر دو شاد و خندان بودند و مدعوین نیز با صدای موزیک، دست افشانی و پایکوبی می کردند.
در دو طرف عروس و داماد چند زن مهمان نشسته بودند و با یکدیگر صحبت می کردند. در خلال حرف هایشان جملاتی از قبیل « قدم عروس برای داماد آمد ندارد، عروس چند شوهر را زیر و رو کرده و تازه ناصرخان را به تور انداخته» شنیده می شد. عروس این جملات را می شنید و دم نمی زد. زن ها آن قدر صدای خود را بلند و آن قدر سخن چینی کردند تا داماد کاملا حرف هایشان را شنید و بلافاصله چند لحظه آثار خنده و شادی از صورتش کنار رفت و با عروس شروع به گفت وگو کرد. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که گفت وگوی آنها به مشاجره کشید و جملات تندی بین آنها رد و بدل شد. ناگهان موزیک قطع شد و مدعوین با تعجب در صدد کشف علت مشاجره عروس و داماد برآمدند.
بزرگان فامیل برای برطرف کردن اختلاف آنها به گروه ارکستر دستور دادند موسیقی را دنبال و مهمانان را سرگرم کنند و بالاخره درصدد برآمدند میان عروس و داماد سازش دهند ولی داماد به هیچ وجه زیربار نمی رفت و می گفت حتما زن ها درست می گویند و الا دلیلی ندارد که با من دشمنی کنند.
بالاخره در میان بهت و حیرت حاضران، هر یک مجلس را ترک کردند و با اتومبیل جداگانه به کلانتری رفتند. در این وقت که ساعت 12 شب را نشان می داد، ماموران کلانتری با عروس و دامادی که آثار برافروختگی و عصبانیت در قیافه شان دیده می شد، مواجه شدند و بازجویی را آغاز کردند. داماد جریان را تعریف و برای تائید گفته های خود اضافه کرد هنگام برگزاری جشن عروسی صبر آمده و او از لحاظ این که به صبر اعتقاد دارد، سخنان زن های مهمان را صحیح تلقی کرده است. بالاخره ماموران در صدد تحقیق برآمدند و سرانجام معلوم شد زن هایی که این سخنان را در گوش داماد زمزمه می کردند، دختران دم بختی داشته اند که می خواستند به داماد بدهند. لکن ناصر هیچ یک از آنها را نپسندیده و مهوش را برای زندگی خود برگزیده و در نتیجه مادران دختران دم بخت برای جلوگیری از ازدواج ناصر با مهوش، دست به چنین عملی زدند. بالاخره رئیس کلانتری 13 طرفین را با یکدیگر آشتی داد و با خنده و خوشحالی آنها را به مجلس عروسی بازگرداند.
حمله زن با قمه به بقال محله
به خاطر یک تخم مرغ شکسته بین بقال و خریدار ـ که زن جوانی بود ـ نزاعی رخ داد و زن خریدار باقمه مرد بقال را مجروح کرد و تمام شیشه های مغازه او را شکست. این زن که توسط ماموران پاسگاه ژاندارمری قاسم آباد دستگیر شده بود، زندانی شد.
این زن که رقیه نام دارد، اکنون در بازداشت به سر می برد و حادثه در دست بررسی است. مرد بقال که حسن نام دارد، در گفت وگو با خبرنگار ما گفت: من یک مغازه بقالی در شهرک آریا مهر در جاده ساوه دارم. چند روز قبل که از شهر تخم مرغ خریده و به مغازه ام می رفتم، موتورم واژگون شد و تعدادی از تخم مرغ ها شکست.
به خاطر این که ضرری متوجه من نشود، تصمیم گرفتم به هر یک از مشتریانم که تخم مرغ می خرند یک تخم مرغ شکسته هم بدهم. چند روز قبل رقیه که نزدیک مغازه من منزل دارد، قصد خرید تخم مرغ داشت که همراه یک کیلو تخم مرغ، یک تخم مرغ شکسته هم به او دادم و همین موضوع باعث اعتراض رقیه شد. من هم به او گفتم همراه یک کیلو تخم مرغ سالم، یک تخم مرغ شکسته هم بخری که همین موضوع باعث اعتراض وی شد. اهالی محل میانجیگری کردند و دعوا ختم شد. اما یک ساعت بعد باز هم رقیه به مغازه ام آمد و بنای داد و فریاد گذاشت و با یک قمه که از زیر چادرش بیرون آورد، به من حمله کرد. من هم از مغازه خارج شدم و او با قمه شیشه های مغازه ام را شکست و سپس به من حمله و مرا از ناحیه دست بشدت مضروب کرد. او سخت عصبانی بود و قصد داشت باز هم به من ضرباتی وارد کند که اهالی محل سر رسیدند و قمه را از دست او گرفتند. ماموران پاسگاه ژاندارمری قاسم آباد زن ضارب را دستگیر و محمد را بعد از انتقال به بیمارستان و پانسمان دستش، به دادسرا منتقل کردند. قاضی، رقیه را به جرم جرح و تخریب بازداشت کرد.