به گزارش سرویس نقد رسانه پایگاه 598، «مرد پرندهای (Birdman)» فیلم اسکاری ایناریتو فارغ از همه جنبه های تکنیکی ای که دارد سعی دارد پایانی متفاوت برای دوران سقوط ابرقهرمانها رقم بزند و نگاهی دیگر بر بحران سالخوردگی سوپراستار ها در سینمای هالیوود داشته باشد.
مردپرنده ای داستان ستاره ای است که از قهرمان بودن فاصله گرفته اما سایه ابرقهرمانی که وی نقش آن را بازی می کرده، هنوز بر زندگی وی افتاده است، چه بخواهد و چه نخواهد و چه اطرافیان او خوش داشته باشند یا نه، وی به عنوان «مرده پرنده ای» شناخته میشود.
ریگان بیشترین تقابل را با مایک دارد و سرچشمه آن نیز یک چیز است مایک نمیخواهد در روی صحنه بازی کند بلکه میخواهد زندگی کند و به قول خودش در هرجایی جز روی صحنه در حال وانمود کردن است. در واقع مایک نیز نماد گذشته او به شمار می آید و این تقابل ریگان با گذشته خویش است، گذشتهای که در آن به عنوان مرد پرنده ای زندگی میکرده است و حالا با فاصله گرفتن از آن گذشته به دنبال هویت جدیدی برای خود میگردد اما مردپرندهای هنوز هم دست از سر زندگی او قرار نیست بردارد و هنوز خلوت ریگان آکنده از مردپرنده ای و زندگی قهرمانی گذشته اوست.
این ماجرا ادامه مییابد تا هنگامی که تنش بر روی ریگان به اوج میرسد و در اینجا استفاده زیرکانه از بخشی از مکبث شکسپیر که مردی در کنار خیابان آن را فریاد میزند تا ریگان را تحت تاثیر قرار دهد را شاهد هستیم که بی شباهت به شرح حال ریگان نیست و از اینجاست که تحول در او آغاز میشود، صبح روز بعد مرد پرندهای از خلوت او به زندگی روزمرهاش راه مییابد و زندگی و بازی دوباره برای او در هم می آمیزد و در نهایت پس از شلیک گلوله واقعی، هنگامی که در بیمارستان بستری می شود، باند پیچی صورت او تداعی کننده همان نقاب مرد پرنده ایست و او مجددا به مرد پرنده ای تبدیل شده است.
مقایسه تعلیق ریگان در زمین و هوا در اتاق خودش در ابتدا و در آخر نگاه سرخوشانه دخترش به آسمان، گویی که او را در حال پرواز میبیند نیز نتیجه گیری مشابهی به دست میدهد.
افول ابرستاره نتیجه ای محتوم برای سینمای ستاره محور سالهای پیشین به شمار میرود. نتیجه ای که بسیاری از ستاره های پیشین سینما و بالاخص هالیوود با آن دست به گریبان هستند. این اتفاق باعث تاثیراتی در سینمای هالیوود نیز شده است که یکی از بارزترین آن ها بازسازی مجدد سری فیلمهای قهرمانی مانند بتمن، سوپرمن و مردعنکبوتی است
مطمئنا ستارگان سالخورده نمی توانند تداعی کننده این قهرمانان برای نسل جدید باشند و در نتیجه این بازسازیها به معرفی بازیگران جدید برای این نقش های قدیمی می پردازد، بازیگرانی برای بازآفرینی این قهرمانان برای نسل امروز مصرف کنندگان سینمای هالیوود.
از سوی دیگر زندگی این بازیگران فیلمهای اکشن نیز پس از آن دوران طلایی در آغاز کهولت اکنون دچار بحرانی شده است که پیش از این نیز در فیلم هایی مانند JCVD با بازی ژان کلود ون دام در نقش خودش، به آن پرداخته شده است. این ماجرا زمانی جالب تر می شود که بدانیم مایکل کیتون بازیگر اصلی فیلم مرد پرنده ای نیز که در گذشته نقش «بتمن» را بازی کرده است به گونه ای خود نیز درگیر چنین اتفاقی است و ادوارد نورتون بازیگر نقش مایک شاینر نیز پیش از این در نقش «هالک» ظاهر شده است.
البته برخی فیلم ها نیز با کنایه به دوران پیری ستاره ها پرداخته اند که شاید مهمترین آن ها سری فیلمهای « بی مصرفها(Expendables)» باشد، که همه ستارههای سال های گذشته هالیوود را در یک فیلم گرد هم می آورد و نام «بی مصرف ها» را بر روی آنان می گذارد.
اما ایناریتو سعی کرده است در مرد پرنده ای با استفاده از ترکیب تخیل و واقعیت پایانی نه چندان غم انگیز برای بازنشسته های سینمای اکشن سال های گذشته رقم بزند.
زمانی در هالیوود نام بازیگران حاضر در یک فیلم می توانست تعیین کننده این باشد که تماشاچی برای دیدن این فیلم به سینما خواهد رفت یا خیر اما به نظر می رسد که دوره ای که اکنون هالیوود در حال تجربه کردن آن است دیگر حضور چهرهها حرف اول را نمی زند و الویت تماشاچی برای انتخاب فیلم دیگر وجود نام وچهره بازیگری خاص بر روی پوستر فیلم نیست.