به گزارش پایگاه 598 به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، تنها چند روز از رحلت پیامبر اعظم(ص) نگذشته است که خانه نبوت مورد هجوم واقع میشود و تنها یادگار نبی میان در و دیوار میماند، پهلویش میشکند و فرزندش کشته میشود اما علی(ع) تنها به خاطر باقی ماندن دین خدا صبر میکند، اما اکنون باید مصیبت شهادت دختر پیامبر(ص)، همسرش و مادر فرزندانش را تحمل کند، چه لحظات سختی که بر مولا علی(ع) گذشت.
استاد شیخ حسین انصاریان درباره حالات و احوالات خاندان نبوت هنگام شهادت حضرت زهرا(س) این گونه روضه میخوانند:
وقتی آمدند به مسجد و به علی(ع) خبر دادند که زودتر بیا، معلوم نیست که زهرا(س) را زنده ببینی، با چه عجلهای به خانه آمد، وقتی در اتاق را باز کرد، دید این چهار تا بچه بیمادر سر بر روی پیکر زهرا گذاشتهاند، آمد زیر بغل دانه دانه این بچهها را گرفت و از روی پیکر زهرا(س) برداشت.
بعد سر دختر پیامبر(ص) را به دامن گرفت، یَا زَهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى یَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّکَاةَ فِی طَرَفِ رِدَائِهِ... جواب نمیدهد، صدا کرد: زهرای من، من علی هستم تو را صدا میزنم، اشک علی(ع) روی صورت زهرا(س) افتاد، دیدهاش را باز کرد، فقط یک کلمه گفت: علی جان ببخش که من دارم میروم، جان تو و جان این بچههای بیمادر...
برای شنیدن این روضه سوزناک استاد انصاریان از پیوند زیر اقدام کنید.