کد خبر: ۳۰۲۳۸۹
زمان انتشار: ۱۸:۳۵     ۱۷ اسفند ۱۳۹۳
بازخوانی توبه نامه سعید حجاریان در دادگاه سال۸۸:
حجاریان در دفاعیه خود ضمن ابراز برائت از آشوب‌ها و حوادث تلخ بعد از انتخابات، به خاطر انحرافاتی که موجب خسارت به مردم شده خواستار بخشش و حلالیت شد و هم‌چنین استعفای خود را از حزب مشارکت اعلام کرد. این دفاعیه که از آن می‌توان به توبه‌نامه حجاریان یاد کرد، دربرگیرنده نکات درخور تاملی پیرامون علوم انسانی در ایران و بحران آینده آن است.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، سعید حجاریان از مراجع فکری و نظریه‌پردازان حزب مشارکت و تئوریسین برجسته اصلاح‌طلبان، از جمله افرادی بود که به اتهام راه‌اندازی فتنه بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ دستگیر شد. وی در دفاعیه خود ضمن ابراز برائت از آشوب‌ها و حوادث تلخ بعد از انتخابات، به خاطر انحرافاتی که موجب خسارت به مردم شده خواستار بخشش و حلالیت شد و هم‌چنین استعفای خود را از حزب مشارکت اعلام کرد. این دفاعیه که از آن می‌توان به توبه‌نامه حجاریان یاد کرد، دربرگیرنده نکات درخور تاملی پیرامون علوم انسانی در ایران و بحران آینده آن است.

او در بخشی از این توبه‌نامه، با اشاره به غربی بودن علوم انسانی نسبت به اساتید هیئات علمی دانشگاه­ها می­گوید: «فارغ‌التحصیلان علوم انسانی (به‌خصوص در دانشگاه‌های خارج) که به‌عنوان اعضا هیئت علمی استخدام می‌شوند، ناخودآگاه حامل آخرین دستاورد‌های این علوم به ایران هستند و هم‌اکنون می‌توان مشاهده کرد که دیدگاه‌های پست‌ استوراکتورالیسم، پست‌ مارکسیسم، فمینیسم و انواع مکاتب غربی تحت عنوان علم ترویج می‌شوند.» متن زیر که توسط سایت تاریخ انقلاب منتشر شده دفاعیه کامل حجاریان است که به پیشنهاد خودش توسط سعید شریعتی از دیگر متمهمان دستگیر شده، در دادگاه قرائت شد.

******

بسم‌الله الرحمن الرحیم

ریاست محترم دادگاه

در جریان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و وقایع پس از آن، متأسفانه حوادثی رخ داد که قلب همه دلسوزان سرنوشت کشور را به درد آورد. از شعارهای وهن‌آلود بگیر تا قانون‌شکنی‌های آشکار و صدمه به اموال شخصی و عمومی و حتی قتل و جرح، تاکنون در هیچ انتخاباتی سابقه نداشته و سایه کدورت خود را بر زلال چهل میلیون رأی مردم افکند و دشمنان این مرز و بوم را به طمع خام انداخت که شاید بتوانند از این وضع گل‌آلود،  ماهی مراد را صید کنند.



ابراز برائت و تنفر از ناامنی‌ها

من به شخصه خود را از این همه جور و عدوان که بر مردم و نظام اسلامی‌مان رفته بری می‌دارم و انزجار و تنفر خود را از کلیه تحرکات که امنیت کشور را به خطر انداخته ابراز می‌کنم. کشور عزیزمان ایران در منطقه پرتلاطمی قرار دارد و لااقل دو جنگ خانمان‌سوز در شرق و غرب کشورمان در جریان است. از سوی دیگر بسیاری از کشورها مدارج توسعه و پیشرفت را با شتاب طی می‌کنند و دریغ است ایران که از نعمت امنیت در این منطقه آشوب‌زده برخوردار است، هم‌پای دیگران تعالی و ترقی نیابد.

دشمنان با تحریم‌ها و تحریک‌های متعدد، تلاش دارند مانع این روند شوند اما وظیفه ما حفظ وحدت و انسجام ملی است و باید هوشیارانه مانع رخنه در صفوف ملت شویم.

باید انابه و طلب بخشش کنیم

هر یک از ما اگر پا را از یک انتخابات سالم فراتر گذاشته و نعمت امنیت را که پشتوانه توسعه اقتصادی است متزلزل کنیم، نزد وجدان خود و نسل‌های آینده و از همه بالاتر پروردگار عالمیان باید انابه کنیم و طلب بخشایش نماییم.

مرتکب خطاهای سهمگین شده‌ام. از خطاها اظهار تبرئه و ندامت می‌کنم

من هم در این انتخابات با ارائه تحلیل‌های ناصواب، مرتکب خطاهای سهمگین شده‌ام که از آن‌ها تبری می‌جویم چون قطعا مورد رضای محبوب عالمیان نیست و موجب ندامت است. من به خاطر این تحلیل‌های ناصواب که مبنای بسیاری از اعمال نادرست قرار گرفته، از ملت عزیز ایران عذرخواهی می‌کنم.

هرچه گفتیم غیر از صحبت دوست، در همه عمر از آن پشیمانیم

امیدوارم این سخنان که از دل برآمده بر دل بنشیند اما این کافی نیست و من در تعاملات تنهایی خود ریشه‌ها و علل موضع‌گیری‌های خود را واکاوی کرده‌ام که به‌طور اختصار به عرض می‌رسانم:

طی ده‌پانزده سال اخیر، مقالاتی از من به چاپ رسیده که حاوی بعضی از نظریات نامربوط به شرأیط کشورمان بوده که قصد دارم بعضی از مهم‌ترین آن‌ها را در این مجال بشکافم و علت انحراف این مواضع را تشریح کنم.

علوم انحرافی غرب در دانشگاه‌های ایران

یکی از مهم‌ترین این نظرات، انطباق شرأیط کشورمان با تئوری ماکس وبر درباره سلطانیسم است که معتقد است بر بسیاری از امپراطوری‌های شرقی، این شیوه از حکومت جاری بوده و یک حاکم پاتریمونیال تیولدار و تعدادی از حامیان وی که هر کدام خیل عظیمی از تحت‌الحمایگان را یدک می‌کشیده‌اند، نظام سلطه را در سراسر قلمرو سرزمین مستقر کرده بودند.

قبل از اینکه به نقد این نظریه در خصوص انطباق آن با شرأیط ایران بپردازم لازم میدانم نکاتی را متذکر شوم:

۱- متأسفانه در ایران با ضعف علوم انسانی به‌خصوص در رشته‌های جامعه‌شناسی و علوم سیاسی مواجهیم و علی‌رغم گسترش مراکز آموزشی عالی و کثرت دانشجو در رشته‌های علوم انسانی، متون آن از عمق چندانی برخوردار نیست و مطالب با ترجمه‌های اغلب ناقص و بدون نقد در اختیار دانشجویان گذاشته می‌شود.

۲- حجم وسیعی کتاب بعد از انقلاب ترجمه شده که بسیاری از آن‌ها جنبه ایدئولوژیک دارند و در کنه آن‌ها می‌توان رد پای مکاتب مختلف از مارکسیسم ارتدکس تا نئولیبرالیسم را مشاهده کرد و این کتب (وباید اضافه کرد مجلات را) به وفور در دسترس مشتاقان است.

۳- علاوه بر این، فارغ‌التحصیلان علوم انسانی (به‌خصوص در دانشگاه‌های خارج) که به‌عنوان اعضا هیئت علمی استخدام می‌شوند، ناخودآگاه حامل آخرین دستاورد‌های این علوم به ایران هستند و هم‌اکنون می‌توان مشاهده کرد که دیدگاه‌های پست‌استوراکتورالیسم، پست‌مارکسیسم، فمینیسم و انواع مکاتب غربی تحت عنوان علم ترویج می‌شوند.

تئوری‌های ماکس وبر منشأ انحراف و ناسازگار با شرایط ایران

عوامل مذکور به‌علاوه شرأیط خاص من، وضعی را پدید آورد که من هم بدون دیدگاه انتقادی به دام چاله این علوم انحرافی در غلتیدم، اما شرأیط ویژه‌ای که من را به این سمت سوق داد عبارت‌اند از:

۱- من بعد از ارتحال حضرت امام (ره) و آغاز دولت سازندگی به معاونت سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک برگزیده شدم. در آنجا بود که فهمیدم برأی هدایت پروژه‌ها، تجربه علمی سیاسی کارساز نیست و لاجرم باید آموزش دانشگاهی هم داشته باشم لذا فوق لیسانس و دکترأی خود را در علوم سیاسی اخذ کردم و انبوه نظریات و ایدئولوژی‌های سیاسی نادرست در ذهنم تلمبار شد بدون آنکه بازنگری و نقد آن‌ها را داشته باشم.

۲- با شروع موج اصلاحات و به‌خصوص تشکیل جبهه مشارکت که به تئوری راهنمای عمل نیاز داشت، طبعا از من توقع می‌رفت که به‌عنوان نظریه‌پردار دست به‌کار شوم و تحلیلی علمی از شرأیط جامعه، دولت و نیروهای سیاسی عرضه کنم تا راهنمای عمل حزبی قرار گیرد. با مقدمات فوق، اکنون می‌توانم توضیح دهم که چرا نظریه ماکس‌وبر نظریه‌پرداز آلمانی قرن گذشته که مبنای تحلیل‌های ما قرار گرفت هیچ ربطی به شرأیط ایران ندارد.

۴- ماکس‌وبر تجربیات خود را عمدتاً از امپراطوری عثمانی، امپراطوری چین و امپراطوری مغول‌های هند گرفته بود و یک نظریه عمومی به نام پاتریمونیالیزم یا سلطانیزم وضع کرده بود. وجه مشترک این کشورهای منطبق بر این نظریه به شرح زیر بود.

اولاً این کشورها به‌صورت امپراطوری و سلسله‌های خاندانی بودند.

ثانیاً این امپراطوری‌ها ماقبل مدرن بوده و هیچ قانونی حاکم بر آن‌ها نبود و در رأس آن‌ها حکام خودکامه جلوس کرده بودند.

ثالثاً حکومت در این کشورها از راه خون و وراثت مستقر می‌شد و به‌اصطلاح، نظام‌های موروثی بودند.

رابعاً مردم به‌عنوان رعایا، از کلیه حقوق شهروندی محروم بودند و همراه زمین خرید و فروش می‌شدند.

نظام ولایت فقیه مشروعیت خود را از ناحیه مقدسه امام زمان (عج) می‌گیرد

با این اوصاف، انطباق نظریه ماکس‌وبر، بر شرأیط کنونی ایران کاملاً نابجا و بی‌ربط است چون:

اولاً، جمهوری اسلامی ایران، نظامی مابعد انقلابی است، مردمی رشید دارد که تحت تربیت حضرت امام (ره) به‌خوبی به حقوق خود واقفند.

ثانیا ً، نظام ما دارأی قانون اساسی مدونی است که در آن حق حاکمیت ملی به رسمیت شناخته شده و مسئولان آن به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم از سوی مردم انتخاب می‌شوند لذا مردم ما شهروندند نه رعیت.

ثالثاً، حکومت در ایران موروثی نیست و از طریق خون منتقل نمی‌شود بلکه خبرگان مبعوث مردم هستند که در هر زمان اعلم اعدل و اشجع مجتهدین را که مدیر و مدبر و آگاه به مسائل زمان است را انتخاب می‌کنند.

رابعاً، مذهب غالب مردم ایران تشیع است و نظام ولایت فقیه، مشروعیت خود را از ناحیه مقدسه امام زمان (عج) می‌گیرد و بدین لحاظ، حکم ولی فقیه شعبه‌ای از ولایت رسول اکرم (ص) می‌باشد.

نظریات ماکس‌وبر در ایران کنونی هیچ کاربردی ندارد

بنابرأین ملاحظه می‌شود که نظریات ماکس‌وبر در ایران کنونی هیچ کاربردی ندارد و من از سر غفلت، بدون نگاه انتقادی به این نظرات، آن‌ها را به شرأیط کشورمان تعمیم دادم.

ریاست محترم دادگاه

چنانچه ملاحظه فرمودید کار بسط نظریات نامنقّح و عدم تلاش برأی یافتن تئوری‌های بومی که با شرأیط ایران انطباق داشته باشد، می‌تواند چه نتایج سهمگینی را به بار آورد که این موضوع موجب عبرت جدّی برأی تمام دوستان دانشگاهی و فعالان سیاسی است. وظیفه این عزیزان به عنوان نخبگان جامعه آن است که حربه نقد را علیه همه‌کس به کار ببرند ولو بزرگ‌ترین اندیشمندان شناخته شده جهان باشند و بسیار با احتیاط و هوشمند به بومی کردن نظریات بپردازند. به صرف اینکه فلان استاد و یا فلان کتاب مرجع، مطلبی را نقد کرده است، بسنده نکنند و تا یقین پیدا نکرده‌اند، از این نظریات در عمل استفاده نکنند.

شورأی عالی انقلاب فرهنگی و مسئولان آموزش عالی کشور همه در انحراف بی‌تقصیر نیستند

هم‌چنین شورأی عالی انقلاب فرهنگی و مسئولان آموزش عالی کشور، همه در این انحراف بی‌تقصیر نیستند. با اینکه مکرراً هشدار داده شده که علوم انسانی با علوم دقیقه تفاوت دارد و بسیاری از حربه‌های ایدئولوژیک در پوشش علوم انسانی عرضه می‌شوند، متأسفانه شاهدیم به‌جای دقّت در کیفیت این علوم، هر ساله بر کمیت مراکز آموزشی عرضه کننده آن افزوده می‌شود، اوایل انقلاب شاید چهار پنج دانشگاه دولتی بیشتر نداشتیم که تا حداکثر در حد فوق لیسانس برأی این علوم، دانشجویان محدودی تربیت می‌کردند امّا امروزه در هر شهری دانشگاه دولتی و آزاد و پیام نور و خصوصی تا مدارج بالا به تربیت دانشجو مشغولند بدون آنکه به محتوای نادرست عرضه شده توجهّی کنند.

گرچه این نظریات در قالب‌های تنگ علمی و شبه علمی بیان شده است اما به هنگام بسط و گسترش، به‌خصوص در مرحله عملیاتی شدن، ضایعات و صدمات فراوانی به بار می‌آورد که یک نمونه‌اش را در تخریب وحدّت ملی در جریان انتخابات دهم دیدیم که به اموال عمومی و شخصی مردم خسارات فراوانی وارد شد و ده‌ها کشته و زخمی به‌جا گذاشت و طمع بیگانگان را بر انگیخت.

سیاسیون و فعالان سیاسی هم در این قضیه مسئولند؛ این گروه هرچند در عرصه نظریه‌پردازی معمولا نقشی ندارند اما در جهت عملیاتی کردن و به اجراء در آوردن تئوری‌ها، نقشی بس مهم ایفا می‌کنند و سازمان‌هایی در جهت اهداف منبعث از تئوری‌ها به‌وجود آورده، راهبری می‌کند و این امر خطیری است. چه بسا یک لغزش از آن، به اضعاف مضاعف در جامعه بازتاب یابد چون اینان مرجع سیاسی بخش‌هایی از مردم هستند و هرگونه تزلزل موضع آنان، در سطوحی بازتاب می‌یابد.

همانگونه که مراجع دینی لغزششان خطیر است و به قول معصوم (ع) «انکسار العالم کانکسار السفینه تغرق وتغرق» (شکستن دانشمند مانند شکستن کشتی است که هم خودش غرق می‌شود و هم عده‌ای را غرق می‌کند) لذا سیاسیون باید متوجه تئوری‌هایی که منشأ استراتژی عمل سیاسی آنهاست باشند.

اما عده‌ای از فعالان سیاسی عالماً و عامداً با توجه به پیامدهای یک نظریه، آن را در سطح دانشگاه، احزاب و جامعه اشاعه می‌دهند که اینجا بر مسئولین ذیربط است که با پیگیری شواهد و قرائن، رد پای این گونه افراد را پیگیری کنند و قانون را در مورد آن‌ها اجرا نمایند.

مثلا در حوادث اخیر، شعارهایی سر داده شد که هر کس ذره‌ای عرق وطن پرستی و دغدغه وحدت ملی و شرم از خون شهدا داشته باشد و نگران ترقی و توسعه کشور باشد، آن‌ها را بر نمی‌تابد و منزجر می‌شود.

معلوم است وقتی همه دلسوزان نظام از بعضی حرکات و سخنان و شعارها مشمئز می‌شوند، لابد محرکین این ماجراها حرکتی دشمن شاد کن انجام داده‌اند، اگر نگوییم خود از دشمن دستور گرفته‌اند.

نتیجه‌گیری

حضرت امام (ره) به ما آموختند که روی پای خود بایستیم

از مجموعه مباحث پیش گفته شده می‌توان استنتاج کرد که احساس رعب در نزد اندیشمندان غربی، موجب ذلّت نفس و پذیرش بی‌قید و شرط نظریات آنان می‌شود و حضرت امام (ره) به ما آموختند که روی پای خود بایستیم و مقهور شرق و غرب نشویم و رمز توفیق ما تاکنون همین بوده است. البته ما در علوم تجربی و دقیقه، این نکته را خوب یافته‌ایم و دانشمندان جوان، از زمان جنگ به این‌سو دستاوردهای چشمگیری داشته‌اند اما در زمینه علوم انسانی آن‌چنان‌که باید و شاید فعالیتی نکرده‌ایم و یکی از روزنه‌ها و رخنه‌های فرهنگ وارداتی و حتی ضربات دشمنان، از این ناحیه بوده است که به هر حال جزو آسیب‌پذیری‌های نظام علمی کشور محسوب می‌شود. البته موضوع اگر فقط یک نقیصه علمی بود، قابل تحمل می‌نمود اما خطر آنجاست که نظریات علوم انسانی حاوی حربه‌های ایدئولوژیک هستند و قادرند به استراتژی و تاکتیک تبدیل شوند و در مقابل ایدئولوژی رسمی کشور صف‌آرأیی کنند و آن را به چالش بکشند.

زمانی مارکسیسم به‌عنوان آخرین دستاورد علمی مبارزه، در مقابل اسلام صف کشیده بود و امروزه نئولیبرالیسم ندای پایان تاریخ را سر می‌دهد و خود را به‌عنوان برترین دستاورد در تاریخ بشریت قالب می‌کند. اگر بناست ما در مقابل این مدعیان سر خم کنیم، چه احتیاجی به انقلاب و مقاومت هشت‌ساله در مقابل دشمن بعثی بود.

در ضمن اگر قرار است نظرات امثال پارسونز، ماکس‌وبر یا ‌هابرماس، آثاری از خود به‌جا بگذارد که در حوادث اخیر دیدیم که هم امنیت ملی را به خطر انداخت و هم در ارکان توسعه اقتصادی تزلزل ایجاد نمود، قطعا باید تجدید نظری در راه طی شده انجام دهیم و نقاط اعوجاج و انحراف را شناسایی کنیم.

اگر این کارها صورت نگیرد، با گردنه‌های صعب‌العبورتری روبرو و خدای ناکرده به فتنه‌هائی دچار خواهیم شد که گرد و غبار آن، اندکی اهل بصیرت همه را کور خواهد کرد، فتنه‌هایی که به تعبیر قرآن «و اتقوا فتنه لا تصیبن الذین ظلموا منکم خاصه واعلموا ان الله شدید العقاب»(سوره انفال آیه ۲۵) و یا به تعبیر دیگر «الفتنه اشد من القتل» (سوره بقره آیه ۱۹۱).

از حزب مشارکت که منحرف شده، استعفا می‌کنم

در اینجا لازم می‌دانم دو نکته را در انتهای عرأیضم به‌عنوان تکمله ذکر کنم.

دوستان مطلعند که من از ابتدای تاسیس حزب مشارکت، عضو شورأی مرکزی آن بوده‌ام و در کنگره یازدهم این حزب نیز عضویت داشته‌ام و شاید یکی از مراجع فکری و نظریه‌پردازان این حزب به شمار بروم. از آنجا که نظرات و آراء من، آثار خود را در مواضع حزب و به‌خصوص جزوه تاملات راهبردی (سیاسی – عقیدتی) به‌جای گذاشته و من در تاملات تنهایی خود آن را منافی و مغایر با مشی حضرت امام (ره) و قانون اساسی و مرامنامه حزب یافته‌ام و همین امر را موجب انحراف حزب به‌خصوص در ایام انتخابات اخیر می‌دانم، استعفای خود را از حزب مشارکت اعلام داشته و دیگر حزب را جایگاه مناسبی برأی خود نمی بینم.

و نکته دوم آنکه، لازم می‌دانم التزام عملی خود را به قانون اساسی و فرمایشات مقام معظم رهبری اعلام کرده واگر از سر تقصیر یا قصور به ارکان نظام جسارتی روا داشته‌ام، حلالیت بطلبم. و بار دیگر از ملّت بزرگ ایران که این انحرافات و اشتباهات موجب وارد آمدن خسارات بزرگی به آنان گردید، بخواهم که همه ی ما را به بزرگواری خود ببخشند.

و از اینکه ریاست محترم دادگاه به اینجانب فرصت دادند که عرأیضم را مطرح نمایم تشکر وافر دارم.

وآخر دعوانا ان الحمد الله رب العالمین

سعید حجاریان، ۳ شهریور ۱۳۸۸

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها