کد خبر: ۳۰۳۳۳۳
زمان انتشار: ۰۹:۰۸     ۲۰ اسفند ۱۳۹۳
حضور کارگزارانی‌ها در کابینه‌ی یازدهم چه معنایی می‌دهد؟
حزب کارگزاران از چه سالی تشکیل شد؟ تفکرات آن‌ها چگونه بود؟ نگرش این گروه به اقتصاد و توسعه در ایران چگونه بود؟ حامیان این حزب چه کسانی بودند؟ در دولت‌های هاشمی و خاتمی چه نقشی داشتند؟ در دولت روحانی چطور؟
به گزارش پایگاه 598 به نقل از برهان، تحلیل روند فرازوفرودهای اقتصاد ایران، اگر چه نیازمند بینش علمی اقتصادی است، اما نباید از نقش اقتصاد سیاسی و فرایندها و رویکردهای تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی اقتصادی در اقتصاد کشور غافل شد. جریان‌شناسی رویکردهای موجود در هر دوره در اقتصاد ایران، دید وسیعی نسبت به عملکردهای دولت‌های مختلف و همچنین نوع دید مسئولان و نگاه تصمیم‌گیران اقتصادی کشور را برای مردم آشکار می‌سازد.

تکنوکرات‌ها یا فن‌سالاران، که به کارگزاران سازندگی معروف شدند، کسانی بودند که با اعتقاد به توسعه و نوسازی اقتصادی و مهندسی اجتماعی ذیل الگوهای رایج در اقتصاد متعارف، می‌توان آن‌ها را در گروه پیروان تجدد و مدرنیسم غربی قرار داد. این گروه اولویت اصلی خود را حاکمیت آرمان‌های اصولی، انقلابی و عدالت‌خواهانه نمی‌دانستند، بلکه این گروه نهایت توسعه در کشور را در هدفی متفاوت و رسیدن به اقتصاد بازار آزاد می‌دیدند و بدون توجه به پیشینه‌ی تاریخی، اجتماعی و فرهنگی کشور، خواهان حرکت به سمت اقتصاد لیبرال و تجارت آزاد بودند.

با اعلام بیانیه‌ی حزب کارگزاران سازندگی، در چند ماه مانده به انتخابات مجلس شورای اسلامی، گروهای سیاسی خود را با یک حزب جدید دولت‌ساخته روبه‌رو دیدند که علاوه بر در دست داشتن قدرت در دولت، نظرات اقتصادی آن‌ها نیز مخالف جریان راست و چپ سنتی بود. این گروه قوی‌ترین فراکسیون در دولت هاشمی رفسنجانی بود که بدنه‌ی مدیریتی دولت سازندگی، اعم از وزرا و معاونین رئیس‌جمهور را در اختیار داشت و از پشتیبانی شخص رئیس‌جمهور نیز بهره‌مند بود. توجه به تفکرات اقتصادی این گروه به‌عنوان برنامه‌ریزان اصلی و دست‌اندرکاران برنامه‌ی اول و دوم توسعه، نقش مهمی در شناخت رویکرد دولت هاشمی در اقتصاد دارد.

حزب کارگزاران سازندگی را باید در حقیقت «وزرای هشت‌ساله‌ی هاشمی رفسنجانی» لقب داد که به «فن‌سالاران» نیز معروف هستند. این جریان که تا آستانه‌ی انتخابات مجلس پنجم هویت مستقل و رسمی نداشت، در عرصه‌ی انتخابات مجلس پنجم، با مدعای شکست انحصار و با شعار «عزت اسلامی، تداوم سازندگی، آبادانی ایران» و در تاریخ 27 دی 1374 با صدور اعلامیه‌ای، فعالیت‌های رسمی خود را آغاز کردند و در ادامه‌ی راه، موفق به تغییر ترکیب مجلس پنجم به نفع خود شدند. ابتدا این تشکل شامل شانزده نفر عضو بود؛ ده تن از وزرای دولت رفسنجانی،[1] چهار تن از معاونین (محمد هاشمی، هاشمی‌طبا، حسین مرعشی، مهاجرانی) و رئیس متوفای بانک مرکزی (نوربخش) و شهردار تهران (کرباسچی) را شامل می‌شد.[2]و[3]

دکتر نوربخش که خود از مؤسسین کارگزاران سازندگی و نیز در زمان تأسیس، رئیس‌کل بانک مرکزی بود، در مورد تشکیل این حزب می‌گوید: در زمان انتخابات مجلس پنجم، روحیه‌ی حاکم بر کشور این بود که یک‌سری افراد شناخته‌شده‌ای که شورای نگهبان آن‌ها را قبول دارد، به صحنه می‌آیند و یک‌سری افرادی که به‌صورت سنتی، همیشه رأی می‌دهند، به آن‌ها رأی خواهند داد. بنابراین فضای حاکم بر انتخابات، فضای سردی بود که می‌توانست بر تعداد شرکت‌کنندگان و مسائل دیگر تأثیر داشته باشد. لذا فرجه‌ای ایجاد شد و کشور به این نتیجه رسید که باید این فضا را بشکند و شرایط رقابتی به وجود آورد.

 ما با تعدادی از دوستانی که در دولت بحث تحرک سیاسی بیشتر را دنبال می‌کردیم، احساس کردیم فضا برای چنین حرکتی آماده است. متأثر از اصحاب سنتی موجود آن زمان که در یک طرف، جامعه‌ی مدرسین و در طرف دیگر، روحانیت مبارز و روحانیون مبارز بودند، کسان دیگری هم امکان حضور در صحنه را داشته باشند. ما سعی کردیم تا در این میان، یک صدای سوم شویم و از برخی کاندیداها اعلام حمایت کنیم. یک‌سری ویژگی نیز برای خودمان تنظیم کردیم که محور اصلی آن، سازندگی بود. در نتیجه، تعداد قابل توجهی از وزرا و معاونان رئیس‌جمهور و رئیس بانک مرکزی (نوربخش) در این قالب اعلام موجودیت کردند. اما بعد اعلام شد که به دلیل مصالح سیاسی، وزرا نباید بین این افراد باشند. لذا به شش نفر تبدیل شدند: آقای کرباسچی، آقای مصطفی هاشمی، محمد هاشمی، بنده و دو نفر دیگر.[4]

لایه‌ی کارگزاران سازندگی با عنوان راست‌های مدرن از راست سنتی جدا شد و بعد از مدتی به‌صورت حزبی سیاسی در جامعه ظهور کردند. آن‌ها تکنوکرات‌های مرتبط با چپ و راست برخی مدیران دستگاه‌های دولتی، صاحبان شرکت‌های خدماتی، ساختمانی و تجاری مدرن و صاحبان صنایع جدید بودند که برای تأثیرگذاری برجسته‌تر به‌صورتی متشکل‌تر به هم وصل شدند.[5]

در حقیقت جناح چپ تا آن زمان رویکرد توزیعی و عدالت توزیعی را سرلوحه‌ی فعالیت خود قرار داده بود و جناح راست نیز بیشتر به سمت اقتصاد بازار سنتی گرایش داشت. کارگزاران رویکرد سومی بود که با تکیه بر پشتوانه‌ی تئوریک اقتصاد نئوکلاسیک در غرب و نسخه‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول که به‌عنوان اجماع واشنگتنی شناخته می‌شد، تنها گروه با برنامه‌ی عملی و با پشتوانه‌ی تکنوکرات و فن‌سالاران برای اداره‌ی اقتصاد بود. بیشتر همت این گروه به ساخت زیربناهای اقتصادی کشور از جمله سد و راه‌ها و شبکه‌های برق و ارتباطات و صنایع سنگین معطوف شده بود و لازمه‌ی رشد بلندمدت در کشور را این‌گونه اقدامات زیربنایی می‌دیدند.

مسعود نیلی هم که در دوران سازندگی در سازمان برنامه و از حلقه‌های جریان بازار آزاد بود، گرایش فکری این جریان را این‌گونه بیان می‌کند:

افرادی که در کارگزاران بودند، دارای تفکر یکسان اقتصادی نبودند. دکتر نوربخش به‌عنوان چهره‌ای که گرایش به اقتصاد مدرن داشت، مطرح بود و شما نمی‌توانستید نگاه ایشان را با نوع نگاه آقای محمد هاشمی و هاشمی‌طباء[6] مقایسه کنید. به‌خصوص بعد از چرخش در سیاست‌گذاری‌ها که از سال 74 به بعد اتفاق افتاد، گروهی از این مجموعه بودند که به‌شدت از سیاست‌های سال 68 تا 72 انتقاد می‌کردند، درحالی‌که به نظر می‌آید حتی خود آقای هاشمی هم سیاست‌های سال 74 به بعد را خیلی تأیید نمی‌کنند.[7]

نگرش این گروه به اقتصاد و توسعه در ایران این‌گونه بود: این گروه به‌شدت از توسعه، به‌ویژه توسعه‌ی اقتصادی، طرفداری کرده و آن را پیش‌شرط سایر امور نوسازی قلمداد می‌کنند. گرچه معتقدند که فضای باز اقتصادی نیاز به فضای باز فرهنگی و سیاسی دارد، اما آزادی مردم را تا حدی می‌خواهند که به توسعه لطمه نزند. این گروه به تساهل و تسامح بیشتری نسبت به جناح «چپ سنتی» و «راست سنتی» معتقد است.[8]

سیاست‌های اقتصادی آن‌ها عموماً متأثر از اقتصاد لیبرالی و سرمایه‌داری، بر خصوصی‌سازی، آزادسازیوحداقلی کردن دخالت دولت تأکید داشت و از نظر خارجی، دیدگاه‌های آنان با رفتارهای نهادهای مالی و اقتصادی بین‌المللی هماهنگی داشت.[9] بی‌راه نیست اگر صاحب‌نظرانی بر این باورند که ریشه‌ی مشکلات اقتصادی بعد از جنگ، به سیاست تعدیل اقتصادی باز می‌گردد و این سیاست‌ها به ذبح عدالت به پای توسعه‌ی اقتصادی، تمرکز ثروت‌های افسانه‌ای در دست عده‌ی قلیلی به قیمت وابستگی کشور به مؤسسات مالی خارجی، فقر اکثریت مردم و درهم‌ریختگی اقتصاد کشور منجر شد.

 در عین حال، نباید از انصاف دور داشت که کارگزاران سازندگی در سازندگی کشور آن هم پس از هشت سال جنگ ویرانگر و ساخت زیربناهای آن، نقش بسزایی داشته‌اند.[10]

حزب کارگزاران به‌واسطه‌ی در مسند قدرت بودن و مرتبط بودن با مجموعه‌های اقتصادی در دولت و بخش خصوصی، همیشه در مظان اتهام بوده که از این قدرت اقتصادی سوءاستفاده کرده است. لذا توجه به پشتوانه‌ی مالی و اقتصادی این حزب، در شناخت رابطه‌ی این گروه با اقتصاد مؤثر است.

در بیان منابع مالی این حزب، باید به نقطه‌ی اتصال این حزب با نفت رجوع کرد. به‌عنوان نمونه، شرکت «OIEC» که در زمان وزارت آقازاده بر وزارت نفت در سال 66 تأسیس شد و توسط فروزش، محمدخان، روغنی زنجانی، واعظی و لاهیجیان اداره می‌شد، به‌طور کامل در اختیار اعضای حزب کارگزاران بود و این حزب در پروژه‌هایی نظیر پتروشیمی تبریز و خراسان و پالایشگاه بندرعباس، حضوری جدی داشت. این شرکت مقدمه‌ای برای تأسیس شرکت پتروپارس توسط آقای زنگنه شد که به‌عنوان شرکت به‌ظاهر خصوصی، در یکی از جزایر بریتانیا ثبت شده بود. این بنگاه اقتصادی البته نوع تعامل کارگزاران در دوره‌های مختلف سیاسی را نیز نشان می‌دهد. به‌عنوان نمونه، درباره‌ی پترو پارس، حضور بهزاد نبوی و محسن صفایی فراهانی در این شرکت، بیانگر تعامل و همراهی بالای این حزب با اصلاح‌طلبان و به مشارکت طلبیدن آن‌ها در پروژه‌های مالی کلانی همچون پترو پارس و ساختار قدرت در دولت بعدی است.[11] بدین ترتیب، گره خوردن مباحث مالی با حزب کارگزاران و اجرای پروژه‌های ملی، مسئله‌ای اساسی در چرخش قدرت در این حزب است. نقش هاشمی نیز در شکل‌گیری حزب کارگزاران، نقشی اساسی و محوری است. چه‌بسا صحبت‌های هاشمی در نماز جمعه‌ی سال 68 مبنی بر مانور تجمل، زمینه‌های تثبیت این حزب را فراهم کرد.

محسن نوربخش در پاسخ به این سؤال که در شکل‌گیری کارگزاران سازندگی، آقای هاشمی چه نقشی داشتند، گفت: مطمئناً حمایت ایشان بسیار مؤثر بود. یا در پاسخ به اینکه آیا اگر حمایت نمی‌کردند، این جریان شکل می‌گرفت، می‌گوید: به نظر من، اگر حمایت ایشان (آقای هاشمی) نبود، شکل نمی‌گرفت.[12]

کارگزاران سازندگی در انتخابات سال 76، یک چرخش سیاسی را تجربه کرد و از اردوگاه راست به سمت چپ‌ها متمایل شد. البته جناح موسوم به چپ با تخریب چهره‌ی دولت سازندگی و نقدهای تندوتیز به سیاست‌های دولت هاشمی و برنامه‌های اقتصادی و سیاست‌های تعدیل اقتصادی، این جریان را مسئول ایجاد شکاف طبقاتی و افزایش فاصله‌ی دارا و ندار، ترویج فرهنگ مصرف‌زدگی و اشرافی‌گری و مسئول نادیده انگاشتن عدالت و آزادی در جامعه معرفی کرد و توانست آرای زیادی را از این بابت به خود اختصاص دهد. از سوی دیگر، همان برنامه‌ریزان و افرادی که مجریان سیاست‌های دولت سازندگی بودند، در این دولت جدید نیز مناصب مهمی را احراز کردند و با ائتلاف با طرفداران سید محمد خاتمی به کابینه راه یافتند؛ به‌طوری‌که کابینه‌ی اول خاتمی را باید کابینه‌ی کارگزاران و جناح چپ نامید. جریان کارگزاران با چرخشی 180درجه‌ای در فضای سیاسی کشور، از اردوگاه راست به اردوگاه چپ پیوست و رندانه تمام هزینه‌های دولت سازندگی را متوجه هاشمی و جریان موسوم به راست نمود و خود از همه‌ی منافع آن بهره‌مند گردید. برنامه‌های اقتصادی جبهه‌ی دوم خرداد نیز در مقام عمل، همان برنامه‌های اقتصادی دولت سازندگی و کارگزاران بود؛ چه اینکه این جریان برنامه‌ی مدون و معیّنی نداشت.

اگر چه اعضای شناخته‌شده‌ی این حزب در دولت نهم و دهم، از مناصب اجرایی کلان کنار گذاشته شدند و برای دوره‌ای هشت‌ساله تأثیرگذاری مستقیم در حوزه‌ی دولت نداشتند، اما تفکرات اقتصادی این جریان که در بدنه‌ی اجرایی دولت رسوخ پیدا کرده بود و از پشتیبانی تئوریک اقتصاد متعارف لیبرال نیز برخوردار بود، همچنان سهمی اساسی در تصمیم‌گیری‌های دولت ایفا می‌کرد و همان راه گذشته را ادامه می‌داد.

با روی کار آمدن دولت یازدهم اما روحی تازه در کالبد اجرایی و نظریات اقتصادی این طیف دمیده شد. با وجود اعضای سرشناس کارگزاران مانند محمد نعمت‌زاده (وزیر صنعت، معدن و تجارت)، محمدعلی نجفی (رئیس ستاد هماهنگی اقتصادی دولت) و اکبر ترکان (رئیس سازمان نظام مهندسی و رئیس سازمان مناطق آزاد کشور)، این جریان در بدنه دولت رشد یافت. اگر چه در سال‌های گذشته و بعد از فتنه‌ی سال 1388 فعالیت‌های رسمی این حزب به حالت نیمه‌تعطیل درآمد، اما اعضای این جریان و تفکر اقتصادی آن‌ها با روی کار آمدن دولت آقای روحانی، بار دیگر وارد عرصه‌ی اجرایی و تصمیم‌گیری اقتصادی کشور شدند. البته در پیوند این نوع تفکر با جریان دولت آقای روحانی، می‌توان به طیفی از افراد جریان کارگزاران در حزب اعتدال و توسعه به رهبری خود آقای روحانی اشاره کرد. آقای موسویان، که خود از مؤسسین این حزب است، در این زمینه می‌گوید: جناحی هم بودند که از کارگزاران فاصله گرفتند و به اعتدال پیوستند، مانند آقای ترکان که اگر عضو کارگزاران هم نبود در آن طیف تعریف می‌شد یا مانند آقای نعمت‌زاده. ممکن است که این‌ها عضو رسمی کارگزاران نبودند، اما در آن طیف تعریف می‌شدند. خب این‌ها آمدند به سمت جریان اعتدال.[13]

اکبر ترکان خود در این‌باره می‌افزاید: در تأسیس حزب کارگزاران من هم عضو آن بودم، اما در جلسه‌ای که خدمت آقا بودیم، آقا فرمودند وزرا در این حزب نباشند که من و کلانتری وظیفه‌ی خود دانستیم که از آن خارج شویم. کارگزاران هم جهت‌گیری‌های توسعه‌ای موفقی داشت، اما آنچه در اعتدال و توسعه تعقیب می‌شد، پررنگ‌تر شدن مسیر اعتدالی بود.[14]

همچنین می‌توان به عضویت فاطمه هاشمی (دختر آقای هاشمی رفسنجانی پدر معنوی کارگزاران سازندگی)، نوبخت و واعظی در حزب اعتدال و توسعه اشاره کرد که همه جزء حلقه‌ی نزدیکان آقای روحانی به‌شمار می‌آیند.

لذاست که می‌توان گفت کارگزاران اگر چه در طول سال‌های گذشته دچار فرازونشیب‌هایی شده است، اما همیشه یکی از جریانات تأثیرگذار بر شرایط و عملکرد اقتصادی کشور بوده است؛ کمااینکه در دولت فعلی نیز در مسند امور قرار دارند و جزء احزاب نزدیک و مشاور دولت محسوب می‌شوند. تفکر اقتصادی این جریان در طول سالیان متمادی تغییر ننموده است و همچنان منادیان آزادسازی اقتصادی و نگاه به بیرون در ساخت اقتصاد و حرکت ذیل الگوهای اقتصادی متعارف و ضمایم سیاسی و فرهنگی آن هستند. لذا برای تحلیل دقیق تصمیم‌گیری‌های اقتصادی و آینده‌ی اقتصاد ایران در دولت کنونی، حتماً باید نقش این جریان از لحاظ فکری و بدنه‌ی اجرایی و مدیریتی را نیز در نظر داشت.

پی نوشت ها
[1]. ترکان (وزیر راه)، محمدعلی نجفی (وزیر آموزش‌وپرورش)، غلامرضا شافعی (وزیر تعاون)، اسماعیل شوشتری (وزیر دادگستری)، مرتضی محمدخان (وزیر اقتصاد و دارایی)، محمد غرضی (وزیر پست و تلگراف)، عیسی کلانتری (وزیر کشاورزی)، حسین محلوجی (وزیر معادن و فلزات) و محمد نعمت‌زاده (وزیر صنایع).
[2]. اخوان کاظمی بهرام، علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص 151.
[3]. البته به‌عنوان گردانندگان حزب، پس از آنکه از حجت‌الاسلام رفسنجانی به‌عنوان پدر معنوی حزب یاد می‌شود، این نام‌ها قرار دارند: حسین مرعشی، عضو مؤسس که اکنون سخن‌گوی حزب کارگزاران است به‌همراه فائزه هاشمی (دختر رفسنجانی)، محمد هاشمی (برادر رفسنجانی)، علی هاشمی (برادرزاده رفسنجانی) و محسن هاشمی (پسر ارشد رفسنجانی) همگی تباری مشترک با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دارند. (بی‌نا، ویژه‌نامه‌ی بررسی اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی ایران، رمز عبور 4، 1389، ص 135)
[4]. بهمن احمدی امویی، اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی ایران، ص 136.
[5]. علی دارابی، جریان‌شناسی سیاسی در ایران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، 1390، ص 260.
[6]. مصطفی هاشمی‌طباء وزیر صنایع در دولت‌های محمدجواد باهنر و میرحسین موسوی، معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی در دولت دوم هاشمی رفسنجانی (1372-1376) و دولت اول سید محمد خاتمی (1376-1380) بود.
مصطفی هاشمی‌طباء همچنین مدتی رئیس کمیته‌ی ملی المپیک جمهوری اسلامی ایران بود. او در هشتمین دوره‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری ایران (خردادماه 1380)، از رقبای سید محمد خاتمی محسوب می‌شد. او کاندیدای جریانی بود که امروز به نام کارگزاران شناخته می‌شود. او از حامیان اصلی میرحسین موسوی در انتخابات 1388 است.
[7]. بهمن احمدی امویی، ص 302.
[8]. ظریفی‌نیا، حمیدرضا، کالبدشکافی جناح‌ها سیاسی ایران، تهران، انتشارات آزادی اندیشه، چاپ سوم، 1378، ص 108.
[9]. علی دارابی، کارگزاران سازندگی از فراز تا فرود، تهران، انتشارات سیاست، 1381، ص 58.
[10]. علی دارابی، ص 346.
[11]. بی‌نا، رمز عبور 4، ص 135.
[12]. بهمن احمدی امویی، ص 137.
[13]. http://etedaal.blogsky.com/ (کانون جوانان حزب اعتدال و توسعه)
[14]. همان.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها