به گزارش پایگاه 598 به نقل از مشرق، در حالی که افکار عمومی جهان انزجار شدید خود را از
جنایات ارتکابی از سوی داعش بیان می کنند و خواهان یک ائتلاف و اجماع جهانی
برای برخورد با این سازمان تروریستی هستند، شناخت و بازخوانی مسیر پیشرفت و
برآمدن داعش از اهمیت به سزایی برخوردار است تا اولا با محاسبه توان واقعی
این سازمان مخوف، طرح های واقع بینیانه ای برای برخورد با آن تعبیه شود؛
ثانیا راه های آسیب پذیری آن شناسایی و «تدابیر مؤثر» اتخاذ شود. در این
زمینه، اخیرا یکی از ابررسانه های آمریکایی با همکاری نهادهای امنیتی
گزارشی را منتشر کرده که رئوس آن را مشاهده می کنید:
تقریبا
از یک سال قبل در پی سقوط موصل، جامعه جهانی به وضوح مشاهده کرد که داعش
به سطحی از توانایی و لابی گری سیاسی دست یافته است که با همتایان افراطی و
تروریست خود قابل مقایسه نیست. در جریان فتح موصل و تکریت، داعش به وضوح
قدرت «زد و بند» و «معامله گری» خود را نشان داد.
سازمانی
که بتواند بدون هیچ خونریزی و مواجهه نظامی شدید، سومین شهر بزرگ عراق را
در عرض 6 ساعت به طور کامل تسخیر کند؛ مسلما از سطحی از توانایی معامله و
زد و بند برخوردار است که می تواند خود را در برابر طرح های مختلف بین
المللی برای سرکوب نیز محافظت کند. اندکی
بعد داعش به مخزن ها و اسلحه خانه های ارزشمند ارتش عراق دست یافت. داعش
حتی توانست بزرگ ترین مخزن اسلحه ارتش عراق در شمال تکریت را بعد از مدت
کوتاهی درگیری به صورت کامل تسخیر کند. به این ترتیب داعش در مقایسه با
دیگر سازمان های تروریستی، به سطحی از تسلیحات دست یافت که حتی بسیاری از
کشورهای همجوار و منطقه نیز در آرزوی دستیابی به نمونه های مشابه این
تسلیحات پیشرفته هستند.
تنها چند روز بعد، رهبر داعش اعلام «خلافت»
کرد و در نتیجه معادلات پیشین ائتلاف را بر هم زد! متحدان داعش یا باید با
خلیفه جدید بیعت می کردند یا باید رسما از «بیعت با خلیفه مسلمین» خودداری
می کردند. در حالت اول، فورا باید در سازمان عریض و طویل داعش حل و هضم می
شدند و از «همپیمان و مؤتلف» به «سرباز و تابع» فرو کاسته می شدند و در
حالت دوم به یک «متمرد» و «زندیق» تبدیل می شدند.این وضعیت بیش تر از همه،
برای عشائر متمرد و طغیانگر ناگوار بود که قیام آنان، جاده پیشروی داعش را
آسفالت کرده بود و حالا می دیدند که باید یک دیکتاتوری جدیدی را بپذیرند که
به مراتب بدتر از مالکی با آنان رفتار می کرد.
در فاصله کم تر از
یک ماه، داعش توانست بخش عمده استان دیر الزور سوریه را نیز فتح کند. به
این ترتیب، عملا قلمرو خود را به هم متصل و مرزهای بین المللی میان سوریه و
عراق را نقض کرد؛ ضمن این که توانست بخش عمده تأسیسات و چاه های نفتی
سوریه را اشغال کند.
با وقوع این
اتفاقات، حساب داعش با سازمان های مشابه کاملا متفاوت می نمود. داعش به
اصلی ترین سرمایه کشورهای منطقه (نفت) دست یافته بود؛ سرزمینی را در سیطره
داشت که از نیمی از کشورهای منطقه وسیع تر بود؛ و بالاخره این که به سطحی
از تسلیحات دست یافته بود که بعید است حتی 10 کشور منطقه به آن سطح دست
یافته بودند. پاسپورت های منتشره از سوی داعش
از
این زمان، داعش در سه بُعد دیگر نیز رشد کرد که نشان می داد از این به بعد
تعبیر «دولت» و «سازمان اشغالگر و سیطره طلب» نسبت به «گروه تروریستی»
برای این گروه تناسب بیش تری دارد. داعش به سرعت پاسپورت و کارت های
شناسایی پیشین را باطل کرد و پاسپورت های مخصوص به خود را منتشر کرد. این
خبر در لابلای اخبار نظامی گم شد و حتی عده ای آن را تا حد یک اقدام نمایشی
و فرمالیته فرو کاستند؛
اما این
نکته باید مورد توجه قرار گیرد که بالاخره کارکرد پاسپورت به "مسافرت های
بین المللی" و مجرای آن "مرزبانی"ورود و خروج به قلمرو حاکمیتی" است.
به
راستی داعش، "مسافرت های بین المللی" را برای شهروندان قلمرو خود را ممکن و
مجاز می داند؟ آیا اتباع و کادرهای داعش با پاسپورت صادره این گروه می
توانند به مسافرت بین المللی بروند؟ گفتنی است داعش دست کم از دو
سال قبل برای کادرهای خود کارت شناسایی منتشر کرده بود و باید در تحلیل های
خود میان "کارت شناسایی سازمانی" و "پاسپورت" تفکیک کرد. این نکته زمانی
اهمیت بیش تری می یابد که در نظر داشته باشیم از آن زمان به بعد، داعش
دارای مرزهای زمینی وسیع با کشورهای ترکیه، عربستان، اردن و منطقه خودمختار
اقلیم کردستان شده بود.
دومین بُعدی که دوره جدید داعش را نشان می
داد، تشکیل سازمان های خدماتی در این گروه بود. از سال 2011 که مخالفان
بشار اسد بر بخش های وسیعی از سوریه سیطره یافتند، گروه های خدماتی و
دادگاه ها مانند «تنسیقیه»، «شورای شهر (اصطلاحا انقلابیون!)» و «دادگاه
های شرع» راه افتاده بودند. داعش نیز از همان دوران به تجارب نوینی در این
زمینه دست یافته بود؛ اما ناگهان بعد از سیطره بر دیر الزور بود که گزارش
های متعددی از تشکیل نهادهای مختلف خدماتی منتشر کرده بود؛ نهادهایی که حتی
در کشورهای مشروع نیز عمدتا در شرایط جنگی غیرفعال می شوند.
گروه
هایی مانند «آبیاری درختان و زیباسازی شهرها»، «رسیدگی به ایتام»، «اداره
های عمرانی و ساختمان سازی» با نام «دولت خلافت» راه اندازی و در رسانه های
وابسته به داعش تبلیغ شدند. این گروه ها، اولا می توانستند روی دیگر سکه
خشونت طلبانه داعش را به نمایش گذارند – و احتمالا همان اقدامات، خوراک
تبلیغاتی مناسب را در مناطق جدید مانند لیبی و تونس فراهم خواهد ساخت – و
ثانیا بخش دیگری از شهروندان مناطق تحت سیطره خود به عضویت گردان های
وابسته به داعش در بیاورند. مسلما تا پیش از این، هیچ یک از گروه های
تروریستی و شورشی سراسر دنیا – اعم از وهابی های افراطی یا سرخ های کمونیست
یا قوم گرایان – روی این ابعاد خود در شرایط جنگی مانور نمی دادند.
داعش همزمان با جنگ و جنایت، اقدامات تبلیغاتی در زمینه درختکاری و زیباسازی شهرها را نیز در دستور کار دارد.
سومین
بُعد دوره جدید داعش، ضرب سکه و آزادی تجارت بود. مسلما پول های رایج در
موصل و رقه متفاوت بوده و زمانی که قرار باشد همه این مناطق ذیل یک پرچم
(داعش) زندگی کنند، باید پول واحد خلق می شد. اما برای استراتژیست های بین
المللی، پیش بینی و درک "تجارت" برای منطقه و کشوری که نظم جهانی را بر هم
زده دشوار می نمود.
در یکی از فیلم های تبلیغاتی داعش، یک نوجوان اتریشی گزارش می داد که این جا (رقه) همه آن چه در اتریش بود، وجود دارد!
او
حتی به عنوان نمونه از "کیت کت"، "ادکلن" و "قهوه ترک" نام برد. چندی بعد،
آسوشیتدپرس در گزارش مستندی نشان داد که "نوشیدنی ردبول" (Red Bull) در
قلمرو داعش مشتریان بسیاری دارد و تجارت آن از ترکیه به داعش رونق فراوان
دارد. بعدها رویترز و یونایتدپرس نیز در دو گزارش مستقل دیگر، این ادعا را
تأیید کردند و حتی تعدادی از راننده های کامیون در این زمینه با خبرنگاران
آمریکایی گفت و گو کردند!
خب اندکی درنگ در این موضوع ما را به نکته های مهمی می رساند. به سختی می توان تصور کرد تجارت بین دو کشور برقرار باشد در حالی که «صرافی» وجود نداشته باشد.
اگر وجود صرافی را بپذیریم – که منطقا باید پذیرفت – باید "رونق در تبدیل
ارز" را نیز لاجرم باور کنیم. خب به این ترتیب داعش به توانایی "تولید پول
حقیقی" از طریق "ارزش ارز (واحد پول تولیدی) در ورای مرز" دست یافته که
دیگر محال است آن را بتوان با گروه های شورشی و تروریستی پراکنده مقایسه
کرد.
در حالت دوم، اگر فعالیت های صرافی را باور نداشته باشیم، به نکته دیگری می رسیم.
{literal}{{/literal}البته
این احتمال، در منطق اقتصادی تقریبا منتفی است؛ اما با توجه به این که
رویکردهای داعش عمیقا ارتجاعی است، بالاخره می توان احتمال داد سنت های
تجاری دو هزار سال قبل نیز در این دوره احیا شده باشد!{literal}}{/literal}
اگر صرافی در کنار تجارت رایج نباشد، باید ادعا کرد در قلمرو داعش کالایی
تولید می شود که در ترکیه خریدار دارد و به این ترتیب از طریق معامله کالا
به کالا، تجارت "تراز" می شود. خب این جاست که سئوال دوم مطرح می شود:
«در قلمرو داعش چه کالایی تولید می شود که برای بازار ترکیه جذابیت دارد؟»
نمونه اسکناس های منتشره از سوی داعش
تمام
پرسش های فوق، زمانی معنادار است که ما منطق اقتصاد و بازار را برای تجارت
بپذیریم. اگر این تجارت فاقد توجیه اقتصادی بوده و با هزینه دولتی انجام
شود، دو پرسش بعدی «الویت های مصرف و بودجه بندی داعش» و البته «میزان
هزینه کرد داعش برای تجارت» است. از نظر تدوین گران این گزارش، این حالت
(عدم توجیه اقتصادی تجارت در قلمرو داعش) موضوعیت چندانی در عالم خارجی
ندارند، زیرا اولا
داعش گرفتار
نبردهای طاقت فرسای ناشی از شهوت کشورگشایی است و در این شرایط باید به
تجارت کالاهای غیرضروری مانند Red Bull و قهوه ترک به عنوان "منبع درآمد"
نگاه کند نه این که در ردیف "مخارج مصرفی (هزینه)" خود بگنجاند. در نتیجه پرسش های مطرح شده در پاراگراف های قبلی، موضوعیت دوباره ای می یابد. این جا حتی می توان پرسش جدیدی را مطرح کرد:
داعش
زمانی پول جدید "خلق" کرد که با فتح دیرالزور، قائم و الرطبة که مرزهای
وسیعی با اردن و عربستان پیدا کرد. آیا در برنامه های پیشین داعش، تجارت با
این دو کشور نیز پیش بینی شده بود و تحولات بعدی، "تغییر برنامه" و حتی
"اقدامات تنبیهی" بوده است یا داعش صرفا به علت دست یابی به قلمرو دو کشور و
منتفی شدن عملی امکان تبادل کالا با پول های سابقا رایج، دست به خلق پول
زده است؟ همچنین باید در نظر داشت که بالاخره داعش، پول های سابق
(سوریه و عراق) را با چه نرخی به واحد پول داعش تبدیل کرده است؟ آیا داعش،
علاوه بر توانایی "تولید و خلق پول" به توانایی "تعیین ارزش بازاری آن" نیز
دست یافته است؟
نمونه سکه های منتشره از سوی داعش
شاید
از همین زمان بود که داعش دچار غرور بی سابقه ای شد که زمینه را برای
برخورد و اجماع جهانی علیه آن فراهم کرد. تا پیش از آن، گروه های افراطی و
تروریستی فعال در سوریه، از شکاف جامعه جهانی میان حاکمیت دمشق و قدرت های
غربی استفاده می کردند و حتی در مواردی خود را مدافعان و حامیان حقوق بشر
نشان می دادند؛ اما این بار با سازمانی مواجه شدند که آشکارا افتخار می کرد
سطح خشونت و جنایت آن چند برابر دولت های مستقر در بغداد و دمشق است.
در
این دوره، داعش خبرنگاران عربی را در برابر دوربین سر برید و آشکارا وعده
داد که به زودی اروپا را به آتش خواهد کشید. داعش به مجازات هایی مانند
«آتش زدن انسان»، «سنگسار»، «پرتاب یک انسان از بالای یک ساختمان به پایین»
دست زد؛ اعلام کرد که بخش آزمایشگاه های شیمیایی دانشگاه موصل را بازگشایی
کرده است و کادرهایش در توئیتر تهدید کردند که به زودی به مخزن های
شیمیایی دست می یابند و مرتدان را خواهند کشت.
همزمان دو اقدام شنیع
دیگر نیز مرتکب شد که البته در مقایسه با موارد فوق، سر و صدای کم تری
داشت. بارها در دیرالزور و البوکمال، از کودکان دعوت کرد تا سربازان گروه
های معارض را در خیابان "لگدمال" و "له" کنند. [نویسندگان گزارش، سهوا یا
عمدا فراموش کرده اند که این نوع مجازات، نخستین بار در شهر "رقه" علیه سه
سرباز شیعه اتفاق افتاد که در درگیری های حاشیه فرودگاه نظامی "اسیر" شده
بودند] دومین اقدام شنیع آنان، قتل های دسته جمعی گردان های اهل سنت مخالف
داعش بود. در یک مورد، عشیره ای در شهر المیادین را قتل عام کرد و در موردی
دیگر، یک طائفه استان الانبار قتل عام شد که در افکار عمومی کشورهای عربی –
بر خلاف غرب – بازتاب بسیار وسیعی داشت.
ذبح خبرنگاران آمریکایی و انگلیسی، موجب حساسیت ویژه افکار عمومی غربی علیه داعش شد
همزمان
داعش، دست به اقدامات دیگری زد که نقش محسوسی در افزایش توجهات بین المللی
برای اجماع علیه این سازمان عریض و طویل داشت. داعش بعد از دستیابی به
منطقه سنجار در شمال عراق، ایزدی ها را "برده" و "کنیز" خود خواند و حتی
دختران و زنان ایزدی را به صورت رسمی در بازارهای شهرهای "امن" خود، اجاره
داد یا به فروش رساند! همچنین برنامه های داعش علیه کوبانی که خیزش وسیع
لابی های کردی سراسر جهان را به دنبال داشت، نقش محسوسی در اجماع جهانی
علیه این سازمان داشت.
بعد از اجماع جهانی، ناتو و آمریکا تصمیم به
عملیات محدود هوایی علیه داعش گرفتند و دیگر "منطقه امن" برای آنان منتفی
شد. سازمان های اصلی دولتی در معرض حملات روزمره قرار گرفتند و حتی رهبر
داعش مجبور به زندگی مخفی بسیار سری شد. در این دوره عربستان و اردن به
صورت رسمی در قامت همپیمان غرب، علیه داعش نبرد کردند، و تبعاً هزینه های
تنبیهی آن را نیز پرداختند؛ اما ترکیه با تسامح و سستی علنی که از خود نشان
داد بار دیگر بر گمانه های منفی علیه خود در مورد حمایت از داعش مهر تأیید
زد.