کد خبر: ۳۰۴۱۳۱
زمان انتشار: ۰۹:۱۶     ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
محمدصادق کوشکی
وجود معیارهای دوگانه در سیاست ‌های اعمالی و اعلامی و سابقه‌ سوء عملکرد کاخ سفید در قبال تعهدات دوجانبه و چندجانبه، هر اعتمادی به این دولت را با تردید جدی روبه‌ رو ساخته است.
به گزارش پایگاه 598، «محمدصادق کوشکی» در روزنامه «حمایت» نوشت:
رهبر معظم انقلاب روز پنجشنبه در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، ضمن حمایت از تیم مذاکره کننده هسته ای، نسبت به زوایای مخفی دیپلماسی مزورانه آمریکایی، هشدار داده و نکاتی را بیان کردند که از جهات مختلف، قابل بررسی و تحلیل است. فرمایشات ایشان، از یک سو افقی شفاف تر برای فضای سیاسی کشور در باب مذاکرات هسته ای گشود و از سوی دیگر، لزوم حفظ هوشیاری و کنکاش در مورد شگردهای دشمن  را مورد گوشزد قرار داد. آنچه باعث می شود که رهبری نظام نسبت به مذاکرات و سرنوشت آن، نگران باشند، طرف مقابل است. یعنی عملکرد آمریکا و متحدین اروپایی آن به گونه ای است که با قدرت گرفتن جمهوری اسلامی و تبدیل ایران به یک کشور صنعتی به جد مخالفند و از هر شیوه ای که بتوانند، برای ممانعت از الگو شدن ایران در منطقه استفاده خواهند کرد. غرب به رهبری آمریکا نشان داده است که برای نیل به این هدف، از طیف گسترده ای از موانع بهره خواهند گرفت؛ از برخوردهای قهرآمیز گرفته تا تحریم و حیله گری های حقوقی در تنظیم مفاد قراردادها، به هر شیوه و وسیله ای متوسل شده و می شوند تا کشورمان از اوج گرفتن به عنوان یک کشور صنعتی پیشرفته فاصله بگیرد.  به همین دلیل، طبیعی است که ما نتوانیم به دشمنانمان اعتماد کنیم. آنان با بهره گیری از قدرت خود در ابعاد گوناگون و نیز عدم تعهد به مسائل اخلاقی، این هدف را دنبال می کنند که مذاکرات به ضرر مردم کشورمان تمام شود. این نگرانی که بارها در سخنان رهبری و سایر دلسوزان متبلور شده است، ناشی از ظنین بودن به تیم مذاکره کننده هسته‌ای نیست، بلکه بالعکس، ناشی از دغلبازی و حیله گیری طرف مقابل است. طرف غربی است که خوی استکباری دارد و بارها نشان داده است که جز به منافع خود و عقب نگه داشتن ملت ها به چیزی متعهد نیست.  سابقه و شیوه‌ کنش ‌گری آمریکا در عرصه بین ‌المللی، سطح منطقه و خصوصاً سیاهه این کشور در تعامل با ایران در قبل و بعد از انقلاب اسلامی به عنوان کشوری که تلاش می کند خود را نزد ایرانیان مقبول و منطقی نشان دهد، به گونه‌‌ای است که ضریب ریسک را در فرآیندهای تصمیم‌ سازی و سیاستگذاری مسئولان ایرانی بسیار بالا برده است. کودتای سال 1332علیه دولت مصدق، حمایت تمام ‌عیار از رژیم مستبد و وابسته‌ پهلوی، کودتای نوژه، حمایت‌ های‌ مستقیم و غیر مستقیم از دولت عراق در تجاوز به ایران، تسلیح شیمیایی صدام، ورود عملی به جنگ علیه جمهوری اسلامی در اواخر جنگ تحمیلی و هدف قراردادن سکوهای نفتی ایران و هواپیمای ‌مسافربری، اعمال سیاست تحریم اقتصادی از سالهای آغازین انقلاب اسلامی که به‌ مرور تشدید شده‌ است، راه‌اندازی جنگ گسترده‌ تبلیغاتی و رسانه ‌ای از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، برشمردن ایران در محور شرارت و تهدید به جنگ، اقدامات خصمانه‌ گسترده علیه برنامه‌ هسته‌ ای ایران - از جمله تحریم‌ های یک‌ جانبه- تنها بخشی از کارنامه‌ سیاه واشنگتن در قبال تهران بوده است. از نکات بسیار دقیقی که رهبری معظم به آن اشاره داشتند این واقعیت مغفول است که قدرتمندی آمریکا، مانع از نیاز شدید آنان به ما نیست. بارها از زبان مرعوبین وطنی غرب و آمریکا شنیده و خوانده ایم که باید از فرصت پیش آمده که غرب و آمریکا آن را به ما هبه کرده اند استفاده کرد، زیرا معلوم نیست این باب رحمت چه زمانی بسته شود! غافل از اینکه روش فریبکاری و حیله‌گری آمریکا نسبت به سایر کشورهایی که از نظر آنان به عنوان چالش و یا تهدید محسوب می شوند، یک سنت قدیمی و دیرینه است. واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان معتقدند اهداف و انگیزه ‌های آمریکایی ‌ها را نمی‌ توان فقط از طریق سیاست‌ های اعلامی آنها کشف کرد، بلکه آنچه که رفتارهای سیاست خارجی آنها را تشکیل می‌دهد،

سیاست‌ های پنهانی و چندلایه‌ آن‌هاست. مماشات آمریکا با نقض حقوق بشر در سرزمین ‌های اشغالی، سیاست های چند پهلو در قبال بیداری اسلامی، حمایت از دیکتاتوری های منطقه در قبال اعتراضات مردمی از جمله در حوادث اخیر یمن و بحرین، واکنش‌های متناقض در قبال تحولات مصر، همکاری با گروه‌ های تروریستی همزمان با شعار مبارزه با تروریسم از جمله تشکیل ائتلاف به اصطلاح ضدّ داعش در کنار بار ریزی سلاح برای آنان، بیانگر مذبذب ‌بودن سیاست خارجی واشنگتن است. به عبارت دیگر، وجود معیارهای دوگانه در سیاست ‌های اعمالی و اعلامی و سابقه‌ سوء عملکرد کاخ سفید در قبال تعهدات دوجانبه و چندجانبه، هر اعتمادی به این دولت را با تردید جدی روبه‌ رو ساخته است. با این حال، بی‌ اعتمادی ایرانیان به آمریکا ریشه‌ دیگری هم دارد که به تعارض نظام‌ های ارزشی دو کشور برمی‌گردد.افرادی مانند برنارد لوئیس - متفکر انگلیسی- استدلال می ‌کنند اسلام که نظام ارزشی غرب را دشمن ارزش‌ های خود می‌‌بیند، پس از قرنها خمودگی تازه به خود آمده و می ‌خواهد غرب را که از نظر نظام ارزشی با اسلام در تضاد شدید است، پایین بکشد. او برخورد بین حکومت ایران و آمریکا را منحصراً در این چارچوب قابل توضیح می ‌داند. نظریه‌ برخورد تمدن‌ ها به عنوان یک دیدگاه واقع گرایانه با محور فرهنگی، مشخصه‌ ای تجویزی– حکومتی دارد و در پی حفظ جایگاه هژمونیک آمریکا است. در حالی که نظریه‌ پایان تاریخ فوکویاما، دیدگاهی آرمان‌ گرایانه با مشخصه‌ خوشبینانه‌، پیروزی جهانی لیبرال ‌دموکراسی برای آمریکا را مطرح می‌سازد. استثناگرایی آمریکایی، نگاه بالا به پایین نسبت به دنیا، حفظ هژمونی سیستماتیک، تأکید بر استیلای نظام فرهنگی خود و تحقیر ملت ‌های دیگر، مؤلفه ‌های نظام ارزشی آمریکایی و در تعارض با نظام ارزشی انقلاب اسلامی است که بر رد سلطه، عزت مسلمین و وعده‌ الهی بنا شده است. بر این اساس ضروری است که کارگروه هایی برای تشخیص و تدوین روش های موذیانه و فریبکارانه آمریکا در حوزه های مختلف تشکیل شود و تاریخ دیپلماسی فریب ایالات متحده در جلسات متعدد تشریح و تبیین گردد. نگرانی رهبری، مؤید خطرناک بودن مسیر پیش روست و لازم است پیچ تاریخی را با سرعت مطمئنه و با توجه به علائم راهنمای ولایت طی نمود.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها