یکی از حوزههایی که رئیس جمهور و اعضای دولت از انتقادها نسبت به آن حساسیت بیشتری از خود نشان دادهاند و واکنشهای آنها با عصابیت بیشتری همراه بوده، مربوط به مذاکرات هستهای است. عملکرد دولت در عرصه سیاست خارجی و به طور ویژه مذاکرات هستهای -که دکور اصلی دولت یازدهم محسوب میشود و دولت این عرصه را مهمترین بستر مانور خود عنوان کرده است- در طول یک سال و چند ماه گذشته به دلیل ضعیف محسوس دستگاه دیپلماسی، با انتقادهای جدی همراه بوده است و به همین میزان واکنشهای توام با پرخاش دولتیها را نیز در پی داشته است.
البته در اینجا قصد نداریم به ذکر مصادیق متعدد پرخاشگریهای دولت مردان در قبال منتقدین بپردازیم، که این موضوع فرصتی دیگر میطلبد و البته قبلا هم از آن سخن گفته شده است، بلکه آنچه که قرار است به آن بپردازیم بررسی چرایی واکنشهای همراه با عصبانیت دولتیها در قبال منتقدین – به طور خاص منتقدین هستهای- است. به نظر میرسد که تصورات و محاسبات نادرست دولت در سه عرصه، -که پیامد طبیعی آن نتایج غیرقابل انتظار دولت بوده است- موجب شده است تا دولت یازدهم پرخاشگری و اهانت را به جای منطق، در مواجهه با منتقدین انتخاب کند:
تصور نادرست دولت از طرف غربی
از همان ابتدای تشکیل دولت، روی مذاکرات هستهای و حل و فصل مشکلات کشور از طریق تعامل با آمریکا و غرب، حساب ویژهای از سوی رئیس جمهور و دستگاه دیپلماسی باز شده بود. مشکل اصلی دولت یازدهم در این زمینه خوشبینی مفرط نسبت به امریکا و غرب بود تا جایی که موجب شکلگیری توهم در قبال آنها در ذهن دولتمردان شده بود. بر همین اساس بود که دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم نهایت انعطاف را در قبال غربیها از خود نشان داد تا جایی که انعطاف در سیاست خارجی خیلی زود جای خودش را به انفعال در مواجهه با دشمن داد و دولت کاملا منفعلانه با طرف مقابل برخورد کرد. دولت البته -به گفته آقای روحانی- در عرصه خارجی از اختیارات تام برخوردار بوده و همین موضوع موجب شد تا رئیس جمهور و تیم مذاکرهکنندهاش در مذاکرات و برای اثبات مدعای خود، محدودیتی نداشته باشند.
بر همین اساس ساعتها و به کرات بین طرف ایرانی و طرف آمریکایی مذاکرات دو طرفه انجام شد. علاوه بر این در توافقنامه ژنو نیز دولت با دست ودلبازی هر چه تمامتر امتیازات فراوانی را به طرف مقابل واگذار کرد بدون اینکه امتیاز قابل توجهی دریافت کند. با این همه اما عملکرد غربیها در قبال لبخندها و خوشبینیهای مفرط دیپلماتهای ایرانی، کاملا متفاوت از انتظارات و تصورات دولتمردان ایران بود و آنها نه تنها در قبال رویکرد گذشته خود نسبت به مردم ایران عدول نکردند، که اتفاقا به مراتب گستاختر از قبل هم شدند و بعد از توافق ژنو، بارها مردم ایران را مورد اهانت قرار دادند. لذا تجربه یک سال و نیم گذشته آمریکا و غرب در قبال دولت یازدهم به وضوح بر تصورات رئیس جمهور و تیم مذاکره کننده مبنی بر خوشبینی و اعتماد به دشمن، خط بطلان کشید و آنچه تاکنون در واقعیت رخ داده، 180 درجه با محاسبات دولتیها متفاوت بوده است.
تصور نادرست دولت از مردم
اما تصور ناصواب دیگر دولت، در قبال مردم ایران بود. دولت اینگونه تصور میکرد و میکند که مردم و جامعه انفعال در مقابل غرب را خواهند پذیرفت و تعامل با آمریکا و غرب برای جامعه از همهچیز مهمتر است. همین تصور نادرست از فضای جامعه و روحیه ملت ایران موجب شد تا دولتمردان هیچگاه انتظار انتقاد از مذاکرات را نداشته باشند و همین تلقی ناصحیح موجب شد تا سال گذشته رئیس جمهور در اجلاس روسای دانشگاهها و مدیران پارکهای علم و فناوری و در جمع تعدادی از اساتید دانشگاهها، از اینکه دانشگاهیان از توافق ژنو حمایت نمیکنند، انتقاد کند و خطاب به آنها اینگونه بگوید: «چرا یک عده بیسواد که از بخشهایی خاص پول میگیرند باید حرف بزنند اما بزرگان، دانشگاهیان و اساتید ما سکوت میکنند؟ چرا وقتی یک اتفاق بینالمللی رخ میدهد، اساتید نامه خصوصی به رئیسجمهور مینویسند؟ چرا فریاد نمیزنید؟ چرا وارد میدان نمیشوید؟»
در واقع هرچند جامعه، مذاکرات هستهای را کاملا نفی نمیکند اما به معنای این نیست که مردم مذاکره به هر قیمتی را هم بپذیرند. بدیهی است که مذاکراتی که با واگذاری امتیاز به طرف مقابل بدون دریافت امتیاز از آنها توام باشد، برای مردم قابل قبول نخواهد بود و مردم نمیتوانند بپذیرند که تیم مذاکرهکننده انواع دست ودلبازیها را در قبال طرف غربی داشته باشد و حتی به اهانتهای آنها هم پاسخی ندهد، اما آنها نه تنها حاضر نباشند از رویکرد گذشته خود عدول کنند، که حتی گستاخانهتر از قبل نیز با مردم ایران برخورد کنند. بدیهی است که جامعه نمیتواند بپذیرد که هم سانتریفیوژها نچرخد، هم شاهد اهانتهای متعدد دشمن باشد. روشن است که جامعه ایرانی قبول نمیکند که غنی سازی 20 درصد متوقف شود، اما ساختمان تحریمها نه تنها ترک برندارد، که حتی مستحکمتر هم بشود.
لذا طبیعی است، آنگاه که بعد از یک سال و نیم گشادهدستی دستگاه دیپلماسی در مقابل دشمن، هیچ دستاوردی عاید مردم نشود، آنها لب به انتقاد بگشایند. دولتیها هر چند تلاش میکنند با تمسک به ارتش رسانهای خود منتقدین را صرفا گروه معدودی عنوان کنند، اما به خوبی میدانند که یکسال ونیم مذاکره بیفایده و بدون هیچگونه دستاوردی برای مردم، موجب شده است تا مذاکرات به مرور زمان منتقدین زیادی را با خود همراه کند. رئیس جمهور و اعضای دولت وی به خوبی میدانند که اگر انتقاد از روند کنونی مذاکرات، دغدغه جامعه نبود و فقط گروه خاصی نسبت به مذاکرات منتقد بودند، این انتقادها نمیتوانست تا این حد در فضای عمومی جامعه جا باز کند و البته هیچگاه عصبانیت دولت مردان را هم به دنبال نداشت.
تصور نادرست دولت از راه حل مشکلات اقتصادی
هرچند در زمان دولت قبلی دلیل اصلی مشکلات اقتصادی کشور سوءمدیریت دولت مردان وقت عنوان می شد و منتقدین هیچگاه تحریمها را دلیل مشکلات بیان نمیکردند، اما بعد از روی کار آمدن دولت جدید کانه به یکباره تحلیلها تغییر کرد و همانها که قبلا دلیل همه مشکلات کشور را سوءمدیریت داخلی عنوان میکردند، حال تحریمها را دلیل اصلی همه مشکلات جامعه میدانند. اما نکته جالب توجه اینکه از منظر دولتمردان جدید لغو تحریمها کار سختی نبود و آنها معتقد بودند با ایجاد تعامل و باز کردن باب مذاکره با "کدخدا" به راحتی مشکلات حل خواهد شد. در واقع رئیس جمهور و دولتمردان معتقد بودند که با گشادهدستی در قبال غرب و آمریکا، میتوان اعتماد آنها را جلب کرد و مشکلات حل خواهند شد.
بر همین اساس بود که در اشتباهی استراتژیک، دولت حل مشکلات اقتصادی و معیشتی جامعه را به نتیجه مذاکرات گره زد و به قول معروف همه تخم مرغها را در سبد مذاکرات گذاشت. این در حالی است که حتی اگر توافقی هم صورت بگیرد الزاما به معنای حل وفصل مشکلات اقتصادی کشور نخواهد بود؛ همچنان که توافق ژنو (برنامه اقدام مشترک) نتوانست هیچ تغییری در عرصه اقتصادی کشور ایجاد کند. علاوه کنید بر این، عدم چابکی لازم تیم اقتصادی دولت را که همگی موجب شده است تا دولت یازدهم نتواند مدیریت درستی در قبال حل مشکلات اقتصادی و معیشتی جامعه داشته باشد.
نتیجه گیری
دیدبان معتقد است محاسبات نادرست و تصورات همراه با توهم دولت مردان یازدهم نسبت به مذاکرات هستهای و خوشبینی مفرط آنها در قبال دشمنان ملت ایران، شرایطی را به وجود آورده است که نتیجه آن، مغایرت واقعیتهای یکسال ونیم مذاکره با طراحیهای اولیه دولت، شده است. از سوی دیگر عدم شناخت کافی دولتمردان از روحیه مردم و فضای حاکم بر جامعه ایرانی، موجب شده است تا آنها انتظار انتقاد از مذاکرات هستهای را نداشته باشند. بر همین اساس پیامد همه موارد یاد شده، واکنشهای توام با عصبانیت، برچسب زنی، اهانت و... دولتمردان نسبت به منتقدین بوده است.