وقتی موقعیت ایران اسلامی در دوازده فروردین 94 را با 12 فروردین 58 مقایسه
می کنیم، تفاوت های عمده ای را مشاهده می نمائیم. در 12 فروردین 58 ایران
کشوری از بلوک غرب است که تازه انقلاب کرده و رهبران جدید آن، عمدتا از
سیاسیون مورد تایید روحانیت سنتی هستند، از فن مملکت داری بهره زیادی
نداشته و آموزش لازم برای اداره کشور را ندیده اند، ولی می خواهند کشوری را
با مشکلات و معضلات متعدد از بلوک غرب خارج کرده و به صورت مستقل خارج از
قطب بندی جهانی و منطقه ای اداره نمایند؟!.
به زعم جریانهای سیاسی و تحلیل
گران فارغ التحصیل دانشگاههای غربی و تکنوکراتها، مسیری که جمهوری اسلامی
برای حرکت خود انتخاب کرده است، مسیری دشوار و رسیدن به مقصد در آن غیر
محتمل می نماید. چرا که تجربه مشابهی در این خصوص وجود ندارد و هر کشوری که
بر علیه نظام امپریالیستی و سرمایه داری انقلاب کرده، به سمت قطب مخالف که
عمدتا سوسیالیزم می باشد، پناه برده است. ایران پادشاهی در دوره پهلوی نه
تنها برای سرپا نگه داشتن ساختار اداری، ارتش و قوای مسلح خود به خارج
نیازمند بوده و باید هزینه چند ده هزار مستشار آمریکایی را نیز ماهانه
تامین نماید، بلکه پنیر و لبنیات مصرفی آن نیز باید از بلغارستان وارد کشور
شود.
جالب است که به عنوان نمونه اشاره شود، مثلا میزان شیر و لبنیات
تولیدی فقط در یکی از استانهای کشور (اصفهان) در سال 93 بیش از چندین برابر
کل شیر و لبنیات تولیدی در کل کشور در سال 56 می باشد. در تمامی زمینه های
علمی_ فنی و نظامی میزان پیشرفت کشور در طی بیش از سه دهه گذشته، علی رغم
موانع مختلف، چشمگیر می باشد، بطوری که آمریکا و اروپا برای مهار قدرت
ایران مجبور می شوند به هر اقدامی اعم از نظامی، ، اقتصادی، سیاسی- امنیتی و
فرهنگی دست بزنند. و قدرتهای منطقه ای بویژه عربستان که از فروپاشی ایران
بعد از فتنه 88 دم می زدند، اکنون برای مهار قدرت ایران در مرزهای جنوبی
خود مجبور به آغاز جنگی تمام عیار برعلیه مردم مظلوم یمن می شوند؟!
حرکات
پیدا و پنهان سیستم های جاسوسی ترکیه، قطر و عربستان و اسرائیل در مهار
محور مقاومت و ایجاد تهدید امنیتی برای ایران اسلامی در عراق و لبنان و
سوریه به نتیجه نرسیده و اکنون آنها باید سراسیمه برای مهار قدرت نفوذ
انقلاب اسلامی در یمن دست بر روی ماشه ببرند.
علی رغم اینکه رقبای منطقه ای ایران ظاهرا از قدرت اقتصادی و نظامی خوبی
برخوردار هستند، ولی نوع واکنش آنها نسبت به جمهوری اسلامی نشان می دهد که
آنها همه آن چه در دست دارند را به دلیل اتخاذ سیاست های غلط در طی چند دهه
گذشته در آستانه از دست رفتن می بینند. حاکمان عربستان که خود را خادمان
حرمین شریفین می نامیدند؟! و روزگاری بزرگترین حمایت کننده مالی صدام
بودند، اکنون فاصله زیادی بین سرنوشت خود و سرنوشت صدام نمی بینند.
آنها به
خوبی می دانند که وقتی تاریخ مصرفشان تمام شد، سرنوشت بهتری از شاه مخلوع و
صدام و قذافی نخواهند داشت (فاعتبرو یا اولی الابصار، حشر 2) رفتارهای
آنها در طی سالهای اخیر به همگان نشان داده است که حرمین شرفین مورد نظر آل
سعود نه حریم نبوی و مکه مکرمه، بلکه آمریکا و اسرائیل حرمین شریفین آل
سعود می باشند؟! لذا از این جهت است که به منظور خدمت به حرمین مورد نظر
خود، بهترین گزینه را حمله به مردم مظلوم یمن انتخاب کرده اند؟!. شاید از
این طریق با فرار به جلو، فروپاشی نظام پادشاهی سعودی را به تاخیر بیندازند
(وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون شعرا 227).
غافل از اینکه وقتی
خداوند اراده نابودی فرعون را می نماید، موسی (ع) را در بارگاه فرعون پرورش
می دهد و زمینه نابودی حکومت آل فرعون را از این طریق فراهم می سازد.
فرزندان زیادی از مردم یمن موسی وار در دامن فرعون عربستان پرورش یافته
اند. جمع کثیری از نیروهای امنیتی و اداری عربستان سعودی اصالتا یمنی تبار
هستند، و این بزرگترین چالش عربستان در روزهای پیش رو می باشد.
از طرفی
وقتی سیل خروشان مردم غیور یمن به سمت مرزهای جنوبی عربستان و سپاه بدر
عراق به سمت مرزهای شمالی حرکت نمایند، هیچ چیز حتی مزدوران اجاره ای نیز
جلودار آنها نخواهد بود. و انشاء الله به زودی نظام پادشاهی عربستان سعودی
فرو خواهد ریخت. فرو پاشی پادشاهی سعودی، طلیعه تحولات عمیق در منطقه و
جهان خواهد بود. و این نوید بخش عبور پیروزمندانه از پیچ تاریخی است که
مکررا در فرمایشات مقام معظم رهبری در سالهای اخیر مورد اشاره قرار گرفته
است. همه باید آماده و منتظر یک اتفاق بزرگ باشیم انشاء الله
(فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ یونس 2).