به
گزارش 598 به نقل از «خبرگزاري دانشجو»، علي اكبر رائفيپور در
سومين جلسه از سلسله جلسات روايت عهد با عنوان «حماسه سرخ»، در ابتداي جلسه
به پرسش هاي دانشجويان پيرامون مباحث گذشته پاسخ داد و در جواب به شبهه
«بدا در امامت» اظهار داشت: برخي طرح مي كنند كه بدا در امامت صورت گرفته و
با شهادت و رحلت سه نفر امامت به كسي ديگر منتقل شده است؛ علي اكبر بن
حسين، اسماعيل بن جعفر و محمدبن هادي، اما چنين اتفاقي غير ممكن است؛ زيرا
از ابتدا سلسله امامان كاملاً مشخص، و مشهور نبودن امام سجاد به نام علي به
خاطر حفظ جان ايشان بوده است.
كارشناس حوزه دشمن شناسي افزود: دشمنان، علي اكبر را امام بعد از حسين بن
علي مي دانستند و در ترور او اهتمام داشتند؛ چرا كه او نه تنها فرزند بزرگ
امام حسين(ع)، بلكه «اشبه الناس خلقا و خلقا» به پيامبر بوده، اما گويا
دشمنان از تقدير الهي غافل بودند.
وي با اشاره به اينكه جريان شجره ملعونه از ابتدا آمده بود تا بني اميه را
سر كار بياورد و از قبل خط اهل بيت را شناخته و نشان كرده بود، گفت: قوانين
شوراي شش نفره به صورتي بود كه امكان نداشت علي(ع) انتخاب شود و در حقيقت
هنگامي كه تعداد افراد شورا زوج باشد آن هم عدد زوجي كه هم بر دو و هم بر
سه قابل تقسيم است، يعني از قبل تصميم گرفته شده و شورا كاملا نمادين است.
رائفيپور افزود: علي بن ابي طالب در نهج البلاغه آنان را رسوا مي كند و از
اشعث بن قيس به عنوان «منافق پسر كافر» ياد مي كند كه فردي بسيار مشكوك
است، همان كسي كه «ابن ملجم» را با «قطام» مرتبط كرده و دختر او قاتل امام
حسن (ع) و فرزند ديگرش از صحنه گردانان اصلي كربلاست.
كارشناس حوزه دشمن شناسي ضمن بيان اينكه امام در نهج البلاغه رسماً معاويه
را قاتل عثمان دانسته، به نقش يهود در اين جريان اشاره كرد و گفت: در منتهي
الامال آمده است، بعد از جمله «فزت و رب الكعبه» امام فرمود: «پسر يهوديه
مرا كشت» و بسيار جالب اين است كه امام صراحتاً به اين نكته اشاره مي كند.
وي با اشاره به فرازي از زيارت عاشورا، «يوم تبركت به بنو اميه و بن آكله
الاكباد اللعين بن اللعين (معاويه پسر ابو سفيان)» گفت: چرا بايد معاويه
را لعن كنيم، در حالي كه 10 سال پيش مرده است و بگوييم او تبرك جسته به روز
عاشورا؟ اين نكته ديگري است كه ارتباط او با يهود را مشخص مي كند؛ زيرا
قبل از اسلام يهوديان روز عاشورا را روزه مي گرفتند.
رائفيپور سپس به بحث پيرامون قيام كربلا
پرداخت و در همين راستا به جرياني كه به دنبال تثبيت شخصيت معاويه و يزيد
به عنوان اميرالمومنين است، اشاره كرد و گفت: اين سنگر اكنون خط مقدم جبهه
جنگي است كه متعلق به شيعه نيست، بلكه متعلق به تمام آزادگي و شرافت است.
كارشناس حوزه دشمن شناسي در همين راستا به اقدام امام جماعتي در یکی از شهرستان های اردبيل در راستای تثبيت معاويه و يزيد اشاره كرد.
رائفيپور گفت: شجره ملعونه در جامعه اسلامي چنان ريشه دوانده بود كه خلافت
به فردي فاسق و بوزينه باز سپرده شد. همه كس توان درگير شدن با شجره
ملعونه را ندارند، بلكه فردي از شجره طيبه بايد به پاخيزد.
در باب شهادت حضرت اباعبدالله بسيار سخن گفته شده است، اما فلسفه شهادت
ايشان مهجور مانده و بايد ريشه ماندگاري اين قيام بررسي شود. در سال 61
هجري عده اي در پي تثبيت شخصيت فردي فاسق چون يزيد بودند و كار به جايي
رسيد كه واقعه عاشورا رخ داد.
هم اكنون نيز جريان وهابيت به دنبال تثبيت اين چهره ها هستند. پس بايد قيام
كربلا را به خوبي شناخت تا منجر به عاشوراي ديگري نشود. آنچه اين قيام را
از ساير قيام ها متمايز مي كند اهداف قيام و خصوصاً ويژگي هاي آن است.
اهداف قيام امام حسين (ع):
1- افشاي چهره واقعي بني اميه
امام حسن نميتوانست به جنگ با امويان برود؛ زيرا چهره بني اميه افشا نشده
بود، بنابراين براي رسوايي آنان شروطي در صلح گذاشت كه مي دانست زير پا مي
گذارند. دليل ديگر صلح اين بود كه اگر امام حسن بلافاصله قيام مي كرد، خون
امام حسن در برابر خون صحابه بزرگ پيامبر، علي بن ابي طالب خود را نشان نمي
داد.
معاويه با جانشين كردن يزيد رسماً خلافت را به سلطنت جاهلي عربي تبديل كرد،
اگرچه او رسما فسق نمي كرد، اما يزيد با فسق علني آمد و مهر تاييد و بيعت
از امام حسين (ع) طلب كرد و به وليد دستورداد يا بيعت بگيرد يا امام را
بكشد.
جريان شجره ملعونه به دنبال بهانه براي كشتن مي گشت. زماني كه به خانه حضرت
علي حمله بردند، قصد داشتند علي را مجبور كنند شمشير بكشد و به جرم شورش
بر عليه خليفه وقت بكشندش. فاطمه به پشت در آمد و به وي جسارت كردند تا
علي مجبور شود شمشير بكشد. كسي كه در نهج البلاغه بر مردان روا مي دارد از
غم كشيدن خلخال از پاي پيرزن يهودي بميرند به تقدير الهي سكوت مي كند تا
اسلام بماند.
همان طور كه در آن جريان با كتك خوردن اسلام حفظ شد، در كربلا با كشته شدن
اسلام حفظ شد. امام حسين بيعت با يزيد را فاتحه بر اسلام مي دانست و حاضر
نشد بيعت كند و از مدينه به سمت مكه خارج شد.
2- احياء سنت پيامبر
در نامه امام به مردم بصره آمده است: «من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش
فرا مي خوانم؛ چراكه اين گروه سنت پيامبر را از بين برده اند و سنتي از او
باقي نمانده و ما بايد آنرا احيا كنيم.»
3- مبارزه با بدعتها و جعل احاديث نبوي
امام (ع) در نامه به مردم بصره مي فرمايند:«بدعت ها دوباره زنده شدند.»
خليفه اول و دوم ساده زيست بودند. حتي خليفه دوم در سفر خود به شام از نحوه
حكومت معاويه تعجب مي كند.
معاويه بيت المال را به عنوان ثروت شخصي
خود مصادره كرد و اين اثرگذارترين كاري بود كه او انجام داد. اشاعه مال
حرام 10سال بعد اثر خود را گذاشت و جانباز جنگ صفين سر امام زمان خود را از
تن جدا كرد.
هنوز هم معاويه صفتان هستند و ما بايد معاويه زمان و امام حاضر خود را
بشناسيم. امام در منزلي به فرزدق مي فرمايد: «اينان كساني هستند كه طاعت
شيطان را پذيرفتند و اطاعت خدا را رها كردند، در زمين فساد كردند و حدود
الهي را از ميان برده اند و باده ها نوشيده اند و مال فقيران و بيچارگان را
ويژه خود ساخته اند و من از هركس بر ياري دين خدا و جهاد در سبيلش
سزاوارترم تا آيين خدا پيروز و برتر باشد.»
در منزلي خطاب به ياران خود فرمودند: «مردم بندگان دنيايند و دين به صورت
ظاهري و در حد حرف بر زبانش مطرح مي شود. تا زماني كه معاش و زندگي ماديشان
رونق دارد، در اطراف دين اند، ولي زماني كه با بلا و گرفتاري آزمايش شوند،
در اقليت اند.»
امثال ابوهريره براي پول حديث جعل مي كردند. ابوهريره براي فروش پيازهاي
فردي يهودي حديث جعل مي كند كه اين ارتباطش با يهودي ها خود نكته جالبي
است. در همين زمان است كه ازدواج دو خواهر با يك نفر در يك زمان حلال شمرده
مي شود.
4- احيا حدود الهي، عمل به حق و مبارزه با باطل و اصلاح طلبي
امام خطبه اي در جمع لشكريان حر ايراد مي كند: «آيا نمي بينيد به حق عمل
نمي شود و از باطل جلوگيري نمي شود؟ در چنين شرايطي بر مومن لازم است كه به
ديدار پروردگارش راغب باشد. امام صراحتا بيان مي كند كه اين سفر بازگشتي
ندارد.
امام در جايي مي فرمايند: «خدايا تو مي داني آنچه از ما در راه بسيج مردم
سر زده است، براي رقابت در امر زمامداري و يا به چنگ آوردن ثروت و مال
نبوده، بلكه هدف ما آن است كه نشانه هاي دين تو را آشكار سازيم و اصلاح و
درستي را در تمامي بلاد آشكار كنيم تا مردم آسوده باشند و به فرايض و سنت
ها عمل شود.»
خود امام هدفش را مي گويد و فرزند همان امامي است كه حكومت در نظر او از آب
بيني بز كم ارزش تر بوده است. در وصيت نامه حضرت به محمد بن حنفيه آمده
است: «من فقط براي اصلاح امت جدم به پا خاسته ام. مي خواهم امر به معروف و
نهي از منكر كنم. امر به معروف و نهي از منكر از فروع دين است.» امام حج
واجب خود را رها كرده و به اين فرع مي پردازد.
همچنين امام هنگام خداحافظي با قبر پيامبر مي فرمايد:«خداوندا اين قبر
پيامبر تو محمد است و من فرزند دختر اويم و از آنچه براي من پيش آمده تو
آگاهي. خدايا من معروف را دوست دارم و از منكر بيزارم»
امام خطبه اي در منا مي خوانند و مي فرمايند: «خدا از امر به معروف و نهي
از منكر به عنوان تكليف واجبي از سوي خود ياد مي كند؛ زيرا مي دانست اگر
اين دو فريضه اجرا شود، همه فرايض در سايه آن برپا مي شود و اين از ان بود
كه امر به معروف و نهي از منكر دعوت به اسلام است. توام است با مخالفت با
ظالم، تقسيم بيت المال و غنايم و گرفتن زكات و در جاي خود صرف كردن آن؛ در
جايي كه شايسته است.»
امام در همه جا بارها و بارها از امر به معروف به عنوان هدف قيام ياد مي
كند. در نامه به بزرگان كوفه مي فرمايد: «مي دانيد كه پيامبر خدا در زمان
حيات خود فرمود، هركس سلطان ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال كرده و
پيمان خدا را شكسته و با سنت پيامبر مخالفت كرده و در ميان بندگان خدا با
ظلم و ستم رفتار مي كند، ولي با او به مبارزه عملي و گفتاري برنخيزد،
سزاوار است خدا او را به جايگاه آن ستمگر يعني جهنم وارد كند.»
تمامي اين خصلت ها در حكومت يزيد بود. چه مي شود كه مردم اين صحبت ها را
نمي فهمند؟ شكم هاي آنان از مال حرام پر شده بود. ديگر نمي توانستند
بفهمند. گاهي مسلماني مال حرام مي خورد و خداوند او را مجازات مي كند، اما
گاهي نيز او را دچار سنت «استدراج» مي كند و به او مهلت مي دهد تا خود را
بدبخت كند.
5- تشكيل حكومت اسلامي و شكلگيري حكومت ولي معصوم
حضرت اين مورد را در گزاره هايش داشته و هيچگاه از آن افول نكرده است، «من
فرزند دختر رسول خدايم و بر ولايت بر امور از اين مدعيان دروغين شايسته تر
هستم.» در دستور العملي كه براي مسلم مي فرستند نيز مي فرمايند: «مردم را
به پيروي از من دعوت كن و از حمايت از آل ابي سفيان بازدار. اگر آنان متفقا
بيعت كردند، مرا با خبر كن تا بنابر آن عمل كنم.»
ادامه دارد...