کد خبر: ۲۹۷۷۰۸
زمان انتشار: ۱۲:۵۰     ۰۲ اسفند ۱۳۹۳
به گزارش پایگاه 598 به نقل از تبيان، اين روزها مردم گرفتارند؛ 8هاي زيادي هنوز در گرو 9 مانده که مانده...
اين روزها، روزگارِ خيلي ها بر وفق مراد نيست. حالِ خيلي ها خوبِ خوب، نيست.
خيلي ها مشکلشان کمبودِ وقت نيست بلکه فقط براي شمردن مشکلاتشان، وقت کم مي آورند...
خيلي ها براي درددل کردن، نمي دانند از کجا شروع کنند. موازنه ي انرژي هاي مثبت و منفي شان، حسابي به سودِ منفي ها کشيده...
شادي ها، کوتاه و بي رمق شده اند و از پسِ غم هاي کهنه برنمي آيند...
خيلي از آرزوهاي خيلي ها بر زمين مانده و خيلي از دعاهاي خيلي‌ها، سالهاست که مستجاب نشده...

اونهايي که به دين و مذهب چندان گرايشي ندارند، مقصّر همه ي بدبياري‌ها رو بدشانسي ميدونن؛ اونهايي سر به آسمانِ خداي بالاي سرشون دارند، مي‌گويند: نمي دونيم حکمت اين همه گرفتاري چيه؟! انگار ديگه صداي ما رو نمي شنود! چه گناهي به درگاهش کرديم که اين همه بايد عقوبت پس بديم؟! گلايه‌ها گاهي به زبان مي آيند، گاهي هم فقط از دلها عبور مي کنند.
وقتي مي گيم: خيلي ها اينجوري هستن، دليل نمي شود که خيلي هاي ديگه، خوش و خرّم و راضي و سرحال نباشند يا بر مرکب موفقيت ننشسته باشند يا به آرزوهاي قشنگ مادي و معنويشان نرسيده باشند... تحصيلات خوب و راحتي نداشته باشند؛ يا ازدواج موفق و دلخواهي نکرده باشند؛ بچه هاي سالم و صالحي نداشته باشند يا يک اربعينِ دلنشين، با پاي پياده، سر به آستان بهشت سيدالشهدا(ع) نسائيده باشند...

شما هر دو دسته ي "خيلي ها" را ديده‌ايد. خودتان يا ميان گروه اول، يا دوم، يا جايي در وسط ايستاده ايد.
اما اينجا قدري با گروه اول، حرف بيشتري داريم.
بايد باور کنيم. اعتماد کنيم به مولايي که قادر است از جايي که هيچ کس فکرش را نمي کند، به بندگانش روزي دهد. البته شرطش تقواست. مولاي خوبي که وکيل و کفيل ماست. اگر واقعاً کارها را به او بسپاريم، خودش براي به سامان رسيدن همه چيز، کافيست. و شرط آن، کمي توکل واقعي است
با شمايي که گاهي محاسباتت جور درنمياد؛ غمگيني، ناراحتي، هيچ دست و دنداني براي بازکردن گره کارِت پيدا نمي کني... ديگه نه وقتي و نه حوصله اي براي صبر کردن نداري، خسته اي از گرفتاري هاي حل نشده... تنهاي تنهايي. حسرت هزار چيز در دلت مانده و از اين غصه هاي بي شمار...

قرآن مي گويد: اگر از تو رويگردان شدند، (يا حتي ورق روزگار از تو برگشته)، يک چيز را بدان: اين که خدا مولاي توست. خوب مولايي است. خوب ياوري است. "وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير"[1]
اگر پول نداري ولي مولاي خوبي داري
اگر پارتي کلفت نداري؛ ولي مولاي خوبي داري
اگر فاميل و قبيله و عشيره‌ي سرشناس نداري ولي مولاي خوبي داري
اگر زور بازو و توان و قدرت نداري ولي مولاي خوبي داري
مولا يعني همه‌کارهاي آدم. صاحب اختيار آدم. وکيل تام الاختيار آدم. مولاي ما، مولاي معمولي نيست، بهترينِ بهترين هاست. براي هر کداممان بالاخره يه جايي اين ثابت شده. احساس کرده ايم که کارش درسته. رو حسابه. کاري نيست که از او برنياد. مولا کار خودش را بلد است. او که شرط مولايي و آقايي را تمام کرده، ما چقدر بندگيِ درست حسابي تحويلش داده ايم؟! او که همه جوره کاستي ها و نافرماني هايمان را نديد گرفت؛ حتي با خوش بيني و مهرباني، به نيکي تبديلشان کرد[2] ما چقدر با بدبيني و بي اعتمادي، به برنامه ريزي هايش نگاه کرديم و گوشه ي دلمان به عدالتش شک کرديم؟! (نعوذبالله) زندگي هايمان با قطب نماي خدا جهت نگرفته، اونوقت از حيراني و سرگشتگي شکايت مي کنيم! دلهايمان را با بنده هاي خدا صاف نکرده ايم، اونوقت از هواي غبار آلود و گرفته ي دلمان مي ناليم! خوردن و خوابيدن و پوشيدن و حرف زدنمان با شاخص هاي خدا تنظيم نشده، اونوقت گله از بيماري و بي حالي و بي ياري مي کنيم! ما فقط فکر مي کنيم که خيلي خوبيم! آن هم به خاطر اين است که گناهان ديگران را مي شماريم و ثواب هاي خودمان را. بعد مقايسه مي کنيم، مي بينيم ما بهتر از ديگرانيم در حالي که مشکلات و سختي ها و کمبودهايمان خيلي بيشتر از اونهاست! ولي فراموش کرده ايم که مولاي ما، مولاي آنها هم هست. اين بهترين مولايي که حواسش به همه هست، همه ي برنامه هايش را براي ما توضيح نمي دهد. چيزهايي مي‌داند که ما نمي دانيم. "والله يعلم و انتم لا تعلمون"[3]
حالا چه کنيم با اين احوالمان؟
اين مولا نيست که لازم باشد در برنامه هايش تجديد نظر شود، اين ماييم که بايد زاويه ديدمان را عوض کنيم، بايد نوک پيکان اتهام را سمت خودمان بگيريم و در بندگي و زندگي مان تجديدنظر کنيم. بايد براي برون رفت از بحران ها، حساب ويژه اي روي "تقوا" باز کنيم."وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ..."[4] و هرکس تقواي الهي پيشه کند، خداوند راه نجاتي براي او فراهم مي کند؛ و او را از جايي که گمان ندارد، روزي مي دهد.
بايد باور کنيم. اعتماد کنيم به مولايي که قادر است از جايي که هيچ کس فکرش را نمي کند، به بندگانش روزي دهد. البته شرطش تقواست. مولاي خوبي که وکيل و کفيل ماست. اگر واقعاً کارها را به او بسپاريم، خودش براي به سامان رسيدن همه چيز، کافيست. و شرط آن، کمي توکل واقعي است."وَ مَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً"[5] و هر کس بر خدا توکل کند، کفايت امرش را مي کند خداوند فرمان خود را به انجام مي‌رساند و خدا براي هر چيزي اندازه اي قرار داده است.
بايد بيشتر با مولا حرف بزنيم. به زيبايي حرف هايي که اميرالمومنين امام علي(عليه السلام) با مولاي خود مي زد. حرف هايي که جمله جمله اش هم مولا را به ما مي شناساند هم خودمان را به خودمان:
مولاي يا مولاي انت المولا و انا العبد و هل يرحم العبد الا المولي
مولاي يا مولاي انت القوي و انا الضعيف و هل يرحم الضعيف الا القوي
مولاي يا مولاي انت المعطي و انا السائل و هل يرحم السائل الا المعطي...

پي نوشت:
[1] - انفال، 40
[2] - "يبدل الله سيئاتهم حسنات"، فرقان، 70.
[3]- بقره، 232
[4] - طلاق، 2و3
[5] - طلاق، 3

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها