تبيان/
نمي شود با تو زير يک سقف زندگي کنم اما دچار اختلاف نشويم اما مي شود
کاري کنيم که بجاي شکستن ظرف و ظروف بعد از حل اختلاف به هم نزديک تر شويم.
زماني
که عقد ازدواج بين دو شخص منعقد مي شود ، مي گويند ما با همديگر زندگي را
شروع کرديم ، منظور زوجين از زندگي اين است که اينها در کنار هم اهداف
مشترکي را دنبال خواهند کرد که در اصطلاح ما مي گوييم زندگي مشترک ، يا مي
توانيم بگوييم زنده کردن اهداف مشترک و تفاوتهاي في ما بين، بايد توجه
داشته باشيم که رابطه بين زوجين زنده است نه راکد يا مرده، چون در اين صورت
به اين رابطه نمي توان اسم زندگي را بار کرد مثلا اشخاصي که در حالت طلاق
عاطفي يا متارکه به سر مي برند، در واقع چيزي به اسم زندگي مشترک ندارند.
يکي
از خصوصيات مهم موجودات زنده تغيير و تحول در جسم و روحشان مي باشد و با
گذشت زمان تغييرات فراواني در جسم شان پديد مي ايد، گاهي مريض مي شوند و
گاهي سرحال و سر خوشند، همچنين گذشت زمان و تغييرات سن ، در جسم شان تحول
ايجاد مي کند و بايد با جسم جديد سازگار شوند مثلا يک پير مرد هشتاد ساله
نبايد رفتار يک جوان سي ساله را داشته باشد چون در صورت تقليد رفتارهاي شخص
جوان جسمش آسيب مي بيند لذا بايد از جسم خود بيشتر مراقبت کند.
رابطه
مشترک نيز يک موجود زنده است و به همين خاطر به رابطه مشترک زندگي مي گويند
و همانند جانداران ممکن است رابطه دچار بي روحي و بيماري گردد که اين
مسئله طبيعي است ، با توجه به مطالب فوق به جرأت مي گويم در رابطه زوجين
اگر هيچ اصطکاکي نباشد مي توان گفت يا زندگي شان راکد شده و يا کلا از بين
رفته است و الا محال است که زوجي هيچ گونه اختلاف سليقه با همديگر نداشته
باشند بنابراين وجود اختلافات در زندگي مشترک طبيعي است و در مواردي باعث
رشد و پيشرفت نيز مي گردد اما انچه که مهم است اين است که راههاي بيان
عقايد و صحبت کردن را ياد بگيريم و الا اختلافات کوچک که نمک زندگي تلقي مي
شوند، نمک روي زخم خواهند شد و جز سوزش هيچ مزه اي نخواهند داشت به همين
خاطر تصميم گرفتيم در اين پست راههاي بحث کردن و دعوا کردن با همسر را
بررسي کنيم اما قبل از آن ياد آور مي شوم که اصولا هر دعوايي به معني پايان
زندگي مشترک و نفرت زوجين از همديگر نيست مگر اينکه راه صحيح دعوا را بلد
نباشيم.
روش هاي صحيح دعوا با همسر
۱- يکي از عوامل مهم ريشه
دار شدن دعواهاي زوجين دخالت دادن اشخاص ديگر در دعوا مي باشد. که اين
مسئله خودش به دو صورت نمود پيدا مي کند:
صورت اول: اينکه دعواي
موجود بين خود را به خانواده ها يا اشخاص ديگر نسبت دهيم مثلا اکثر خانمها
در دعوا مي گويند اين حرف، حرف خودت نيست حتما مادرت چنين حرفي زده است يا
خواهر و يا هر کس ديگر ... يا اينکه بعضي از مردان شروع به توهين و اهانت
به رابطه مشترک نيز يک موجود زنده است و به همين خاطر به رابطه مشترک زندگي
مي گويند و همانند جانداران ممکن است رابطه دچار بي روحي و بيماري گردد که
اين مسئله طبيعي است ، با توجه به مطالب فوق به جرأت مي گويم در رابطه
زوجين اگر هيچ اصطکاکي نباشد مي توان گفت يا زندگي شان راکد شده و يا کلا
از بين رفته است.
خانواده همسر مي کنند مثلا به خانم مي گويند اينکه شما
حرف متوجه نمي شوي و منطقي نيستي تقصير خودت نيست چرا که مادر يا پدرت هم
همين طور مي باشد يا مثلا برادرت نيز فلان کاره مي باشد...طرح چنين مسائلي
ممکن است مثل پاشيدن بنزين روي جرقه هاي آتش باشد که در کوتاهترين زمان
ممکن جرقه هاي ضعيف را که يک بچه مي توانست خاموش کند ، تبديل به آتش مهيب و
خانمان سوز مي کند که آتشنشان هاي ماهر هم نتوانند خاموشش کنند.
صورت دوم:
دخالت عملي است و انتقال مباحث محرمانه خانواده به اشخاص ديگر مي باشد هر
چند اين اشخاص پدر ومادر زوجين باشد چرا که دعوت اين اشخاص براي قضاوت و پا
در مياني فقط اتش دعوا را شعله ور مي کند چون اين افراد ذي نفع مي باشند و
غالبا قضاوت شان بي طرفانه نخواهد بود.
بنا براين زوجين بايد بدانند که
مسئله پيش آمده فقط به خودشان مربوط مي شود و هر اخلاق بدي داشته باشند
مربوط به خودشان مي باشد نه خانواده شان ، و بايد با همديگر گفتگو کرده و
مسئله را حل نمايند يه به اشخاص متخصص و مشاور مراجعه نمايند.
۲-
ممکن است زوجين از همديگر خواسته اي داشته باشند و اين مسئله باعث تشنج در
رابطه شان شود، اصل داشتن چنين خواسته هايي طبيعي است اما آنچه که مهم است
نحوه بيان خواسته مي باشد. بعضي از جملات به هيچ وجه براي جامه عمل پوشيدن
خواسته ها مناسب نيستند مثل اينکه شما همسر را مخير کنيد بين ادامه زندگي
يا قبول خواسته، چرا که در اين صورت همسر شما نسبت به زندگي مشترک ديد منفي
پيدا مي کند و با خود مي گويد:آيا يک اختلاف کوچک هم وزن قوام زندگي
ماست؟!
به عبارتي ديگر مي گويد ارزش زندگي مشترک به اندازه همين مشکل
کوچک مي باشد و قطعا در مشکلات بزرگ من با شکست مواجه خواهم شد. لذا زوجين
در دعواهاي پيش آمده به هيچ وجه نبايد پاي اصل زندگي را به ميان بکشند بلکه
بر عکس قبل از بيان خواسته بايد نسبت به اهميت زندگي اشاره کنند مثلا
بگويند من به پيوند مقدس مان احترام مي گذارم و تا زماني که جان در بدن
دارم به زندگي ام عاشقانه جان خواهم بخشيد و اين خواسته من در راستاي قوام و
بهتر شدن زندگي مي باشد.
۳- استفاده از بعضي کلمات در حين دعوا
ممنوع مي باشد اين کلمات عبارتند از هيچ وقت، هميشه ، هرگز ... به عبارتي
از به کار گيري الفاظ منفي که کل زندگي را هدف قرار مي دهد، بايد خودداري
کرد مثلا اين جملات: هيچ وقت تو شوهر خوبي برايم نبودي، هيچ وقت مرا دوست
نداشتي، هميشه فحاشي مي کني، هرگز به خانواده من احترام نگذاشتي ، هيچ خيري
از تو نديدم. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: هر زني که به شوهر خود
بگويد که از تو خيري نديده ام عمل چنين زني هيچ گشته و باطل مي شود(وسائل
الشيعه . ج۱۴ . ص۱۱۵) بايد خودداري کرد تا از عواقب منفي و دلسرد شدن طرف
مقابل نسبت به زندگي جلوگيري شود.
۴- از مقايسه کردن بپرهيزيم؛
يادمان باشد يک دعواي کوچک انتهاي زندگي مشترک نيست و نبايد خطوط قرمز
شکسته شود، يکي از خطوط قرمز مقايسه کردن همسر با ديگران مي باشد ، گاهي
اوقات طرفين شروع مي کنند به تعريف و تمجيد از ديگران و طعنه زدن به
همديگر، که اين مسئله ممکن است دل شکستگي عميقي بين زوجين ايجاد کند که
التيامش مدتها طول بکشد.
۵- از درد دل با نامحرم بپرهيزيم . از
بازگو کردن اسرار خانواده و حرف دل به نامحرمان بايد خودداري کرد چرا که
اين مسئله ضربه بزرگي بر پيکره زندگي وارد مي کند، بعضي اوقات اشخاص قبل از
اينکه از همسر خود جدا شوند شروع به ارتباط با نامحرم مي نمايند و مسائل
زندگي خود را با يک شخص اجنبي به اشتراک مي گذارند که اين مسئله تباهي
زندگي دنيوي و ويراني حيات آخرت را به دنبال دارد.
۶- سعي کنيم دعوا
را زود تمام کنيم و موجب عصبانيت بيش از حد همديگر نشويم، مي توان ادامه
بحث را به زمان بهتر و موقعي موکول کرد که زوجين حال مساعدي دارند همچنين
بعد از دعوا به مباحث و مسائلي که در بحث اتفاق افتاده نبايد فکر کرد و همه
انتقادها و بحث ها را خيلي سريع از خاطر خود پاک کرد و با يک شاخه گل زيبا
و نوازش عاشقانه طراوت از دست رفته لحظات گذشته را باز پس گرفت.