به گزارش 598 به نقل از فارس، هنرمند انقلابی، سید مسعود شجاعی در جدیدترین مطلبی که در وبلاگ خود-وصیت نامه- در نوشته به ذکر خاطره ای پیرامون نظر شهید «سید مرتضی آوینی» در مورد طرحی که در پشت مجله سوره برای شهید مهندس «مصطفی ابراهیم مجد» کار کرده بودند پرداخته است. ما حُسن ختام مطلب، وصیت نامه آن شهید را جهت آگاهی بیشتر مخاطبان خود ارائه نموده ایم:
می دانم که پرنده عشقم، بدنم را همچون قفسی می پندارد که در باغ نهاده اند، همچون یک ماهی زیبا در تنگ کوچک آب در دل اقیانوس..
سالها قبل در مجله سوره این طرح را کشیدم، شهید مرتضی آوینی آن را دید، با
اینکه طرحم تنها در چند خط خلاصه می شد در پشت جلد نشریه سوره به دستور آقا
مرتضی چاپ شد، وقتی برای بار اول طرح را دید، پیشانیم را بوسید و گفت:
« می بینی سید جان چقدر تنهاییم، کمی تلاش کنیم با یک جست می
توانیم خود را به اقیانوس عشق برسانیم. عشق را می بینیم، فاصله مان با آن
تنها یک جداره نازک شیشه ای است اما...»
پی نوشت:
۱- آقا سید، می پندارم عشق تنها با قطره های اشک معنا می دهد، چقدر دلتنگم،
چقدر خسته، هر روز فاصله ام با عشق بیشتر و بیشتر می شود و در منجلاب سیاه
زندگی روز به روز بیشتر فرو می روم، چه زیبا کلام معرفت را یافتی و چه
زیبا به دنیای زیبای عشق شتافتی...
۲- مدتهاست خانه جسمم خالی از روح است.
۳- خانه تن تنها راه فرسودگی را می پیماید به امید روزی که از این سرگردانی نجات پیدا کند.
۴- اگر در درون این جسم ، نردبانی به سوی آسمان نباشد، چه چیزی جز باتلاق زشت دنیا در آن باقی می ماند.
۵- ای شهید، ای آنکه بر کرانهی ازلی و ابدی وجود بر نشستهای، دستی برار و
ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش.
۶- چه زیبا در دل وصیت نامه اش ، شهید مصطفی ابراهیمی مجد نوشت: نوکر محال
است صاحبش را نبیند ، من نیز صاحبم را ، محبوبم را دیدار کردم.
۷- در پایان تنها می توان گفت: این چشمان پر از گناه چگونه می تواند صاحب و
محبوب را ببیند ، خدایا از اسارت حیوانیم بیرونم بیاور..و وجودم را ملتهب
کن ، مرا در آتش عشق حسین، محبوب درگاهت بگداز تا بتوانم با نفی این اسارت
نفسانی روی دیدن آقا و مولایم را داشته باشم.
***
شهید مهندس «مصطفی ابراهیمی مجد»، فرزند احمد در سال 29/7/1333 در تهران
دیده به جهان گشود. وی در سال 26/6/1360در منطقه عملیاتی دارخوین به شهادت
رسید. پیکر مطهر این شهید در گلزار شهدای بهشت زهرا ( س ) تهران در قطعه
24ردیف 95شماره 24 به خاک سپرده شد. نکته ای که این شهید را از سایر
همسایگانش در بهشت زهرا متمایز می نماید جمله ای است که بر سنگ مزار او حک
شده است:«اینجا خانه شهیدی است که به انتظار قیام مولایش آرام گرفته است.»
علت نگارش این جمله را باید در وصیتنامه بجا مانده از این شهید جستجو کرد. متن کامل وصیتنامه مزبور به این قرار است:
بسمه تعالی
استغفرالله ...
(متن عربی دعای مشلول)
من مصطفی ابراهیمی مجد دعای فوق را که در زیارت حضرت صاحب الامر آمده تا به
انتها جزو اعتقاد خود دانسته و این زیارت را به این جهت بیشتر متذکر شدم
چون در انتهای دعا امام عصر(عج) را شاهد و گواه بر شهادتین خود می گیرم و
از شما می خواهم که دعای فوق را خوانده و در آنجا من شهادتین را بطور کامل
پذیرفته ام و علت ذکر نکردن فقط به خاطر طولانی شدن وصیت نامه است .
اشهدک یا مولای انی اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمد
عبده و رسوله لا حبیب الا هو و اهله و اشهدک یا مولای ان علیا امیرالمومنین
حجه و الحسن حجه و علی بن الحسین حجه و محمد بن علی حجه و جعفر بن محمد
حجه و موسی بن جعفر حجه و محمد بن علی حجه و الحسن بن علی حجه فاشهدانک حجه
الله انتم الاول و الاخر .
الی آخر و سپس سلام بر نائب الامام الخمینی بزرگ و سلام بر شما همه بندگان پاکباز خدا و سلام بر شما شهیدان راستین اسلام .
برادران و خواهران در این زمان رحمت خدا به تمامی بر ما نازل گشته و در این
روزها خداوند بزرگترین لطف را بر ملت ما کرده است و اسباب و مرگ لقاء خود
را برای ما فراهم ساخته است و مبادا که غافل باشید . خدایا تو را شکر می
کنم که عشق حضرت مهدی ( عج ) را در دل من جای دادی و خدایا تو را شکر می
کنم که مرا به زیور ایمان آراستی و قبل از هر چیز لازم است از آنان که
واسطه کسب معارف الهی من بوده اند از خدا برای این بزرگواران طلب اجر و علو
مقام کنم و اینان بودند که قلب مرا روشن ساختند تا توانستم کلام پاک و
گوهر بار امام امت خمینی بزرگ را با تمام وجود دریابم که چه بسا دیگران را
در درک کلام او عاجز میدانم. خدایا این بزرگوار را برای مردم شیعه نگهدار
باش .
بگذارید بعد از مرگم بدانند که همانطور که اساتید بزرگمان می گفتند نوکر محال است صاحبش را نبیند من نیز صاحبم را ، محبوبم را دیدار کردم
اما افسوس که تا این لحظه که این وصیت را می نویسم، دیدار مجدد او نصیبم
نگشت. بدانید که امام زمانمان حی و حاضر است و او پشتیبان همه شیعیان می
باشد. از یاد او غافل نگردید. دیگر در این مورد گریه مجالم نمی دهد بیشتر
بنویسم و تا این زمان دیدار او را برای هیچکس نگفتم مبادا که ریا شود و فقط
که دیگر می گویم که از آن دیدار به بعد چون دیگر تا این لحظه او را ندیده
ام تمام جگرم سوخته است . و اکنون به جبهه می روم تا پیروزی اسلام را نزدیک
سازم و راه را جهت ظهور آن حضرتش باز سازم و امیدوارم که آن حضرت حکومتش
را در زمان حیاتم ببینم ( وان حال بینی و بینه الموت ) و خدایا اگر مرگ بین
من و او حائل شد مرا از قبر خارج ساز، هنگامیکه ظهور آن حضرت انجام گرفت
در حالیکه کفن بر تن دارم و ...
( دعا [ی مشلول] را در ابتدا نوشته ام ) .
باری برادران می روم برای پیروزی و اگر در این راه شهادت بالهایش را گشود و
مرا همراه خود به پرواز درآورد چه خوب و نیکوست . و مادر با تو می گویم
مادر : از اینکه فرزندی را به پیشگاه خدا تقدیم داشتی رنجور و غمین مباش
بلکه شاد و سراپا سرور باش مادر تو بر گردن من حقهایی داشتی و نیز تو پدر
متاسفم از اینکه حقوق شما را آن چنانکه خدا بر من فرار داده بود نتوانستم
انجام دهم مرا ببخشید و از خدا بر من طلب عفو کنید و نیز بخواهید که هر کس
که بر گردن من حقی داشته که نتوانسته ام ادا کنم مرا ببخشید و اما مادر بر
گردن تو حقی را می گذارم و آن این است که اگر من شهید شدم که خود را لایق
شهادت نمی دانم بلکه باید بگویم مرگ یا اجری به سراغ من آمد مادر چون تو
روزی آرزو داشتی که من ازدواج کنم و امر خدایی را انجام اهم ولی تاکنون
اینطور نشده بعد از مرگم به جای آنکه گریه و زاری کنی کارت عروسی تهیه کن
در یک طرف اسم و در یک طرف دیگر نام شهادت را بنویس و مانند دیگر کارتهای
عروسی و کاملا شبیه به آنها با کلمات سرور و شادی زینت بده و برای آشنایان و
دوستان بفرست و آنها در جشن این موهبت الهی که نصیب من و تو شده دعوت کن و
با شیرینی و شربت از آنها پذیرایی کن .
مادر اشک را برچشم تو هیچکس نباید ببیند زیرا هر قطره اشک ما چون دشمن
اسلام را شادمان می کند پس گریستن در این مورد امری است ناشایست . مادرم از
اینکه شیر پاکت را حلالم کردی متشکرم و از اینکه چنین فرزندی داشتی
سرافراز باش و لباس سرور به تن کن .
شما برادران و خواهرانم : فرزندانتان را به عشق مهدی ( عج ) آشنا سازید و آنان را برای جهاد در راه آن حضرت همیشه آماده نگهدارید .
والسلام.