علی علیه السلام را تصور می کنم که با ذوالفقارش سخن می گوید: «ولقد کنت انظرُ الیها فتنجلی عنّی الغموم و الاحزان بنظرتی الیها» آه... ذوالفقارمن...! روزگاری با فاطمه داشتم... با فاطمه ی عزیز... هرگاه به رخساره ماهش می نگریستم تمام غم ها و دغدغه ها و غصه ها از دلم برطرف می شد، تنها با یک نگاه به چهره ی همسر مهربانم، فاطمه علیهاسلام...
شاید بگویند که او دختری استثنایی است؛ کوثر است و امّ الکتاب... و شاید پاسخ بشنوند که تاثیرگذاریِ فاطمه علیهاسلام را در زنان اطرافش چه می گویید!؟ فضّه، امّ ایمن، اسماء،... همین «امّ سلَمه» که در حکمِ مادری فاطمه علیهاسلام است!
در دوره ی فاجعه های متوالی، ارعاب و سرکوب، حاکم شده بود؛ فضای اختناق و خفقان و ترس...؛ همه با هم کنار آمده بودند که صدای حقّانیت ولایت الله خاموش شود. می خواستند زهرا علیهاسلام را خاموش کنند... در آن شرایط هولناک، هرکه از فاطمه علیهاسلام و علی علیه السلام و از حق آن ها دفاع می کرد، به شدتِ هرچه تمام تر سرکوب و منهدم می شد... از جمله ی «مدافعان حرم» همسر دلسوز پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بود: «امّ سلمه». او به جرم غیرتمندی و به اتهام حمایت از خاندان طهارت، به مدت یک سال از تمام حقوق بیت المال مسلمین محروم شد!
«امّ سلمه» جزء اولین «مدافعان حرم» بود. اکسیر نابِ ولایت علوی و عصمت فاطمی علیهماسلام در جان و دلِ قابل فیض اگر بنشیند از فردی ساده، «مدافع حرم» می سازد، زن و مرد هم ندارد! نکته ی تامّل برانگیز تاریخی برای شیعه و سنّی، همین جاست که می شنویم و آتش می گیریم: «آنقدر غربت، در این خاندان، دامن گیر شده بود که باید «زنان» به دفاع از حرمِ عصمت الله الکبری، چادر به کمر ببندند. حرمی که از چند ناحیه ی مقدسه، تخریب شده و قتلگاه شده بود...»
مشرق