صادق زیباکلام با نگارش نامهای سرگشاده به حسین شریعتمداری مدیرمسئول
روزنامه کیهان به یادداشت روز گذشته او در رد تفاهم لوزان واکنش نشان داد.
زیباکلام در این نامهف هیچ اشاره ای به ابهامات تفاهم لوزان نکرده و پاسخی
برای آنها ارائه نداده است. او صرفا بحث فنی هسته ای و منافع ملی را به یک
موضوع غیرمرتبط - استکبارستیزی - پیوند داده است.
متن نامه صادق زیباکلام را به نقل از فرارو میخوانید:
«جناب آقای حاج حسین شریعتمداری
مدیرمسئول روزنامه وزین کیهان دامت افاضاته
با
سلام و عرض ادب، سرمقاله دیروز کیهان به خامه حضرتعالی تحت عنوان
«دستاوردها یا از دستدادهها؟!» که در مخالفت تمام و کمال با توافق
هستهای لوزان بود را خواندم. نه تعجب کردم و نه شگفتزده شدم. اتفاقا
مشابه با مطالب پیشینتان بود. معتقدم بحث پیرامون جزئیات آنچه در خصوص
توافق هستهای میفرمایید عبث است؛ چرا که اگر غربیها به جای مفاد آن
توافق به یکی از دفترخانههای رسمی لوزان میرفتند و شش دانگ مملکت سوئیس
را هم به نام ما سند منگولهدار میزدند، باز هم جنابعالی آن را کافی
نمیدانستید. چرا که اساسا جنابعالی در قضیه هستهای چندان به دنبال اینکه
چه چیزی به خیر و صلاح کشور و آینده مملکت است، نمیباشید.
هستهای
و یا درستتر گفته باشم مناقشه هستهای برای حضرتعالی صرفا ابزار یا
مستمسکی بیش نیست برای گرم نگه داشتن تنور غربستیزی و استکبارستیزی. اینکه
کشور چه هزینه گزافی برای هستهای میپردازد و اینکه حاصل این هزینهها
برای مملکت چه بوده، خیلی برای جنابعالی اهمیتی ندارند.
مهم آن
است که مناقشه هستهای کمک میکرد تا پرچم پیکار و دشمنی با غرب را
میتوانستیم برافراشتهتر در اهتزاز درآوریم. مشکل جنابعالی با توافق
هستهای این نیست که آیا «توافق» است یا «تفاهم»، «سند همکاری» است یا
«بیانیه»؛ مشکل شما با لوزان این نیست که آیا تحریمها در یک مرحله برداشته
خواهند شد یا در چند مرحله؛ فردو قرار است دایر باشد یا بایر؛ «حق بازرسی»
فقط محدود به تاسیسات هستهای شده یا جاهای دیگر را هم میتوانند تفتیش
نمایند و قس علیهذا. نه جناب شریعتمداری عزیز، همه دلخوری شما از توافق
هستهای آن است که بخشی از فرش غربستیزی را دارد از زیر پاهایتان بیرون
میکشد.
البته بنده جنابعالی را همچون تخم چشمانم مبرا از شائبه
«کاسبان تحریم» میدانم اما آیا به مردم حق نمیدهید که برخی مخالفتها با
توافق را متاثر از تعطیلی کار و کسب «کاسبان تحریم» تصور کنند؟ در عین حال
از این واقعیت تلخ هم نمیتوان گریخت که برای برخی مراکز قدرت، مناقشه
هستهای و لاجرم تحریمها و بالا رفتن فضای تنش و دشمنی با غرب ابزار سیاسی
مناسبی فراهم میآورد تا فضای سیاسی کشور را بسته نگه دارند. همچون احتمال
تعطیلی «کسب و کار تحریمیها» به عنوان انگیزه نیرومندی برای مخالفت با
توافق هستهای، چرا نبایستی انگیزههای سیاسی در مخالفت با این توافق را هم
محتمل ندانیم؟
میرسم به آخرین حرفم. مرقوم فرموده بودید که
«متاسفانه نتیجه مذاکرات لوزان کام ملت را تلخ کرد». فکر نمیکنید اگر مردم
همچنان خواهان تداوم مناقشه هستهای میبودند در آن صورت به جای رای دادن
به آقای روحانی به آقای دکتر سعید جلیلی رای میدادند؟ به نظر شما
میلیونها نفر از هموطنانمان که با شور و اشتیاق همراه با بیم و امید
ماهها و هفتهها شبانهروز مذاکرات را دنبال میکردند چه میخواستند؟ آیا
آن شور و نشاط حکایت از آن میکرد که آرزو میکردند توافق صورت بگیرد یا
نه، مایل بودند تا غل و زنجیری که هستهای بر دست و پای اقتصاد مملکت بسته
بود همچنان بسته میماند؟ احتمالا جنابعالی شادی و پایکوبی ملت را شبی که
توافق اعلام شد نخواستید ببینید.
واقعا اگر همچنان باور دارید که
«توافق لوزان کام ملت را تلخ کرد»، یک نظرسنجی ساده میتواند به جنابعالی
نشان دهد که چه کسر قابل توجهی از مردم خواهان رهایی کشور از مخمصه هستهای
شده بودند.
ایام بهکام باد»