سرويس نقد رسانه 598؛
يكي از اين ابزارها سينما است. سينما در دنياي
امروز به اندازه اي مهم شده كه مي توان از آن به عنوان يكي از ابزارهاي
انتقال فرهنگ استفاده كرد. اما آيا سينما در كشور ما در چنين جايگاهي قرار
دارد؟ آيا سينماي ملي ما يك ابزار براي جنگ نرم است؟ به نظر مي رسد كه
پاسخ اين سؤال ها در حال حاضر منفي است.
چرا كه سينمايي كه از
نظر مردم قابل پذيرش نيست و مردم با محصولات سينمايي همزاد پنداري نمي
كنند و آن را به فرهنگ و ريشه هاي فكري خود نزديك نمي دانند قطعا نمي
تواند به عنوان ابزاري قدرتمند براي دفاع نرم استفاده شود. به عنوان مثال
در كشوري مانند آمريكا سينما انعكاس سياست هاي كشور و متأثر از انديشه ها و
فرهنگ اين كشور است. اگر شاهد افزايش توليد فيلم هاي اكشن و به نوعي
قهرمان سازي به شيوه غربي در هاليوود بوده ايم اين موضوع قطعا با منافع
ملي و سياسي آنها هماهنگ است.
به واقع بايد به اين نكته توجه كرد
كه كشوري كه داعيه قدرت در جهان را دارد و هميشه مدعي اين موضوع است كه هر
لحظه آماده نبرد با دشمنان خود است قطعا بايد سعي كند در قالب فيلم هاي
سينمايي به مردم و شهروندان خود اين قدرت را القا كند. در همين زمينه فيلم
هاي بسيار زيادي در آمريكا توليد شده است كه در جديدترين آنها مرد
«آهني۲» تنها يكي از اين نمونه ها بوده است كه در آن آمريكا يك قدرت سياسي
تكنولوژيكي تمام عيار نشان داده مي شود. به واقع بحث بر اين است كه
آمريكا چگونه با اين فيلم ها در درجه اول شهروندان خود را با سياست هاي
فرهنگي و اجتماعي كشور همراه مي كند و در درجه دوم چگونه با اين فيلم ها
در حوزه تهاجم نرم ديگران را تحت تأثير قرار مي دهد.
اما متأسفانه
سينماي امروز ما چنين نيست، چرا كه سينمايي كه در آن به جاي طرح مسائل
فكري و ريشه اي و هماهنگ با فرهنگ كشور و منافع ملي، به مكاني براي نمايش
فيلم هاي غالبا بي مايه و پوچ تبديل شده است كه نه تنها كوچكترين تأثيري
در فرهنگ سازي و انتقال مفاهيم فرهنگي به خارج از كشور نخواهد داشت، بلكه
در داخل هم در بين شهروندان جايگاهي قابل اعتنا ندارد.
بايد به
اين سؤال پاسخ داد كه مبارزه نرم در مقابل تهاجم فرهنگي كه اين روزها از
دغدغه هاي تمام مسئولين فرهنگي كشور است چگونه انجام خواهد شد؟ به خصوص در
مورد سينما كه ابزار مهمي براي تنوير افكار عمومي به ويژه نسل جوان است
اين راهبردها چگونه بايد عملياتي شود؟
در همين رابطه بايد به اين
موضوع توجه داشته باشيم كه به طور قطع نشان دادن ماشين هاي مدال بالا و
خانه ها و وسايل آن چناني كه اين روزها جزء لاينفك اكثر فيلم هاي سينمايي
كشور است نمي تواند كاري در بحث مبارزه فرهنگي انجام دهد. چرا كه اين
مسائل و موضوعات نمي تواند تاثير مثبتي بر اذهان جواناني بگذارد كه ذهن
آنها به صورت شبانه روزي چه از طريق ماهواره ها و چه از طريق سي دي مورد
هجوم فيلم هاي هاليوودي است كه در آن ايدئولوژي آمريكايي موج مي زند.
تجمل گرايي بي هدف و سينماي پوپوليستي تنها بخشي از عيب هاي سينماي امروز
ايران است كه قرار بوده ابزاري براي مبارزه با جنگ نرم باشد.اما نبايد به
واسطه اين عيب ها از همه چيز نااميد شد و سينما را كه مي تواند بهترين
بهره برداري را در راستاي فرهنگ سازي از آن كرد به حال خود رها كرد تا در
گرداب ابتذال و پوچ گرايي و سطحي نگري قرارگيرد. بلكه بايد با تعيين
استراتژي هاي مشخص و برنامه ريزي هاي طولاني مدت خود را براي يك مبارزه
مستقيم سينمايي آماده كرد. براي روشن شدن ابعاد اين مبارزه مستقيم بايد
جنگ و هدف هاي دشمن را شناخت. با كمي دقت در فعاليت چند ساله هاليوود و
سينماي غرب به ويژه در چند سال اخير به اين اهداف و سرتيترهاي آن واقف مي
شويم.
برخي از هدف هاي مهم آنها به اين ترتيب است:
۱) در
درجه اول ترويج سكولاريسم و بي اعتقادي و كم رنگ كردن دين اسلام در جهان.
بايد اذعان كرد كه آنها در اين راه از هيچ كاري دريغ نكرده اند و با نشان
دادن فيلم هاي مستند و سينمايي تا جايي كه توانسته اند چهره اسلام و
ايران را تخريب كرده اند. فيلم هايي همچون «فتنه» ساخته گيرت والدرز،
«پادشاهي»، «مجموعه دروغ ها» و… حال بايد براي مقابله با اين جريان
استراتژي مخصوص آن را به كار گرفت.
كارشناسان رسانه بر اين نظرند
كه هنگامي كه دشمن بي پروا و بدون درنظر گرفتن هيچ معيار اخلاقي برشما مي
تازد مثل موارد بالا تنها راه مقابله استراتژي حمله متقابل (POLAR FIGHT)
است. يعني اگر دين شما و كشور شما را تخريب كنند شما با نشان دادن جنايت
هاي آنها دست به اقدام متقابل بزنيد. به واقع در اين مورد، آمريكا و غربي
ها جنايات بسياري را در جاي جاي دنيا انجام داده اند. حتي اگر نمي توانيم
به ديگر قسمتهاي دنيا بپردازيم، نمايش بلاها و جنايت هاي آنها در مورد
ايران كافي است تا ذهن هر جوان ايراني را آگاه كند، تنها لازم است كه اين
جنايات در قالب يك فيلم جذاب به نمايش درآيد.
به عنوان مثال فيلم
«ميم مثل مادر» به كارگرداني مرحوم رسول ملاقلي پور در حين اينكه داستان
مهر مادري خاص ايراني را به تصوير كشيد اما جنايت سردشت را آن چنان
تاثيرگذار به نمايش درآورد كه ذهن بيننده را از بمباران شيميايي كه با
حمايت آمريكا و غرب عليه هموطنانش انجام شده بود به خشم آورد و تا حد
زيادي توانسته بود چهره آنها را در ذهن بيننده آشكار كند.
اما اين
كافي نيست. چرا كه سوژه هايي از اين دست كم نيستند، حمله به هواپيماي
مسافربري ايران توسط آمريكا در سال ۶۷، كشتار جوانان بي گناه و به شهادت
رساندن آنها در جنگ تحميلي به وسيله سلاح هاي آمريكايي و سرنوشت رزمندگان
پس از جنگ و يا حتي اعتياد و قاچاق مواد مخدر به داخل كشور توسط كشورهاي
غربي، اينها همه از سوژه هايي است كه مي تواند چهره واقعي غرب را در ذهن
جوان ايراني به تصوير بكشد و در مقابل تخريب آنها بسيار راهگشاست.
۲) تخريب غرايز جوانان به وسيله فيلم هاي پورنو و صحنه هاي فوق العاده
مستهجن و همچنين فيلم هاي خشونت آميز جنسي كه سبك جديد هرزه گرايي در
سينماي غرب است. مقابله با اين هدف استراتژي بسيار قدرتمندي را مي طلبد تا
بتوان در برابر اين هجوم بي وقفه از فرهنگ و اجتماع به وسيله ابزاري مانند
سينما دفاع كرد. به نظر مي رسد بهترين راه مبارزه در اين مسئله استفاده
از استراتژي «رسانه و هماهنگي اجتماعي» (SOCIETY ACCORD MEDIA) باشد. اين
استراتژي تشريح كننده مسائل اجتماعي با رسانه است و به اين نظر معتقد است
كه مي توان راه حل هاي اجتماعي را از طريق رسانه واشكافي و بررسي كرد.
براي درك بهتر اين موضوع مي توان در همين مسئله به اين نكته اشاره داشت كه
راه حل مبارزه با فساد و تحريك غرايز به خصوص با امواج غربي تشكيل
خانواده و ازدواجي است كه در آن جامعه سالم نهادينه مي شود. در همين راستا
رسانه دو موضوع را بايد پي گيري كنند:
الف) تشريح ضررها و آسيب هاي اجتماعي فردي و شخصي طغيان غرايز و آزادي روابط در جامعه
ب) تشويق جوانان به ازدواج و تقويت بنيان خانواده در جامعه اسلامي. براي
مورد اول بايد به اين نكته اشاره كنيم كه بحث هاي آزاد اجتماعي در تلويزيون
و استفاده از نظر كارشناسان مي تواند اذهان را به مضرات و مشكلات اين
مسئله آگاه كند. اما در مورد دوم رسانه نقش مهمتري دارد، چرا كه نمايش
خانواده و ازدواج در رسانه هايي مانند سينما نقش مهمي در گرايش يا عدم
گرايش جوانان به سمت اين راه حل اجتماعي و آسماني دارد.
اما بايد
دقت كرد كه نشان دادن تجملات فوق العاده زياد و وسايل آنچناني و زندگي
هايي كه دوطرف در آن از وضعيت بالايي برخوردار هستند در فيلم هاي سينمايي
كه بسيار باب شده است نه تنها تصوير درستي از جامعه نيست بلكه باعث گريز
جوانان از مسائلي همچون ازدواج و تشكيل خانواده مي شود. به اين ترتيب
سينما كه مي تواند به عنوان ابزاري براي تشويق جوانان باشد با فرهنگ سازي
معكوس به معضلات جامعه مي افزايد.
۳) سومين هدف رسانه هاي غربي
تبليغ تجملات و به نوعي همان دنياي سرمايه داري و ايجاد بازار كاذب است.
متاسفانه در اين زمينه سينماي ما آنقدر در فيلم هاي مختلف به آن دامن زده
است كه نياز به توضيح زيادي نيست.
بايد دقت كنيم كه اگر سينماي ما
هم قرار باشد به بهانه مدگرايي به سمت سينماي سرمايه داري گام بردارد و
موضوعات فيلم ها بيش از آنكه بومي باشد و زندگي يك فرد مسلمان ايراني را
به نمايش بگذارد غربي باشد، نمي توان از نسل جوان جامعه انتظار تاثيرپذيري
منفي نداشت. همچنين فيلم هاي مبتذلي كه از سال ها قبل توليد شده اند و
موج آنها در حال غرق كردن سينماي ايران است باعث شده كه جامعه نسبت به
سينماي داخلي بي اعتماد و بي ميل شده و به سمت سينماي خارجي و محصولات
بيگانه گام بردارد. اين يعني فراهم شدن بهترين موقعيت براي دشمن در جنگ
نرم، چرا كه اين بار آنها بدون هيچ زحمتي و تنها به دليل كم كاري ما مشتري
جذب مي كنند.
۴) تبليغ خرافات و افزايش سكولاريسم پنهان در لواي
مسائلي مانند جادو براي دين زدايي در جامعه. براي مبارزه با اين مسئله
حتما بايد به بحث ارائه تعريف صحيح از اسلام و دين اجتماعي در پرده نقره
اي توجه كرد تا بتوان با جذب جامعه به سمت مسائل توحيدي جامعه را از نظر
اعتقادي واكسينه كرد و جوانان را به اين باور رساند كه دين آسماني اسلام
هدفي جز ايجاد يك جامعه سالم و شرايط آن در جامعه ندارد.
به هر
صورت گمان مي شود كه با ادامه اين روند و ساختن اين همه فيلمهاي سطحي و بي
محتوا نمي توان در حوزه جنگ نرمي حرفي براي گفتن داشت، چرا كه خانواده
هاي ايراني نه ابتذال مي خواهند و نه آثار بي محتوا و پوچي كه در سينماي
ما ديده مي شود. همين مسائل باعث شده كه آنان سال هاست از سينما استقبالي
نداشته اند. به هر ترتيب بايد به اين وضعيت رسيدگي شود و برطبق استراتژي
هاي روز دنيا در عرصه رسانه و به خصوص سينما براي فعاليت در حوزه دفاع در
مقابل تهاجم فرهنگي چاره و برنامه ريزي شود تا بتوان در اين زمينه حرفي
براي گفتن داشت.
سايت عمليات رواني