مصاحبه با همسر ناصرخان به مناسبت سالگرد تولد اسطوره بيبديل فوتبال ايران
هنوز هم دارم با ناصر زندگي ميكنم!
اين فوتبال كثيف به درد ناصر نميخورد
90: از چند روز پيش دوستداران ديرينه زنده ياد ناصر حجازي به من و كساني كه با ناصرخان رابطه بهتري داشتند اس ام اس ميزدند و يادآوري ميكردند كه روز جمعه 25 آذر ماه سالگرد تولد اين اسطوره فراموش نشدني است. همين موضوع كافي بود از كريم شاهرودي پيشكسوت با اخلاق تيمهاي راهآهن و بانك ملي در دهه 60 و عضو سابق تيمملي جوانان و بزرگسالان بخواهم تا با همسر ناصرخان قرار يك مصاحبه را بگذارد. چرا كه آقا كريم يكي از صميميترين دوستان بيغل و غش حجازي بود و ناصرخان تقريبا هر روز صبح به مغازه ساعت فروشي شاهرودي در ميدان محسني واقع در پاساژ مريم ميرفت در واقع اين مغازه به پاتوق اصلي حجازي دوست داشتني تبديل شده بود. سرانجام قرار شد يكشنبه شب گذشته به اتفاق كريم شاهرودي، كامبيز برنجيان همكار خوبم، سعيد زارعيان عكاس جوان و خوش ذوق مطبوعات به منزل ناصرخان برويم. ساعت 21 يكشنبه شب بود كه به منزل حجازي رسيديم. همچنان بنر بزرگي كه در آن تصوير خداحافظي ناصرخان مقابل ديوار ساختمان نوساز حجازي نصب شده بود. خودنمايي ميكرد. هيچ كدام از ما دوست نداشتيم زنگ خانه را بزنيم. آخر دوست نداشتيم وارد خانهاي شويم كه ديگر ناصرخان در آنجا نيست. اما هر طوري بود به طبقه اول رسيديم و با استقبال همسر داغدار و عزادار ناصرخان روبرو شديم. دقايقي بعد آتيلا حجازي و سعيد رمضاني داماد دوست داشتني ناصرخان هم به جمع ما ملحق شدند. مبلي كه هميشه ناصرعزيز روي آن مينشست به شدت خالي بود. سكوت سنگيني حكمفرما شده بود. نميدانستم از كجا و چگونه سئوالاتم را شروع كنم. چون هميشه مخاطب ما ناصرخان بود و او را سئوال پيچ ميكرديم اما حالا مهمترين عضو خانوادهاي محبوب غيبت داشت و هنوز هم هيچ كس نميتواند اين ضايعه دردناك را هضم كند. به هر حال ماحصل گفت و گوي ما با همسر ناصرخان، آتيلا حجازي و سعيد رمضاني پيش روي شماست و بهترين كاري كه ميتوانيد قبل از خواندن اين مصاحبه كنيد قرائت فاتحهاي نثار روح زنده ياد ناصرخان حجازي است. بزرگمردي كه حق بزرگي بر گردن فوتبال اين مملكت دارد. روحش شاد و يادش هميشه گرامي.
90: خانم حجازي نزديك هفت ماه از آن واقعه تلخ ميگذرد. اين مدت چگونه سپري شد؟
واقعا خيلي سخت و غيرقابل توصيف، البته من اصلا فكر نميكنم ناصر بين ما نيست، هميشه بر اين باورم كه او همچنان دارد با ما زندگي ميكند. بعضيها از من ميپرسند با فقدان ناصر چكار ميكني كه در جوابشان ميگويم چي؟ اون عكس (بنر بزرگش را نشان ميدهد كه در سالن پذيرايي عكس زيباي ناصر حجازي را به تصوير كشيده و بزرگان ورزش و دوستانش امضاهاي يادگاري زدهاند، را نگاه كنيد چشمانش دارد حركت ميكند. باور كنيد از بعد ازظهرها چشم ناصر تو سالن همين جور دنبال منه! حتي جمعه شب كه تنها شدم كليد در ورودي را برداشتم همسايه طبقه بالايي زنگ در را زد ديدم در با كليد باز نميشود. فهميدم در آپارتمان از بالا قفل شده، در حالي كه به خدا دست به قفل نزده بودم و بلافاصله در همان حالت به ناصر گفتم خودت را نشان بده اما در را قفل نكن!
حتي اميرارسلان نوه دوست داشتنيام به من ميگفت مامان نازي تورا به خدا به باباناصر بگو دست از سرم برداره. چون هر كجاي خونه كه ميرم شانه به شانهام داره حركت ميكنه، حتي در حمام هم همراه منه، به ارسلان گفتم پسرم اين كه خيلي خوبه باباناصر مواظبته، كه در جوابم گفت اگر مواظبم بود بايد دستم را ميگرفت و نبايد اجازه ميداد زمين بخورم!
90: در اين شش ماه و اندي كه از فقدان ناصرخان سپري شده چه چيزهايي دستگيرتان شده؟
در اين مدت بيشتر متوجه شدم مردم چقدر به ناصر علاقه داشتند بخصوص 15، 20 هواداري كه در اين مدت زودتر از ما بر سر مزار ناصرخان حاضر ميشوند و صبحها با تلفن آنها از خواب بيدار ميشويم واقعا اين عزيزان ما را تنها نگذاشتند. در واقع اين هواداران بهترين دوستان ناصر هستند حتي الان كه او ديگر نيست محبتشان ادامه دارد. چندين دوست و آشنا هم همواره ما را مورد لطف خود قرار ميدهند. وارد بعد منفي هم نميخواهم شوم چون مردم گرفتار هستند و در حقيقت از كسي توقع نداريم.
90: حالا دوستان ناصرخان رفيق واقعي بودند يا فقط وقتي او زنده بود جوياي حالش بودند؟
ناصر واقعا دوستان خوب و باوفايي داشت مثل آقايان امامي، نوروزي، كريم شاهرودي، اسدي، بهروز شعبانزاده، اصغر جاجيلو و ... كه از روز اول بيماري همراه ما بودند و ناصر را تنها نگذاشتند و از كساني كه در اين مصاحبه نامشان را هم نياوردم پوزش ميخواهم و بايد بگويم لطف آنها همچنان شامل خانواده حجازي هست.
90: اولين داربي بدون ناصرخان براي شما چگونه سپري شد؟
قابل توصيف نيست. در همين داربي كه استقلال با سه گل پرسپوليس را برد واقعا جاي ناصر خاليتر از هميشه بود.
حتي آتيلا دلتنگي كرد و به ما خبر دادند تو رختكن گريه كرده، وقتي ميخواهد داربي برگزار بشه دلم خيلي ميگيره، چون خوب ميدونم ناصر چقدر به استقلال علاقه داشت.
90: خاطره خاصي از روز تشييع جنازه همسرتان داريد؟
بيشتر از همه بايد از مردم تشكر كنم. ما كه نفهميديم ناصر را كي دفن كردند، تا صبح فرداي روزي كه ناصر نقاب به خاك كشيد اصلا نميدانستيم كجا دفن شده، در حالي كه بايد به ما اجازه ميدادند آخرين خداحافظي را با ناصر ميكرديم. يكي از دلايلي كه باعث شد از آخرين ملاقات محروم شويم ازدحام بيش از حد در بهشتزهرا بود به طوري كه فكر كردم دارم از نفس ميافتم. واقعا دست مردم درد نكند خيلي محبت كردند. اما گلهاي كه دارم و نميتوانم آن را كتمان كنم مربوط به نحوه اطلاع رساني است كه متاسفانه صدا و سيما خوب عمل نكرد و واقعا مردم نميدانستند براي تشييع جنازه بايد در امجديه باشند يا روزشگاه آزادي و يا مقابل بيمارستان كسري!
نميدانم منظورشان از اين كار چه بود حتي دوستداران ناصر به تلفن من زنگ ميزدند و ميگفتند بالاخره براي حضور در تشييع جنازه بايد كجا حاضر باشند!
90: خوب ميدانيم اين روزها براي شما بسيار سخت و طاقتفرسا سپري ميشه، خود شما چه نظري داريد؟
براي من بسيار سخت و عذابآور است. اگر سعيد دامادم، آتيلا، آتوسا و نوههايم نبودند معلوم نبود بايد چكار ميكردم. اگر آنها پيش من نبودند نميدانستم واقعا بايد چگونه روزها را پشت سر ميگذاشتم. آنها از ده صبح تا 12 شب و حتي ديرتر مرا تنها نميگذارند.
90: براي سالگرد تولد ناصرخان چه برنامهاي تدارك ديدهايد؟
هواداران ناصر اصرار دارند برايش مراسم تولد بگيريم اما چون در ماه محرم قرار داريم طبعا بعضي از برنامههاي رايج تولد را نميتوانيم برپا كنيم. به عنوان مثال رضا يزداني عزيز ميخواست به مناسبت تولد ناصر ترانه جديدش را بخواند اما به احترام اين ماه عزيز اين كار را انجام نخواهد شد. قرار بود در سالن مراسم تولد بگيريم اما تصميم گرفتيم ساعت ده صبح جمعه 25 آذر بر سر مزار ناصر حاضر شويم و همانجا ياد و خاطرهاش را گرامي بداريم و كيك تولد ناصر را بر سر مزارش خواهيم بريد.
90: حالا اين چندمين سالگرد تولد ناصرخان است كه تجربه آن را داريد و آيا ناصرخان از شما راضي بود؟
من و ناصر 38 سال زندگي مشترك داشتيم و پاسخ اين سئوال را ديگران بايد بدهند. اما چنانچه كوتاهي داشتهام اميدوارم مرا عفو كند و احتمالا فكر ميكنم بعضي كارها را در حق ناصر نكردهام كه اميدوارم مرا حلال كند.