گفتگو با آتيلا يكي از دو يادگار زنده ياد حجازي
90: آتيلا حجازي تنها پسر ناصرخان حجازي است كه بعد از فوت پدر گرانقدرش بيشتر از گذشته متوجه شده كه چه پدر بزرگ و بسيار محبوبي داشته، بعد از صحبت با مادر آتيلا، از مربي كنوني تيم استقلال خواستيم تا به چند سئوال ما پاسخ دهد.
90: اين روزهاي خاكستري را چگونه سپري ميكني؟
واقعا سخت و طاقتفرساست. هميشه ياد و خاطره پدر عزيزم با من همراه است، هرجا كه ميرم حتي بر سرمزارش با لطف مردم مواجه ميشم. آنها اين قدر لطف دارند كه با تيم استقلال وقتي به شهرستانها ميرويم عكس ناصرخان را در ورزشگاهها ميبينم و همين موضوع به من انگيزه و دلگرمي ميدهد.
90: چه وقتهايي بيشتر به ياد پدرت ميافتي؟
يك لحظه هم از فكرش غافل نيستم. البته سعي ميكنم بروز ندهم اما در طول روز هميشه چهره پدر جلوي چشمانم است. عكس ناصرخان را پشت شيشه عقب اتومبيلم چسباندهام و هفتهاي دو روز هم به بهشتزهرا ميروم.
90: خاطره خاصي از بابت بر سر مزار پدر بوده باشي در ذهن داري؟
آره، هر بار كه بر سر مزار پدر ميروم. مردم با عكسهاي مختلف به آن جا ميآيند. حتي آهنگهاي مختلف ميگذارند و خاطرات خود با ناصرخان را تعريف ميكنند. در واقع يك جورهايي براي من تفريحگاه هم شده چون هرباري كه به بهشتزهرا ميروم حدود دو ساعت اونجا مينشينم و وقتي آرامش ميگيرم به خانه برميگردم و تا دو سه روز هم حالم بهتر ميشه.
90: چه تصوري از مراسم روز تشييع جنازه پدر داشتي كه برآورده نشد؟
دوست داشتم همه هواداران و فوتبالدوستان ميآمدند اما متاسفانه اطلاعرساني درستي نشد. اگر صدا و سيما همكاري ميكردند حداقل تمام سكوهاي طبقه اول ورزشگاه آزادي پر ميشد اما حتي دريغ از يك زيرنويس تلويزيوني!
90: شما در دوران بازيگري زير سايه نام بزرگ پدرتان قرار داشتيد الان در حرفه مربيگري چطور؟
بله، درست ميگوئيد اما اگر ميبينيد الان در تهران هستم فقط به خاطر مرگ پدرم بود وگرنه در تبريز راحت بودم به همين خاطر از تبريزيها اجازه گرفتم تا در تهران پيش مادرم باشم. ضمن آن كه مربيگري را خيلي دوست دارم.
90: در زماني كه ناصرخان با بيماري سرطان دست و پنجه نرم ميكرد عدهاي همچنان با او سر ناسازگاري داشتند اما وقتي به ديار باقي شتافت به طرز عجيبي برايش هق هق گريه سر دادند!
بله، درست ميگوئيد. كاش آنهايي كه منظور شماست و من هم آنها را ميشناسم به مقابل بيمارستان و يا مراسم تشييع جنازه نميآمدند و گريههاي الكي نميكردند! و كاش مثل همان كساني كه از اول مخالف پدرم بودند در چنين مراسمهايي غيبت ميكردند.
90: مثلا آقاي محمد مايليكهن؟
بله، دقيقاً و از ايشان هم ناراحت نيستم. چون مثل بعضيها فيلم بازي نكرد در چون پدرم را دوست نداشت به مراسم تشييع جنازه هم نيامد.
90: آقاي امير قلعهنوعي هم نيامد؟
خيالي نيست. مردم به خوبي جايگاه آدمها را ميدانند و خوب و بد را تشخيص ميدهند. ما هم كاري به ايشان نداريم.
90: حالا چه انگيزههايي داري تا بتواني يادآور اسم بزرگ ناصرحجازي باشي بخصوص در عرصه مربيگري و در مواجهه با مردم؟
پدرم يك انسان خاص بود و ديگر تكرار شدني نيست و نه من و نه هيچكس ديگر قادر نيست جايش را بگيرد. من شغل مربيگري را دوست دارم و ميخواهم تا آخر عمرم آن را ادامه بدهم. البته اگر بتوانم چون در فوتبال ايران متاسفانه راه هموار نيست و بايد خيلي چيزها را بلد باشي؟
90: در آستانه مراسم سالگرد تولد ناصرخان حرف خاصي داريد؟
فقط ميخواهم از طريق روزنامه 90 از هواداران و دوستان پدرم تشكر كنم. اميدوارم روز جمعه در كنار آنها مراسم خوبي براي ناصرخان برگزار كنيم.