به گزارش پایگاه 598 به نقل از ایران ورزشی، قبل از هر چیز، قبل از آنکه به موضوعات فنی ورود کنیم، تکلیفمان را با بعضی حرفها، شایعات و مسائلی که دهان به دهان میچرخد و نه هیچ مقامی آن را تایید میکند و نه هیچ مرجعی تاکنون آن را تکذیب کرده، روشن کنیم.
*** نیمه خالی لیوان
عادل فردوسیپور – که درباره خودش و رسانه تاثیرگذارش حرفهایی داریم – در برنامه هفته گذشته سوالی از علی کفاشیان میپرسد که از دل همین شایعات و حرفهای در گوشی بیرون آمده اما نه کسی پی این سوال را میگیرد و نه کارلوس کیروش واکنش تند و قاطعی نشان میدهد که احساس کنیم ریگی به کفش او و همکارانش نیست.
در برنامه 90 از کفاشیان پرسیده میشود: «آیا با کیروش بحثهایی درباره دلالی و... هم دارید؟» که رییس فدراسیون میگوید: «نه، نه، به هیچ وجه، اصلا و ابدا!»
ریشه این سوال کجاست؟ چرا فردوسیپور چنین سوالی را مطرح میکند؟ واقعیت این است که مدتی هست که شایعه تخلفات مالی و ... را پیرامون دستیاران خارجی تیم ملی میشنویم؛ تا آنجا که حتی خبرهایی درباره بحث و جدل علیرضا اسدی دبیرکل جدید فدراسیون با سرمربی تیم ملی پیرامون همین مسائل رسانهای میشود اما نه اسدی مساله را از بیخ و بن تکذیب میکند و نه کیروش.
ماجرا به بازی کردن یک بازیکن خاص در جام جهانی، امضای قرارداد باشگاهیاش در لیگ خارجی و نقش دستیاران خارجی کیروش برمیگردد که ظاهرا اسناد و مدارکی هم در این باره نزد برخی مسئولان وجود دارد که همین مسائل باعث ایجاد شکاف و درگیری میان آنها و سرمربی تیم ملی شده و یکی از محورهای اختلاف ظاهرا همین شایعات است.
حال تکلیف چیست؟ اگر چنین موضوعی در فوتبال اروپا ولو در حد شایعه مطرح شود، باز هم رسانهها از کنار موضوع به همین سادگی میگذرند؟ اگر مساله حقیقت دارد، چرا مسئولان ورزش کشور با قاطعیت تمام پس از افشای اسناد، حکم به برکناری سرمربی نمیدهند؟ آیا همین یک دلیل برای اخراج مربی – ولو مربی قهرمان جهان – کافی نیست؟ ضربالمثلی هست که میگوید: «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها!»
پس به نظر میرسد در این زمینه همه مقصریم؛ از مسئولان گرفته تا رسانهها که پی مسالهای به این مهمی را نمیگیرند تا خود کیروش که سکوت کرده و علامت سوال را در این موضوع پررنگتر نموده است.
وقتی ماههاست که این حرف و حدیثها را میشنویم، چطور رسانهای مهم و تاثیرگذار مثل 90 و مجری نکتهسنج آن چنین چیزی را نادیده میگیرد یا خودش را به ندیدن میزند؟
به سوال برنامه هفته گذشته 90 از علی کفاشیان باز هم دقت کنید. حال مساله اینجاست که همین برنامه 90 – که در شکلگیری فضای ورزش و جو حمایت یا انتقاد از یک مربی تاثیرگذار بوده و در قبال مربیان داخلی – ف. ک ها یا مربیان دیگری که سالها از دستهای پشت حرف میزدند – چگونه واکنش نشان داده؟
آیا اگر همین شایعات امروز درباره مربی مورد نقد همیشگی برنامه 90 امیر قلعهنویی وجود داشت، باز هم به یک سوال کلی اکتفا میشد یا تا تکلیف موضوع روشن نشده بود، به سراغ بحثهای دیگر نمیرفت، که سالهای سال این ماجرا بهانهای برای کنایه و نیش زدن بود؟!
تکلیف خود را پیش از هر بحث فنی و تاکتیکی، باید با چنین موضوعاتی روشن کرد. اگر از اساس ماجرا صحت ندارد، باید از سوی مسئولان رده بالا با قاطعیت رد شود و اگر هم کاسهای زیر نیم کاسه است، تردیدی نیست که فوتبال ایران به چنین مربیانی احتیاج ندارد و همین یک دلیل برای پایان همکاری کافی است و حتی اگر همه و همه در شبکههای اجتماعی و رسانههای پرمخاطب طرفدار یک مربی باشند، با همین یک دلیل میتوان پاسخ همه را داد.
این نیمه خالی لیوان است؛ در نیمه خالی لیوان، هستند بازیکنانی که ادعا میکنند یکی از دستیاران خارجی سرمربی، در جمع دروازهبانهای تیم ملی پیش از جام جهانی جملهای را به زبان آورده که معنای روشنی دارد: «... شما در تیمهای پولدار لیگ بازی میکنید و قراردادهای سنگین و میلیاردی میبندید، پس سهم ما که برای شما زحمت میکشیم چه میشود؟ آیا بودن در تیم ملی تاثیری در قراردادهای آینده و میزان درآمد شما ندارد؟»
*** نیمه پر لیوان
این حرفها یک طرف، اما حرفهای دیگری هم هست که خط بطلانی میکشد بر تمام این شایعات و ادعاها. میگویند کیروش دستمزد بالایی دارد و از یک دلار خود هم نمیگذرد اما نزدیکان سرمربی ادعا میکنند که علیرغم این حرفها، پس از رفتن کیروش افشا خواهد شد که سرمربی تیم ملی چیزی نزدیک به 40 درصد قراردادش – بله 40 درصد که میشود بالغ بر یک میلیارد و 800 میلیون تومان – را در ایران خرج کاری کرده که در راستای منافع فوتبال ملی بوده ولاغیر، در حالی که سرمربی تیم ملی وظیفه ندارد از قرارداد خودش برای فوتبال ملی هزینه کند.
آنها ماجرای شیب استخر کمپ تیمهای ملی را تعریف میکنند که نقشه آن را کیروش از باشگاه منچستر آورده و در کمپ تیمهای ملی اجرا کرده. کیروش ساعاتی پس از آنکه نقشه را به پیمانکار تحویل میدهد، با عجله به کمپ تیمهای ملی بازمیگردد و سراغ پیمانکار را میگیرد و به او میگوید: «من در مختصات شیب استخر به نکتهای پی بردم. چون از این استخر به جز تیم ملی بزرگسالان، تیمهای پایه و بانوان هم استفاده میکنند، اگر مطابق نقشه باشگاه منچستر پیش بروید، عمق منطقه انتهایی زیاد میشود و آنها نمیتوانند به راحتی در استخر راه بروند تا آبدرمانی کنند و آب از سرشان میگذرد. پس باید براساس قد و قامت آنها تغییراتی در نقشه ایجاد شود.»
گفته میشود که سرمربی تیم ملی تا این حد به مسائل ریز فوتبال ملی توجه میکند و نه فقط دغدغه تیم ملی بزرگسالان که برای تمام تیمهای ملی برنامه دارد و تغییراتی در کمپ تیمهای ملی ایجاد کرده که مطابق استانداردهای باشگاههای بزرگ و حرفهای دنیا نظیر منچستریونایتد و رئال مادرید است.
او با وسواس پای انجام این پروژهها در کمپ شخصا حضور داشته و ناظر بر اجرای طرح بوده و اگر حتی در یک مورد مطابق نقشه عمل نمیشد، وارد کار میشد و از هرگونه اعمال سلیقه جلوگیری میکرد.
پس از جام جهانی که برخی مسئولان کمپ تصور میکردند قرارداد کیروش تمدید نخواهد شد، بلافاصله طرح فوق را دچار تغییراتی کردند؛ وسط برخی از محوطهها تیغه کشیدند تا به عنوان انبار وسایل غیرضروری از این بخشها استفاده شود و فضایی را که سرمربی تیم ملی مطابق با استانداردهای اروپایی برای تمرینات ویژه ساخته بود، به چند اتاق جهت انبار تبدیل کردند اما با تهدید کیروش و بازگشت به کمپ، وقتی سرمربی تیم ملی با این تصمیمات خلقالساعه مواجه میشود، از کوره در میرود و دستور میدهد تا تیغهها و اتاقهای جدید تخریب شود و همان سالنهای قبلی طبق نقشه استاندارد مجددا ساخته شود.
به نظر میرسد همان 40 درصدی که کیروش از قراردادش برای فوتبال ملی هزینه کرده، در همین زمینهها بود و خواسته تا چیزی از خودش برای آینده فوتبال ایران به یادگار بگذارد.
این برداشت ما از حرفهای نزدیکان کیروش است که او 40 درصد را در کمپ هزینه کرده چرا که آنها از سوی کیروش اجازه ندارند که واقعیت ماجرا را فاش کنند و تنها به این مساله میپردازند که 40 درصد قرارداد کیروش صرف یک کار مهم در فوتبال ایران شده که پس از رفتنش افشا میشود نه حالا چون خودش نمیخواهد کسی چیزی بداند.
حال با منطق جور درمیآید که یک مربی بزرگ و باسابقه که از تمول مالی بالایی برخوردار است و طبق نوشته رسانهها، جزیره اختصاصی توریستی در آفریقا دارد، چشم به درصد قرارداد چند هزار دلاری یک بازیکن ایرانی داشته باشد و پیرامونش درباره مسائلی چیپ نظیر دلالی حرف زده شود؟
- کیروش برای ورزش آشپز هم تربیت میکند؟!
بگذارید خاطرهای دیگر از سرمربی تیم ملی نقل کنیم؛ برای جام جهانی، یک آشپز با تیم ملی به برزیل اعزام شد که مطابق خواسته کارلوس کیروش بود.
چند روز پس از اعزام تیم به برزیل و حضور در کمپ سائوپائولو، آقای آشپز سراغ کیروش میرود و میگوید: «در کمپ کورینتیانس که از غذای سرو شده توسط آشپزهای برزیلی استفاده میکنیم، در هتل هم غذایی میخوردیم که آشپزخانه هتل درست کرده و ما دخالت نداریم. پس حضور من اینجا چه لزومی دارد؟»
کیروش که از پیش هدفی را دنبال میکرده و طبق خواسته او آشپز را به برزیل آورده بودند، در پاسخ میگوید: «ما در ایران آشپز ورزشی نداریم که غذا را براساس نیاز ورزشکاران طبخ کند. غذایی که شما در ایران برای ما مهیا میکنید شاید برای بیمارستان و بیمار مناسب باشد اما ویژگیهای لازم برای یک ورزشکار را ندارد. من خواستم تا شما با تیم ملی به اینجا بیایید و از نزدیک غذای باشگاه حرفهای کورینتیانس را ببینید و یاد بگیرید که غذای ورزشی چه خصوصیاتی دارد. در هتل هم مطابق دستورات فیفا و طبق استانداردهای ورزشی غذا سرو میشود و آشپزهای حرفهای فیفا در هتلها مستقر هستند. شما با دقت بیشتری به منوی غذایی توجه کنید و هدف من از آوردن شما به برزیل این است که با اصول تغذیه ورزشی آشنا شوید تا بعد از بازگشت به ایران آموختهها و تجربیات خود از این سفر را به سایر آشپزها انتقال دهید و در آینده ما صاحب آشپزهایی با تخصص ورزشی باشیم.»
کیروش باز هم به دنبال این بوده تا اثر دیگری برای فوتبال ایران به یادگار بگذارد و به همین دلیل آشپز یکی از معروفترین هتلهای کشور که تیم ملی اغلب در آن اقامت داشته را با خود به برزیل میبرد.
حال درباره چنین تفکری چگونه باید قضاوت کرد؟ آیا او دستمزد بالایی دارد یا باید از زاویهای دیگر به کیروش نگاه کرد و حضور او را در فوتبال ایران غنیمت شمرد و از او برای مدت بیشتری بهره گرفت؟ آیا یک مربی حرفهای با چنین تفکری در پی درصدی از قرارداد بازیکن است؟ مساله خیلی پیچیده و پر ابهام میشود و تحلیل این موضوعات کنار هم بسیار دشوار به نظر میرسد!
- نقش واسطهها و بازی با شیلی یا ایتالیا!
بازی ایران و شیلی و بعد از آن مطرح شدن پیشنهاد ایتالیا اواخر سال پیش جنجالهایی را به دنبال داشت. در میانه بحث و جدلها، گفته شد که بازی با ایتالیا را عباس ترابیان جور کرده و دلیل مخالفت کیروش با این پیشنهاد نه مبلغ درخواستی ایتالیا بوده و نه آبروریزی بینالمللی کنسل کردن شیلی؛ بلکه همه چیز به واسطههای هماهنگکننده این دو بازی مربوط بوده است.
بازی با شیلی توسط فردی هماهنگ شده بود که رابطه نزدیکی با سرمربی تیم داشته و دارد و اغلب اردوها و کمپهای تمرینی در دوران حضور کیروش را این فرد جور میکند.
آن روزها وقتی ماجرای جایگزین شدن ایتالیا به جای شیلی مطرح شد، کیروش موضع تندی گرفت و در مصاحبهاش اعلام کرد: «لغو بازی شیلی یک آبروریزی بینالمللی است. بابت این مسابقه ما تنها 500 هزار دلار میپردازیم اما برای ایتالیا باید یک میلیون و 500 هزار دلار بدهیم که به نظر من این کار منطقی نیست و بهتر است یک میلیون دلار اضافهای که قرار است به ایتالیا پرداخت شود، در فوتبال ساحلی بانوان، فوتسال و تیمهای پایه هزینه شود.»
در این میان منتقدان کیروش این دلایل را بهانههایی واهی تلقی کردند و گفتند سرمربی تیم ملی که هیچگاه به مسائل تیمهای دیگر فدراسیون توجه نداشته، چگونه حالا حامی بانوان، ساحلی، فوتسال و تیمهای پایه شده است.
آنها بر این باور بودند که تنها دلیل پافشاری کیروش برای بازی با شیلی، در نظر گرفتن منافع فردی است که این مسابقه را هماهنگ کرده است.
- ماجرای آزمون و جهانبخش و تیم ملی امید
در همان بازه زمانی، بحث سردار آزمون و جهانبخش و حضور آنها در تیم ملی یا تیم امید هم از موضوعات مورد اختلاف بود که منتقدان کیروش با مطرح کردن خودخواهیهای سرمربی تیم ملی میگفتند که حق با تیم امید است و کیروش اگر به منافع سایر تیمهای فدراسیون اهمیت میدهد، چرا حاضر نیست این دو بازیکن برای مقدماتی المپیک به تیم امید بروند و برای دو بازی شیلی و سوئد که ماهیت تدارکاتی دارد، این همه دعوا و جنجال به راه انداخته که الا و بلا باید این دو بازیکن با تیم ملی به اتریش بروند در حالی که تیم امید بیشتر از تیم ملی بزرگسالان به آنها نیاز داشت!
کنار هم گذاشتن ماجرای بازی با شیلی یا ایتالیا و ماجرای حضور سردار و جهانبخش، پارادوکسی را به وجود میآورد که نمیتوان به درستی قضاوت کرد آیا کیروش به خاطر منافع شخصی این مطالبات را داشته یا واقعا پای منافع ملی وسط بوده است؟!
این بحث به اردوی اتریش کشیده شد و زمانی که از سرمربی تیم ملی پیرامون جهانبخش و آزمون سوال شد، پاسخهای منطقی داشت؛ کیروش به ما میگفت: «در تمام دنیا اولویت با تیم ملی بزرگسالان است و در طول عمر 40 سالهاش در فوتبال هرگز چنین چیزی ندیده که وقتی تیم ملی بزرگسالان بازی دارد، بازیکن را به تیمهای پایه بدهند.»
او میگفت مگر تیم ملی ویترین فوتبال ملی یک کشور نیست؟ البته کیروش استدلالهای فنی دیگری هم داشت که تا حدودی ما را قانع کرد: «تا جام جهانی بعدی شاید دیگر این فرصت فراهم نشود که سردار و جهانبخش مقابل بازیکنان حرفهای و درجه یک سوئد و شیلی - مخصوصا مدافعان درجه اول آنها - فرصت بازی و محک خوردن پیدا کنند. این فرصت تنها یک بار برای آنها به وجود آمده و برای رشد و ترقی آنها لازم بود که جلوی این مدافعان تجربه کسب کنند.»
- سوال بی جواب در مسیر استکهلم؛ چرا به دروازه بان های دیگر بازی نرسید
این حرفهای کیروش منطقی و قابل دفاع بود اما وقتی در هواپیما این موضوع را با تعدادی از بازیکنان تیم ملی مطرح میکنیم، پاسخی میدهند که جای تعمق دارد. آنها میگویند: «یک سوال از شما داریم؛ اگر فرصت بازی با شیلی و سوئد دیگر تکرار نمیشود، چرا در این دو مسابقه حتی یک دقیقه فرصت بازی جلوی زلاتان یا الکسیس سانچس و ویدال (که البته بازی نکرد) به دروازهبانهای دیگر داده نشد؟ مگر غیر از این است که بازیهای دوستانه با هدف کسب تجربه و محک خوردن بازیکنان برگزار میشود؟ در جام جهانی، حقیقی دروازهبان اول بود و مقابل 3 تیم بزرگ محک خورد. بعد از آن هم جام ملتها که در تمام بازیها و مسابقات تدارکاتی قبل از تورنمنت فقط به علیرضا حقیقی فرصت داده شد. در این دو بازی دوستانه آیا شرایط مهیا نبود که حتی 30-20 دقیقه به دروازهبانهای دیگر میدان داده شود؟ مقابل سوئد 3 بار توپ روی دروازه ایران آمد و 3 گل دریافت کردیم. از 3 توپ که 4 گل نمیخوریم! با گلرهای دیگر هم در بدترین شرایط 3 گل میخوردیم. فیلم بازی و موقعیتهای سوئد و عکسالعملهای حقیقی موجود است!»
این بازیکنان معتقدند که عوامل دیگری در بازی کردن برخی بازیکنان دخیل است و شایعاتی که پیرامون برخی اعضای کادر فنی به وجود آمده، چندان هم بی پایه و اساس نیست: نمونهاش همین ماجرایی که گفتیم. حال باید دید کیروش برای این انتقادات چه پاسخی دارد و آیا برای این تصمیم خود هم دلیل و منطقی داشته یا باید شایعات را پذیرفت؟!
البته یکی از بازیکنان باسابقه و قدیمی تیم ملی در این رابطه میگوید که حرفهای این گروه را جدی نگیریم. اصلا حقیقی ضعیف و پراشتباه؛ بقیه گلرها در لیگ چه گلی به سر خودشان زدهاند که حالا مدعی پیراهن شماره یک تیم ملی هستند؟ هفتهای نیست که آنها روی اشتباهی بزرگ گل نخورند و اگر حقیقی گلر اول تیم ملی شده، نتیجه نمایشهای فاجعهبار و زندگی ناسالم و پرحاشیه برخی دروازهبانهای لیگ است.
این بازیکن به مواردی در خصوص زندگی غیرحرفهای و ناسالم اشاره میکند که وقتی عملکرد این دروازهبانها را طی یک فصل اخیر مرور میکنیم، پی میبریم که پر بیراه هم نمیگوید!
- شماره 12 چگونه به تیم ملی دعوت شد؟!
هواپیمای تیم ملی در مسیر استکهلم به تهران، کمسوژه برای نوشتن نداشت. از ماجرای دعوت وریا غفوری شروع کنیم؛ یکی از دستیاران کیروش درباره پروسه دعوت ملیپوشان، ماجرای دعوت وریا غفوری را به عنوان یک نمونه اینگونه توضیح می دهد.
ماجرا از این قرار بوده که سرمربی تیم ملی برای تماشای بازی سپاهان – استقلال به ورزشگاه میرود و اوایل بازی به تلفن یکی از آنالیزورهایش زنگ میزند و میگوید: «اسم شماره 21 سپاهان چیست؟»
کیروش در ادامه تماس شروع به توضیح برای آنالیزورش میکند: «تاچ – نحوه ضربه زدن به توپ – این بازیکن با تمام بازیکنان داخل زمین فرق میکند و آمار این بازیکن در طول فصل و فیلمهایش را همین امشب برایم مهیا کنید.»
دست بر قضا، از روی شانس یا اقبال بود که در همان مسابقه شماره 21 سپاهان از فاصله 40 متری با شوتی سرکش دروازه رحمتی را باز کرد تا بیش از قبل در دل کیروش جا خوش کند و سرمربی تیم ملی را متقاعد نماید که گزینه مناسبی برای تیم ملی است.
فیلم بازیهای این بازیکن جمعآوری میشود و چیزی حدود 20 روز اعضای کادر فنی روی عملکرد او کار میکنند تا سرانجام سرمربی تیم ملی متقاعد میشود که شماره 21 ویژگیهای دعوت به تیم ملی را دارد. وقتی لیست تیم ملی اعلام میشود، یک نام جدید توجه همه را به خود جلب میکند: "وریا غفوری!"
دعوت از وریا غفوری به همین سادگیها نبوده که 2 -3 بازی باشد و بعد به تیم ملی برسد. آنالیزور کیروش میگوید که برای دعوت از یک بازیکن، چیزی حدود 20 روز عملکرد او و فیلم بازیهایش آنالیز میشود و بعد کیروش میپذیرد که این انتخاب درست بوده یا نه.
حال وقتی تا این حد وسواس برای انتخاب بازیکنان وجود دارد و تا یک بازیکن مطابق فیلمها و آنالیزها شرایط دعوت به تیم ملی را نداشته باشد، از پیراهن ملی خبری نیست، پس چطور بپذیریم شایعاتی که به سادگی درباره دلالی در تیم ملی حرف میزنند؟!
کیروش اصول و قواعد خود را دارد؛ حتی اگر تمام اعضای کادر فنی متفقالقول از یک بازیکن تعریف کنند، باز هم این دلیلی برای دعوت شدن نیست بلکه باید همان پروسه 20 روزه و آنالیز بازی و عملکرد صورت پذیرد تا مطابق فاکتورهای فنی و استانداردهایی که آقای سرمربی تعیین کرده، کیروش به قطعیت برسد که مثلا پورعلی گنجی باشد یا نه.
از اینجا به بعد کار روی بازیکنان آغاز میشود و تمام تمرینات ضبط میشود و از دعوت به تیم ملی تا رسیدن به ترکیب، دوباره پروسهای طولانی است.
*** کلاهی از علامت سوال روی سر کیروش
با مجموعه این بحثها، ما با یک مربی ویژه و خاص طرف هستیم. همچنان هم نمیتوانیم درباره او قضاوت درستی داشته باشیم. از یک سو در نظر گرفتن عملکرد کیروش ما را به این نتیجه میرساند که چرا باید یک مربی خوب، حرفهای، کاربلد و آشنا به فوتبال ایران را از دست بدهیم و از سوی دیگر شایعات و حرف و حدیثهای پیرامون تیم ملی همچنان برای ما یک علامت سوال بزرگ است.
علیرغم اینکه سرمربی تیم ملی یک رسانه را تهدید به شکایت کرده که طی گزارشی نوشته بود: «ایجنت کیروش و علیرضا حقیقی یک نفر است و این مساله شائبههایی را به وجود آورده،» اما نمیتوان از کنار این حرفها و شایعاتی که زیر پوست تیم ملی است به سادگی گذشت.
از سوی دیگر باور کردن این شایعات کار آسانی نیست، چون با یک مربی حرفهای و بزرگ طرف هستیم که ظاهرا چیزی حدود 40 درصد قراردادش را برای فوتبال ملی هزینه میکند و آنقدر متمول هست که در پی این کارهای چیپ و ناشایست نباشد، کما اینکه هرگز نه در فوتبال انگلیس، نه در پرتغال و نه در تمام جاهایی که او کار کرده، حتی شایعهای پیرامون دست داشتن کیروش در چنین مواردی وجود نداشته است.
در مورد کیروش باید یک مساله را در نظر گرفت؛ او در اتمسفری پای میز مذاکره مینشیند و با مسئولان فدراسیون حرف میزند که رای 90 درصدی مردم را پشت سر خود میبیند اما نباید از این مساله گذشت که این فضای مثبت نتیجه عملکرد ما است؛ یعنی از استتوسها بگیرید تا کامنتها و همین نوشتههای رسانهای.
حال سوال پایانی و البته کلیدیترین بخش ماجرا: «آیا کیروش باز هم محبوب بود و برای تیم شکست خوردهاش در فرودگاه استقبال باشکوه شکل میگرفت اگر همه ما، رسانههای مکتوب و تصویری، برنامه 90 و مجریاش یک سال این شایعات را مطرح میکردیم و دربارهاش از خود کیروش سوالهای متعدد درباره شایعات منفی میپرسیدیم؟!»
تا امروز کیروش در فضایی کار کرده که اختیار تام داشته و هیچ شائبهای پیرامونش مطرح نشده است اما از این به بعد با حرفهایی که ذره، ذره در رسانهها عنوان میشود، با شایعاتی که اگر از سوی مسئولان مورد تکذیب واقع نشود، باز هم او محبوبیت 90 درصدی را پشت سر خود خواهد دید و آیا باز هم برای تیمی که مقابل ضعیفترین تیم مرحله یکهشتم جام ملتها – یعنی عراق – حذف شد، استقبال باشکوه ترتیب خواهیم داد؟!
کیروش از این به بعد با چالشهای جدیتری برای ادامه کار در ایران مواجه خواهد بود و باید به جز مسائل فنی، مراقب حرفهای نیشدار و کنایههای تازهای باشد که پیش از این هرگز نشنیده بود.